• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۰ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5663 -
  • ۱۴۰۲ چهارشنبه ۶ دي

تقي آزاد ارمكي در گفت‌وگو با «اعتماد» ضمن تحليل شرايط كشور از مسير متفاوت دولت- ملت مي‌گويد

جاي خالي تكانه‌هاي مشاركتي در انتخابات

شرايط خاص بايد جاي خود را به شرايط عادي بدهد نظارت استصوابي كنار گذاشته شده و احزاب به جايگاه خود بازگردند

مهدي   بيك‌اوغلي

تداوم برگزاري انتخابات‌هايي با مشاركت اندك، مانند آنچه در سال‌هاي 98 و 1400 به وقوع پيوست، فضاي عمومي و سياسي كشور را به چه سمت و سويي مي‌برد؟ مواجهه مردم با دولت در چه وضعيتي قرار دارد؟ اينها پرسش‌هايي هستند كه كمتر در محافل سياسي و رسانه‌اي به آن پرداخته مي‌شود. پاسخ راس هرم سياسي ايران به اين پرسش بسياري از ابهامات را روشن مي‌كند. رهبر انقلاب اخيرا در ديدار با گروه‌هاي مردمي از خوزستان و كرمان نبود انتخابات را موجب برقراري ديكتاتوري يا «هرج و مرج و ناامني و اغتشاش» دانستند. همان طور كه در گذشته نيز «مشاركت پايين در انتخابات را نشانه فاصله مردم از نظام» ارزيابي كرده بودند. جالب اينجاست كه تحليل‌هاي استادان جامعه‌شناسي و عالمان علوم سياسي هم دقيقا حول محور همين واقعيت است. تقي آزاد ارمكي، استاد جامعه‌شناسي در جريان گفت‌وگو با «اعتماد» به تبعات مشاركت‌هاي پايين در بزنگاه‌هاي انتخاباتي سال‌هاي 98 و 1400 اشاره كرده و مي‌گويد: «پس از اين تجربه‌ها مردم نسبت به وضعيت موجود در خويش فرو رفته و نسبت به دولت بي‌اعتنا و بي‌تفاوت هستند.» وضعيتي كه به‌زعم اين استاد دانشگاه تهران تنها در صورت ايجاد يك تكانه واقعي تغيير كرده و زمينه پويايي در انتخابات و افزايش زمينه‌هاي مشاركت را فراهم مي‌سازد. آزاد ارمكي مي‌گويد: «جامعه خود را كاملا از ساحت نظام سياسي جدا كرده است. به لحاظ اجتماعي در حال خودتنظيمي است. از منظر اقتصادي ديگر با سيستم كاري ندارد و از طريق كسب و كار آنلاين و وركشاپ‌ها، خريد و فروش ارز، لباس، سكه و ساير موضوعات روزي خود را به دست مي‌آورد. از منظر فرهنگي و رسانه‌اي ديگر با رسانه‌هاي حاكميتي كاري ندارد، در حوزه مسائل مدني هم مردم خودشان حمايت‌هاي اجتماعي، خانوادگي، قومي، طايفه‌اي و... راه مي‌اندازند. فقرا، بيماران و نيازمندان را شناسايي مي‌كنند و نقش حمايتي خود را ايفا مي‌كنند.» و اين نهايت شكاف ميان دولت - ملت است.

 

موضوع مشاركت در آوردگاه‌هاي سياسي
پيش روی امروز براي بخش‌هايي از نظام حكمراني و بسياري از دلسوزان كشور واجد اهميت بسياري شده است. شما در اين باره چطور فكر مي‌كنيد؟

