ابوالفضل فاتح
دقيقا يك ماه از عمليات هفتم اكتبر فلسطينيان ميگذرد و شاهد فصل جديدي در خاورميانه هستيم؛ فصلي كه به باور بسياري از تحليلگران بر دهههاي آينده خاورميانه تاثير عميقي بر جاي خواهد گذاشت. موضوع فلسطين و نفي اشغالگري اسراييل در سطح جهاني مطرح و حتي ضرورت بازپسگيري شبعا و جولان و سرزمينهاي اردن نيز در ذهنيتها زنده شد. روزگاري اسراييل به كمتر از محو فلسطين نميانديشيد و از هر همسايه نيز سرزميني را اشغال كردند اما داستان شكست امنيتي هفت اكتبر و مظلوميت اين روزهاي غزه، سوداي اسراييل بزرگ را در نگاه جهانيان به تمامي دفن كرد. علاوه بر افراطيگريهاي قرون وسطايي اسراييل، ضرورت تاسيس كشور مستقل فلسطين با داشتن حق دفاع و امنيت را به واقعيتي غير قابل انكار نزد افكار عمومي جهانيان مبدل ساخت. چيزي كه برخي از سياستمداران امروز امريكا نيز مجبور به اعتراف به آن شدهاند. تغيير مواضع اوباما از روز نخست حادثه كه به تمامي حامي اسراييل بود و تا امروز كه حل مساله را بدون رعايت حقوق فلسطينيها، ممكن و پايدار نميداند يا ديدگاه سفير روسيه كه آنچه غربيها حق دفاع اسراييل مينامند را به چالش كشيد يا ديدگاههاي صريح دبيركل سازمان ملل گواهي بر اين نظر است.
در نوشته پيشين احتمالاتي براي جنگ غزه مطرح شد كه بهرغم تحولات، هنوز تغيير عمدهاي نداشته است. در رفتارشناسي رژيم اسراييل بيان شد كه اين رژيم معمولا در بنبستهاي نظامي مبتني بر سه سناريو عمل ميكند: فاجعه انساني و ترور، گسترش بحران و نهايتا گفتوگو و اين سه سناريو در غزه مظلوم همزمان جاري و ساري است. نهايتا اغلب منازعات به گفتوگوي مستقيم يا غيرمستقيم ختم خواهد شد اما تا اين لحظه رژيم اسراييل فاجعه انساني را مقدم بر گفتوگو يا هر عقلانيتي انتخاب كرده است كه البته با ماهيت آپارتايد اين رژيم سازگارتر است. «هيروشيماي غزه» ريشه در دكترين نظامي امريكا و اسراييل از بدو تاسيس دارد. اسراييل دريافته است، شكست استراتژيك هفتم اكتبر قابل جبران نيست، پس براي پاسخ به افكار داخلي و همچنين پشيمان كردن فلسطينيان و ايجاد رعب به عنوان يك مولفه پيشگيرانه براي آينده و داشتن دست بالا در گفتوگو، رويكرد انتقام و جنون و جنايت بيحد و حصر را برگزيده است.
اهداف نظامي اسراييل و ضرورت مراقبت نسبت به احتمال تكرار نسخه جولان
پس از هفتم اكتبر، حماس يك شرايط غير قابل پيشبيني را تجربه ميكند. از يكسو انتظار چنان شكاف در سيستم امنيتي اسراييل و اين تعداد از اسيران در آن عمليات را نداشته است. از سوي ديگر ميزان فشاري كه در هجوم نابرابر و غيرمتناسب اسراييل به غزه وارد شده، بيسابقه و چه بسا فراتر از محاسبات حماس بوده است.
