مبتلا به گذشته، دچار اكنون
سارا كريمان
سارا كريمان
ما محكوميم به آزادي؛ يعني انتخابي نداريم جز اينكه انتخاب كنيم و بار مسووليت انتخابمان را به دوش كشيم. يكي از مشهورترين جملات سارتر است؛ بشر بيش از هر چيز در درونگرايي خود ميزيد امّا مسووليت كلّي دارد و انتخابگر است كه حتي ميتوان آن را به نوعي بنمايه فلسفه اگزيستانسياليسم قرن بيستم دانست كه اساسا با نوعي ابسورديسم همراه است. در اين مكتب، عليرغم اعتقاد به انتخاب و كنشگري، انسان در تعيين و تغيير وضعيتش، بر اين باور است بشر اصالتا طبيعتي بيمناك دارد. چنانچه زندگي براي انسان معاصر وضعيتي بغرنج است كه انبوهي از آلام را بر دوش آن نهاده و او ناگزير از تحمل و پيشبرد اين موقعيت است. تقلا براي يافتن معنا و توصيف موقعيت وجودي بشر در برابر هجمههاي بيروني و ادراكات ملالآور دروني، موضوع بسياري از آثار ادبي و هنري از ابتداي قرن بيستم تاكنون است. «مرا به نام خطاب كن» ويديو اينستاليشن از محمد پرويزي نيز گمگشتگي هويت فردي افراد را در مقابل هجوم حوادث بازگو ميكند. بخشي از هويت افراد گذشته آنهاست كه استيصال و تجمع حوادث و ناگواريهاي اكنون، خوانش ما را از خاطرات و گذشته مخدوش ميكند. چنانچه پرويزي خود به پل ريكور ارجاع ميدهد: خاطره هويت ما را منسجم ميكند به شرط اينكه استوار و شفاف باشد. در حقيقت اين اثر وضعيتي از انسان امروزي را بازگو ميكند كه نوعي پست تروما ممتد است و در اين آشوب تجارب و خاطرات توانايي شناخت چيستي و هويت فردي خويش را از دست داده است و براي التيام و بازيابي خود ميخواهد او را به نامش خطاب كنند. بلكه در اين گمگشتگي بتواند خود را بشناسد و گسست اكنون و آينده مبهم خود را بازنگري كند. اين ويديو اينستاليشن شامل سازهاي با داربست به رنگ سفيد است كه مكعبهاي بيشماري را ايجاد ميكند همچنين صفحههاي نمايش نيز ميان اين سازه در مكعبها يا مربعهايي به نمايش در ميآيند كه شامل چند عكس و ويديو تكرار شونده هستند كه اين مجموعه روي اسكرينها جابهجا ميشوند. عكسها و ويديوها، كلوزآپي از صورت افراد و ميميك آنها در احوالات گوناگون است. پرويزي در مصاحبه خود گقته است اين ايده را از كتاب «وقتي كه ميخنديم» اثر فريبا وقفي كه گفتوگوي ميان چهار زن است الهام گرفته است، اما بهرهجويي از مكعب و سازههايي اينچنيني چندان بديع به نظر نميرسد و دائما به دليل القای حالت تكرار شوندگي و حتي سلولي در ميان هنرمندان استفاده شده است كه بارزترين نمونه آن چيدمانها و مجسمههاي سل لويت هنرمند مينيماليستي مشهور است. اما استفاده پرويزي از اين نوع ساختار و سازه علاوه بر ايجاد جاذبه بصري با عظمت، در فضاي نمايشگاهي باز به انتقال معنايي كه در ويديوها وجود دارد نيز كمك ميكند. در حقيقت بيننده در فضايي ماتريكسي براي لحظاتي وقتي تصاوير جابهجا و تكرار ميشوند و با شنيدن موسيقي همزمان، با نوعي احساس عدم قطعيت مواجه ميشود. هنرمند تلاش كرده به قاعده ويديو آرت كه در پي رواييسازي نيست وفادار بماند و از امكان نمايش بصري مفاهيم بهره بجويد. گسستي كه در اينستاليشن احساس ميشود، ميتواند به اين دليل باشد كه با روشي از نوعي لكنت و گفتار خاموش براي انتقال پيام خود بهره بجويد. محمد پرويزي، هنرمندي بينارشتهاي است كه علاوه بر آثار سينمايي و نمايش پيشتر آثار ويديو آرت: هفت پرتره از نگار (ويديو پرفورمنس ۱۳۹۱) - بنياد لاجوردي- نزديكتر بيا، نزديكتر. نزديكتر از اين... (ويديو پرفورمنس ۱۳۹۰) - گالري شيرين- ميراث پدري (ويديو آرت ۱۳۸۶) - خانه هنرمندان- مخدوش اما متناوب (ويديو آرت ۱۳۸۵) خانه هنرمندان را اجرا كرده است. ويديو آرت و اساسا هنر ديجيتال و نيومديا در ايران نسبتا نوظهور است و معدود فضاهايي براي نمايش آثار اينچنيني وجود دارد. فضاي باز گالري ريشه با رويكرد پرداختن به جريانهاي نوگرا پيشتر نيز نمايشگاههايي از اين دست برقرار كرده است. نمايش اين ويديو اينستاليشن از 10 آذر آغاز و تا 9 دي ماه 1402 در گالري فضاي باز ريشه 29 ادامه دارد.