اغلب نظام‌هاي سياسي كه به دنبال افزايش مشاركت در انتخابات هستند؛ ساختارهاي تقنيني، اجرايي و نظارتي خود را به گونه‌اي طراحي مي‌كنند كه زمينه افزايش مشاركت را ايجاد كنند. اما قانون جديد انتخابات، آسيب‌هاي فراواني را به امر انتخابات در ايران وارد ساخته است. پيش‌ثبت‌نام‌هاي عجيب و غريبي كه اين پيام را به مردم و فعالان سياسي ارسال كرده كه هركس از ديد گروه‌هاي اقليت، خودي نيست، نبايد وارد انتخابات شود. تنها عده كمي كه احساس كردند مي‌توانند مشاركت كنند، آمدند و ثبت‌نام كردند كه بخش اعظم اين عده هم ردصلاحيت شدند. بنابراين از انتخابات مجلس نمي‌توان انتظار زيادي براي ايجاد تكانه‌هاي مشاركتي داشت. از سوي ديگر، سيستم سياسي به گونه‌اي استقرار پيدا كرده كه اساسا مشاركت طلب نمي‌كند. كساني مسووليت اجرايي، تقنيني و مديريتي دارند كه ميلي به مشاركت جمعي ندارند؛ چرا كه معناي مشاركت فزاينده به معناي خروج آنها از مديريت و مسووليت خواهد بود. از ديد اين گروه‌هاي اقليت، همان مديراني كه حضور دارند و گروه‌هاي محدود راي‌دهنده، كافي‌اند و ديگر نيازي به مشاركت بالا احساس نمي‌شود. مبتني بر اين واقعيت‌ها، سوال شما نادرست و پاسخ آن هم از قبل مشخص است. اراده بر اين است كه هيچ منتقدي حاضر نباشد (چون جريان خالص‌سازي است) و از سوي ديگر، اقليتي از نيروهاي خودي هم مشاركت مي‌كنند و با اين حداقل‌ها، مجلس تشكيل مي‌شود. ديگر حضور نيروهاي منتقد معنا ندارد.

نوعي مطلق‌انگاري در عبارت «نظام سياسي مايل به افزايش مشاركت نيست» مشاهده مي‌شود. به هر حال راس هرم همين نظام سياسي از ابتداي سال حداقل در چهار سخنراني بر ضرورت افزايش مشاركت در انتخابات تاكيد كرده است. هفته گذشته در يكي از ديدارهاي مردمي باز هم همين ضرورت‌ها تاكيد شد. اين تصور كه سيستم سياسي خواستار مشاركت بالا نيست، آيا تقليل بحث و ساده‌انگارانه نيست؟ كدام نظام سياسي است كه از مشاركت بالا در بزنگاه‌ها ناخرسند باشد؟

سيستم فعلي، اساسا يكپارچه است؛ «تذكرات» با طراحي يك نظام سياسي در جهت مديريت محدود و خالص‌سازي متفاوت است. اين خالص‌سازي‌ها از نظارت استصوابي آغاز مي‌شود و همين طور با ردصلاحيت‌هاي فراگير طي دهه‌هاي اخير ادامه دارد. حتي در حوزه دانشگاهي، اصناف، آموزش و پرورش و حتي برخوردهاي رسانه‌اي اين خالص‌سازي‌ها وجود دارد. در انتخابات قبل هم اين جريان خاص وجود داشت و احتمالا در آينده هم ادامه خواهد داشت. توجه داشته باشيد، صحبت از عدم حضور يك فرد خاص يا يك جريان در انتخابات نيست؛ بحث ضرورت تغيير روش‌هاست. اين تغيير روش‌ها وجود ندارد. فردي كه نظارت استصوابي انجام مي‌دهد، مجوز اين كار را دارد و براي سيستم مشروعيت دارد. مبتني بر اين نشانه‌هاي آشكار معتقدم همچنان با يك حاكميت يكپارچه در حاكميت روبه‌رو هستيم كه سهمي براي گروه‌هاي منتقد قائل نيست.

اگر فرض بگيريم انتخابات 1402 هم مانند دو انتخاب قبلي با مشاركت اندك برگزار شود، چه خروجي براي نظام سياسي خواهد داشت؟

در ظاهر هيچ اشكالي براي حاكميت به وجود نمي‌آيد؛ هيچ نگراني هم به خود راه نمي‌دهند. چرا؟ چون فرض بر اين است كه شرايط خاص و جنگي است. فراموش نكنيد نبرد غزه يك چالش نزديك به ايران است. نمي‌گويم ايران درگير اين منازعه مي‌شود؛ بلكه مي‌تواند شرايط خاص اعلام شود. از سوي ديگر تحريم‌ها هم ايران را درگير يك منازعه اقتصادي كرده است. در شرايط خاص هم آنچه اتفاق مي‌افتد، براي سيستم مطلوب است. قابل توجيه هم هست؛ رسانه‌هاي لازم را دارد كه اين شرايط را براي افكار عمومي توجيه كند.