آنچه رژيم اشغالگر تاكنون در غزه به انجام رسانده، نابودگري صرف است و ارزش نظامي نداشته است. ريختن بمب يك تني بر منطقهاي كه دفاع هوايي و ارتش كلاسيك ندارد، شكست دكترين ارتشهاي كلاسيك و شكست هيمنه بمباران است تا هر چيز ديگر. اين دفاع از غزه است كه با امكانات حداقلي، ارزش نظامي و تاريخي فوقالعادهاي داشته است. يادآوري اين نكته حائز اهميت است كه باريكه غزه عمقي حدود 6 تا ۱۲ كيلومتر دارد كه عبور از شمال تا جنوب آن پياده حداكثر يك تا دو ساعت به طول ميانجامد و اينك ارتش اسراييل با دهها هزار بمب و صدها تانك و هواپيما پس از يك ماه هنوز نتوانسته از آن عبور كاملي داشته باشد. در شرايط امروز غزه، براي هر روز مقاومت در برابر ارتش اسراييل، بايد يك كتاب دفاع نظامي و چريكي نوشت و در دانشگاههاي معتبر نظامي جهان تدريس كرد. اسراييل، كوچاندن مردم از غزه، اشغال غزه و حذف حماس، بازگردان اسيران و اداره غزه توسط ارتش اسراييل يا كرانه باختري يا گماردن حاكميتي وابسته با تحكم نظامي يا انتخاباتي نمايشي و اخيرا حاكميت امنيتي نامحدود بر غزه را برنامه خود قرار داده است. اساسا او اگر بتواند همه فلسطين و حتي نيل تا فرات را ميخواهد. اما بهرغم همه خشونتها، با روند فعلي بعيد است بتواند به بخش بزرگي از اهداف اعلام شده اوليه خود دست پيدا كند و تا اين لحظه حتي تعدادي از اسيران را نيز به كشتن داده است. در اين حال اگر نتواند بر غزه مسلط شود يا اهداف ديگر خود را محقق كند، بعيد نيست كه پس از تخريب كامل جلوههاي مدني غزه، احتمالا سياستي كه در جولان و مزارع شبعا در پيش گرفت را برگزيند و چنان كه در سوريه و لبنان ديديم، بخشي از زمينهاي غزه را تخليه نكند تا به افكار عمومي خود اين غصب جديد را بفروشد. البته، بعيد است فلسطينيان نسبت به آن هوشيار نباشند و به هر توافقي تن دهند. علاوه بر اين، احتمال ميرود همزمان در توافق نهايي، نيروهاي حائل نظير يونيفل در جنوب لبنان، در منطقه مستقر شوند.
افكار عمومي و ارزشهاي غرب
برانگيخته شدن افكار عمومي جهان نكتهاي نيست كه به آساني بتوان از كنار آن گذشت. نظرسنجيهاي رسمي نشان ميدهد، بخش بزرگي از جوانان غربي پارادوكس و استانداردهاي دوگانه در موضوع حقوق بشر را نپذيرفتهاند و اين روزها خيابانهاي كشورهاي غربي شاهد خشم و اعتراض بيسابقهاي است كه نمونه آن را كمتر ديدهايم. براساس اين نظرسنجيها، حتي در امريكا درصد افراد ۱۸ تا ۲۹ سال كه ديدگاه منفي نسبت به حماس داشتهاند، از ۴۰درصد تجاوز نميكند. رقمي كه در فضاي رسانهاي حاكم بر امريكا كه حماس را تروريست معرفي ميكند غير قابل باور است. همچنين براساس نظرسنجياي كه در پايگاه نظرسنجي «يوگاو» انگليس منتشر شده است حتي تا قبل از فجايع اخير (جولاي ۲۰۲۳) تعداد جوانان ۱۸ تا ۲۴ ساله كه به فلسطين همدلي داشتهاند، حدود شش برابر جوانان همدل با اسراييل بودهاند. با فجايع اخير ميتوان حدس زد افكار عمومي از اين هم برانگيختهتر شده است. در ظهور قدرت گفتماني «مظلوميت غزه»، گفتمان «اسراييل حق دفاع از خود را دارد» كه بيشتر يك تكرار براي توجيه جنايت شده بود، وجاهت خود را از دست داده و بسياري از محافل روشنفكري و افكار عمومي «حق استقلال و امنيت و دفاع مردم فلسطين از خود» را فرياد ميزنند. بايد پذيرفت ديوار ارزشهاي غربي كه حدود يك قرن امريكا خود را مدعي و مبلغ آن ميدانست، شكاف عميقي برداشته است.