اما خروجي اين وضعيت براي جامعه چگونه خواهد بود؟

اين سوال بحث متفاوتي را ايجاد مي‌كند. اگر فرض بگيريم كه جامعه اين شرايط خاص را بپذيرد، حاضر است هر شرايطي را هم تحمل كند. اما جامعه ايران قبول ندارد كه شرايط خاصي وجود داشته باشد. مردم احساس مي‌كنند در صورت تدبير درست، مي‌شد مشكل تحريم‌ها را در سال 99 حل و فصل كرد. از سوي ديگر مردم دوست ندارند كشور به دليل مشكلات منطقه‌اي، وارد چالش‌هاي بين‌المللي شود، به همين دليل با جامعه‌اي نسبتا به حاشيه رفته روبه‌رو هستيم. در واقع جامعه ايراني خود را به حاشيه برده است.

اينكه مي‌گوييد جامعه ايراني خود را به حاشيه برده يعني چه؟ يعني جامعه نااميد شده است؟

نه اتفاقا؛ جامعه به دنبال پويايي است، اما خود را كاملا از ساحت نظام سياسي جدا كرده است. به لحاظ اجتماعي در حال خودتنظيمي است. از منظر اقتصادي ديگر با سيستم كاري ندارد و از طريق كسب و كار آنلاين و وركشاپ‌ها، خريد و فروش ارز، لباس، سكه و ساير موضوعات روزي خود را به دست مي‌آورد. از منظر فرهنگي و رسانه‌اي ديگر با رسانه‌هاي حاكميتي كاري ندارد و مصرف كالاهاي رسمي رسانه براي مردم معنايي ندارد. خودش كالا توليد مي‌كند و مصرف مي‌كند. هر شهروندي گوشي‌اش را به دست گرفته و محتوا توليد مي‌كند. در حوزه مسائل مدني هم مردم خودشان مديريت مي‌كنند. حمايت‌هاي اجتماعي، خانوادگي، قومي، طايفه‌اي و... راه مي‌اندازند. فقرا، بيماران و نيازمندان را شناسايي کرده و نقش حمايتي خود را ايفا مي‌كنند.

بسياري از نهادهاي اجتماعي و حمايتي بدون اينكه ثبت شوند يا از نهادي مجوز بگيرند، در حال فعاليت هستند. از نظر اقتصادي هم اوضاع همين‌گونه است. از نظر اقتصادي در بدترين شرايط اقتصادي ايران قرار داريم، اما جامعه همچنان نفس مي‌كشد و زندگي مي‌كند.

از سرمايه و ظرفيت‌هاي موجود استفاده کرده و از گروه‌هاي مردمي حمايت مي‌كند. جامعه اراده كرده و به سمت خودش رفته، چون احساس مي‌كند دولت ناكارآمد و كژكاركرد است و نمي‌تواند نقش واقعي خود را ايفا كند. بسياري از وعده‌هايي چون، مهار تورم، ساخت یک ميليون مسكن سالانه، اشتغالزايي 1.5ميليون نفري و... كه دولت مطرح كرده بود، محقق نشده است. جامعه مدت‌هاست رفته و حاضر نيست در عرصه سياسي هم تقابلي با حاكميت داشته باشد. مردم راه خود را مي‌روند و سيستم هم راه خود را. اين رفتن بازگشتي در پي ندارد؛ مگر اينكه تغييري عمده و اساسي صورت بگيرد. شرايط خاص در داخل و جهان جاي خود را به شرايط عادي بدهد. نظارت استصوابي كنار گذاشته شود تا افراد جامعه تصميم بگيرند چه كساني به مجلس بروند و چه گروهي نرود. نظام سياسي ما هنوز نشانه‌اي از اين تحولات ارائه نداده است. تازه دوره خوشي‌اش است؛ سرمست از اينكه توانسته حاكميت يكپارچه ايجاد كند؛ مجلس و دولت و... از يك اقليت معدود انتخاب شده‌اند و درون خود گفت‌وگو مي‌كنند و رقبا را يكايك حذف كرده‌اند.