چه ميتوان كرد؟
وزير خارجه امريكا بيشتر در جستوجوي خريد وقت براي اسراييل است تا آتشبس
در صورت تداوم جنايتها، مجموعه كشورهاي اسلامي نبايد تهديد نظامي را به كلي منتفي كنند
رژيم اسراييل تاكنون به فراخوان كشورهاي مختلف و نهادهاي بينالمللي پاسخي نداده است و حتي سازمان ملل را نيز نامشروع اعلام كرده است. در اين شرايط تنها راه كنترل اين رژيم، حمايت همهجانبه از غزه و فشار افكار عمومي جهان و ديپلماسي فعال كشورهاي خارج از هژموني امريكاست. بايد به آنها فهماند اين قضايا با آدمكشي پايان نميپذيرد و حل و فصل نميشود و جان همه انسانها محترم است. چين و روسيه بايد نقش تاريخي خود را ايفا كنند (البته روسيه تاكنون بيشترين سود را از انحراف افكار عمومي از اوكراين به غزه برده است). مقدم بر آن، اين داستان نيازمند حمايت همهجانبه همه كشورها و ملتهاي مسلمان است. در اين حال اگر همچنان نتوان مانع فاجعه انساني در قبال غزه شد و مقاومت فلسطينيان در غزه براي انصراف اسراييل از جنايت كافي نباشد، نبايد مداخله ظرفيتهاي ديگر جهان اسلام و تهديد نظامي مجموعه كشورهاي اسلامي عليه فجايع اسراييل را به كلي منتفي دانست. منتفي دانستن اين ظرفيتها موجب تجري بيشتر است. امريكا از بيم همين موضوع نهايت دستگاه نظامي و ديپلماسي خود را فعال كرده است. از يكطرف وزير خارجه امريكا در نقش وزير خارجه اسراييل در منطقه جولان ميدهد و تلاش دارد تا هم كشورهاي منطقه را تهديد نمايد كه اقدامي نكنند و هم از طرف ديگر براي اسراييل زمان كافي بخرد تا قبل از فرا رسيدن آتشبس و زمان گفتوگو به حداكثر اشغال غزه و دستاوردي براي گفتوگو نائل شده باشد.
از اردوغان و عربستان انتظار بيشتري بود
كشورهاي اسلامي همزبانيهاي خوبي نشان دادهاند. اما در شرايط دشوار غزه، از ديدگاه افكار عمومي بسياري از مسلمانان اين پذيرفته نيست كه هنوز برخي كشورهاي اسلامي رابطه خود را با رژيم اسراييل قطع نكردهاند و مدعي هم هستند. حساب بحرين و امارات و... كه معلوم، اينكه اردوغان بگويد رابطهام را قطع نميكنم، اما مثلا به نتانياهو اخم ميكنم، بيشتر به يك شوخي شبيه است. عربستان كجاي داستان است؟ طبيعتا كشورهاي اسلامي نميتوانند به نشست و برخاستهاي كم حاصل بسنده كنند تا گروهي در لبنان و يمن و عراق يا كشوري نظير ايران به تنهايي تمام مسووليت را برعهده بگيرد. سيد حسن نصرالله در سخنراني خود اعلام كرد كه پايان اين منازعه بهترين اقدام است و به واقع بايد هر چه سريعتر به آتشبس رسيد. مهمترين دستاورد آقاي نصرالله در سخنراني نخست اين بود كه وجهه خود را از عامل گسترشدهنده جنگ، به حامي صلح و پايان جنگ تغيير داد و در اين حال اعلام كرد كه اگر تن به صلح ندهيد با جنگ مواجه خواهيد شد. منطقي كه براي جهان قابل فهمتر است، اما هنوز امريكا و اسراييل به آن تن ندادهاند و فجايع ادامه دارد. برعهده كشورهاي مستقل و آزاديخواه جهان و كشورهاي مهم اسلامي از جمله تركيه، قطر، عربستان، مصر و عراق و سوريه و اردن و لبنان است كه حمايت همهجانبه و فعالانهاي را در همه عرصههاي ممكن عهدهدار شوند.
تنش فزاينده در جنوب لبنان، سخنراني جديد نصرالله و نگاهي به محدوديتهاي حزبالله
احتمالا بخشي از سخنراني نصرالله در آخرين لحظات تغيير كرده است
در مضمون سخنراني نخست، او آتشبس را بر جنگ ترجيح داد
با تاخير در آتشبس، هر روز احتمال تنش فراگير در جنوب لبنان جديتر ميشود. امريكا نيز كه به صورت تمامقد به حمايت از اسراييل برخاسته، هر روز پيام تهديد به تهران و حزبالله ميفرستند.
آنچه در جنوب لبنان تاكنون انجام شده در قواره بازدارندگي و تهديد بوده است. اسراييل نيز مصلحت خود را در ورود به دو جبهه نديده است و لذا درگيريها هنوز قالبي كنترل شده دارد. در اين حال جبهه لبنان، هنوز مايل به همين بازدارندگي است و البته با محدوديتهايي هم براي ورود تمامقد احتمالي به صحنه مواجه است كه تلاش دارد بر آن فائق آيد. ديدگاهي بر اين باور است كه اگرچه حزبالله محور جبهه مقاومت است ولي به هر حال يك حزب لبناني است (برخلاف انصارالله يمن كه دست بازتري دارد) و در حال حاضر اغلب احزاب و جريانات در لبنان به ويژه آنها كه به عربستان و فرانسه نزديك هستند، با بروز يك جنگ دامنهدار و خسارتبار در لبنان موافق نيستند. از سوي ديگر از نظر قوانين بينالملل، جنوب لبنان براي شروع جنگ با محدوديتهايي مواجه است، گرچه ميتواند رفع اشغال از سرزمينهاي شبعا را ملاك قرار دهد. علاوه بر اين، حزبالله در تصميم حماس مشاركتي نداشته و حماس نه تنها در شروع اين جنگ كه در انتهاي آن نيز مستقل است و به عنوان دولت غزه عمل كرده است و اين نكتهاي است كه بايد به آن در مباحث و توقعات از حزبالله توجه شود. حماس گروهي مستقل است كه از نظر عقيدتي به اخوان المسلمين، از نظر سياسي به تركيه، از نظر اقتصادي به قطر و از نظر نظامي به ايران گرايش دارد و حمايت ميشود.
از اين رو تهران و حزبالله، تعيينكننده نهايي در تصميمات «حماس» نيستند و اين چيزي است كه ايران از ابتدا بر آن تاكيد داشته است. اين چالشها نمونههايي است كه نصرالله شايد در ذهن داشته و در سخنراني بيان نكرده است؛ همچنين شايد به دلايل و مصالحي ازجمله دريافت پيامي مبني بر احتمال فروكاست درگيريها و پذيرش آتشبس كه از قضا به نظر ميرسد مطلوب تهران و حزبالله هم باشد، در آخرين لحظات مضمون نهايي سخنراني تغيير يافته تا فرصت بيشتري براي همه اطراف نسبت به احتمال آتشبس يا ارزيابي عواقب آنچه پيش ميآيد، فراهم باشد. در هر صورت، اين پرسش مهمي است كه اگر جنوب لبنان خواسته يا ناخواسته به تدريج وارد جنگ با اسراييل شود، اما داستان غزه با اسراييل به هر دليل و در هر توافقي پايان يابد، آنگاه آيا كشورهاي اسلامي، جبران خسارات ملت و كشور لبنان را تعهد خواهند كرد؟ تا همينجا نيز جنوب لبنان هزينه بسيار زيادي پرداخته است. از سوي ديگر حماس در توافق احتمالي با اسراييل تعداد زيادي اسير دراختيار دارد و منطقا جبهه جنوب لبنان بايد براي زمان گفتوگو و نقطه پايان انديشه و تدبير داشته باشد. اگر شروع جنگ آسان باشد، ضرورتا پايان آن آسان نخواهد بود و چگونگي پايان بسيار مهم است. اين نيز قابل ملاحظه است كه حمايت كنوني كه به لحاظ تاريخي بينظير است و اينك در افكار عمومي جهان از غزه و فلسطين شكل گرفته است، لزوما شامل حماس يا لبنان و حزبالله نميشود. از اين رو، ورود جديتر جنوب لبنان، نيازمند مقدماتي است و ازجمله آن مقدمات حمايت كشورهاي اسلامي، توافق احزاب لبناني و هماهنگي استراتژيك و تاكتيكي لازم با مقاومت فلسطين در غزه است. البته حزبالله نشان داده است كه عموما توانسته است توازن متناسبي بين اين چالشها برقرار كند و احتمالا سخنراني دوم نصرالله ضمن پاسخ به برخي از ابهامات سخنراني نخست، نشان از عبور از بخشي از اين چالشها خواهد داشت.
ايران در هيچ يك از منازعات فلسطين حضور مستقيم نداشته است
رويارويي مستقيم ايران و امريكا براي هر دو كشور خسارتبار است
سطح تنش ايران و امريكا از چهار هفته گذشته بالاتر رفته است
چنان كه معلوم است، ايران تاكنون حمايتهاي ديپلماسي و نظامي و اقتصادي وسيعي از فلسطين داشته است. درحالي كه ايران در موضوع داعش مداخله مستقيم نظامي داشته است، اما در سي و چند سال گذشته هيچگاه مداخله نظامي مستقيم رسمي و آشكار در امر فلسطين نداشته است، چه در ۲۰۰۶ لبنان و چه در جنگهاي ديگر غزه، نقش حامي را ايفا كرده است. احتمالا تهران همين مسير را ادامه خواهد داد و بهترين مصلحت را در اين ميداند. گرچه اسراييل مايل است از اين طريق پاي تهران را مستقيما به منازعه نظامي با امريكا باز كند. اما تاكنون هر دو كشور ايران و امريكا سطح منازعه را مديريت كردهاند. در اين حال نسبت به چهار هفته گذشته، سطح تنش بين ايران و امريكا و به ويژه پس از حملات گروههايي در عراق و سوريه به مراكز امريكايي كه بنابر برخي خبرها حدود ۴۵ زخمي برجاي گذاشت، تا حدي بالا رفته است و تهديدهايي رد و بدل شده است. اين باور وجود دارد كه هرگونه منازعه مستقيم ايران و امريكا براي هر دو كشور ايران و امريكا خسارت بار و صرفا به نفع اسراييل و به زيان منطقه است. لذا ايران و امريكا بايد مراقب باشند در دام طرح اسراييل گرفتار نشوند كه براي رهايي خود از فشار افكار عمومي جهان در جستوجوي ايجاد آتشي ديگر است. آتشي كه ميتواند به منازعهاي بسيار بزرگتر تبديل شود و منافع كشورهاي ديگر منطقه را نيز با تهديد مواجه كند. در اين حال حضور ايران در حلوفصل بحران غزه، در قالب تصميم جمعي كشورهاي اسلامي در هر سطح پذيرفته و معقول است.
جمعبندي
گذشته ثابت كرده كه داستان غزه در يك روند تاريخي مطابق اهداف اسراييل پيش نخواهد رفت. اسراييل و غرب تاكنون دچار شكستي استراتژيك به ويژه گفتماني و حيثيتي شدهاند كه با فاجعه آفريني يا پيروزيهاي تاكتيكي موقت قابل جبران نخواهد بود. جهان، آپارتايد و تبعيض نژادي غرب در منطقه را به چالش كشيده است. اسراييل به عنوان يك پروژه ناتمام ناموفق روي دست غرب باقي مانده و روز به روز به عنوان يك مشكل لاينحل خود را آشكارتر ميسازد. اسراييل يك پيوند ناموفق به پيكر مجروح خاورميانه بود.
راهحل فلسطين، به رسميت شناختن مفهوم «ملت و جغرافياي فلسطين»با همه مولفههايش در جهان امروز است. بازگشت به انسانيت و بازگرداندن سرزمينهاي اشغالي به صاحبان اصلي و دست شستن از تبعيض نژادي و بازگشت به قوانين حقوق بينالملل است. هيچگاه فاجعه و گلوله نتوانسته تبعيض نژادي را موجه و مستقر كند كه اينبار بتواند. تا امريكا مدافع اشغال است و از اشغالگر حمايت نظامي ميكند، بابهاي راهحل سياسي بسته و معلول است. از پيشنهاد دو كشوري هم به عنوان ترفندي براي پذيرش رسميت رژيم اسراييل از سوي برخي كشورهاي اسلامي بهره برده شد والا هرگز اشغالگران قدس، فلسطين را به رسميت نشناختند و هرگز هم قدرتهاي مدعي حاضر به واگذاري حق تعيين سرنوشت به ساكنان اصلي اين سرزمين اعم از مسلمان و مسيحي و يهودي نشدند تا در يك رفراندوم واقعي سرنوشت اين سرزمينها و مردمانش معين شود. در شرايط اشغال، نابودي يا حذف گروههاي جهادي نيز نسخه خونبار و نافرجام است. اين هم بشود كه نميشود، با مردم داغديده غزه و كرانه چه ميكنند؟ يقينا آنها به بسياري از اهداف خود دست نخواهند يافت. تا داستان فلسطين به شكل ريشهاي حل نشود، فردا انتفاضه و جنگ ديگري برخواهد خاست، چراكه ظهور گروههاي جهادي در فلسطين بستر اجتماعي دارد و واقعيتي تحميل شده از بيرون نيست.
مرثيه غزه
جنس غمبار وقايع فلسطين چيزي نيست كه بتوان با چند كلمه تحليل از آن عبور كرد، افسوس كه قلمهايي هنوز تحقير ميكنند و نيش ميزنند و از اين آزمون بشريت غايب يا دور افتادهاند. اندوه فلسطين، اندوه جهان است. اينك اين جهان است و اين نگاه خشكيده كودكان غزه! اين جهان است و جانهاي پر كشيده در آوار بمبهاي «سفيدهاي خودبرتر پندار». دبيركل سازمان ملل رسما اعلام كرد كه غزه را گورستان كودكان كردهاند! قيامتي است كه همه را به قضاوت فرا ميخواند! آيا هنوز به آه مادران و اشك ستمديدگان غزه و به پيروزي مظلوم باور داريم؟
اين لشكر حرمله، شرم تاريخ خواهد شد. شكيبايي كنيد، بالاتر از اين بمبها، خدايي هم هست!