اثرات اين در خود فرورفتگي آيا توفيقي در پي دارد؟ آيا ممكن است شكاف ميان دولت و مردم منجر به رخداد غيرمترقبه‌اي شود؟

توفيق مگر چيست؟ دولت براي خودش حرف مي‌زند. براي خودش و نيروهاي خودش برنامه‌ريزي مي‌كند، ظرفيت‌ها و امكانات و فرصت‌ها را به سمت نيروهاي خودي سوق مي‌دهد. با واقعيت جامعه، اقتصاد و فرهنگ اساسا كاري ندارد. مردم هم با دولت كاري ندارند و شكاف بزرگي ايجاد شده است. آيا اين شكاف مي‌تواند حادثه ايجاد كند؟ بله، ممكن است حادثه‌اي در سطح مديريتي با يك اختلاس بزرگ، رخداد اجتماعي خاص يا حتي رخداد خارجي ويژه رخ بدهد تا شكاف مورد بحث عميق‌تر شود و منجر به زلزله و تكانه شود. دولت ضعيف، محدود و كوچك آسيب‌پذير مي‌شود و جامعه ناچار است دولت يا نظام سياسي را قرباني كند. من فكر مي‌كنم جامعه به سمت قرباني كردن نظام سياسي حركت مي‌كند. نه اينكه با دولت برخورد كند! برخورد و ستيزي در كار نيست؛ بلكه با بي‌اعتنايي و بي‌تفاوتي كمك مي‌كند كه دولت از درون تهي شود. اين بحث بسيار عميق است؛ برخلاف افراد و جرياناتي كه تصور مي‌كنند بي‌تفاوتي و بي‌اعتنايي مردم به نفع دولت و نظام سياسي است، معتقدم اين بي‌اعتنايي زمينه‌ساز طلاق مردم از دولت است.

شما گفتيد كه يك تكانه مثل اختلاس، عامل خارجي و... ممكن است باعث بروز تكانه‌هاي عمومي شود. اما برخي تحليلگران معتقدند جامعه در مواجهه با رخدادي مانند حادثه فساد 3.370 ميليارد دلاري چاي گيت، واكنش لازم را نشان نداد. آيا مردم نسبت به اين نوع تخلفات و فسادها بي‌حس شده اند؟

به ‌هيچ‌ وجه بي‌حس نشده‌اند؛ اتفاقا جامعه رخداد را مصرف كرد، دروني كرد و در حال تامل بر آن است. فرض جامعه طي سال‌ها و دهه‌هاي اخير اين بوده كه دولت ناتوان است و اراده لازم براي حل مشكلات و نارسايي‌ها را ندارد. اين فرضيه با بروز رخدادهاي اخير در حال بدل شدن به يقين است. به اين دليل جامعه، موضوع را رها كرده و هيچ اقدامي نمي‌كند، چرا‌كه به اين نتيجه رسيده هر اقدامي به دولت كمك مي‌كند براي اصلاح. وقتي بازنشستگان تظاهرات خياباني مي‌كنند، اين پيام را مي‌دهند كه روش‌هاي خود را اصلاح كنيد. اما اگر بازنشستگان نروند و اعتراضي نكنند، نظام سياسي تلاشي براي حل موضوع نمي‌كند و فكر مي‌كند مشكلي وجود ندارد. نهايتا موضوع صندوق‌هاي بازنشستگي به شكل يك ابربحران بروز مي‌كند و دولت را زمين مي‌زند.

اين بي‌تفاوتي‌ها و جدا افتادگي‌ها ميان دولت و مردم مختص چه نوع جوامعي است. آيا اين جداافتادگي نمونه‌هاي ديگري هم دارد؟

ما وارد يك مرحله جديد شده‌ايم كه پنهان كردن مسائل اجتماعي و راهبردي و سياسي از سوی مردم نسبت به دولت است. جامعه با بي‌اعتنايي به دولت كمك مي‌كند تا مسائلش پنهان بماند و از واقعيت ناآگاه باشد. به عنوان نمونه، مشكل بزرگ ايران مهاجرت نخبگان و نيروي انساني متخصص است. اين ميزان مهاجرت در هر نظام سياسي رخ داده بود، هزار بار روش‌هايش را تغيير مي‌داد، اما در ايران مهاجرت‌هاي گسترده در سطوح مختلف صورت مي‌گيرد، اما آب از آب تكان نمي‌خورد. نقش كارگزاران و نخبگان و صاحبان ثروت و كسب و كار ناديده انگاشته مي‌شود. حجمي در جامعه خالي مي‌شود. وقتی دولت براي بهبود وضعيت تصميم‌گيري مي‌كند، با نبود نيروهاي كارآمد روبه‌رو مي‌شود. مدتي قبل بود كه وزير ارتباطات در واكنش به سرعت پايين اينترنت اعلام كرد برنامه‌نويسان ايراني مهاجرت كرده‌اند و خلأ نخبگاني در اين حوزه وجود دارد. در مورد فساد هم وضعيت همين طور است. جامعه واكنش نشان نمي‌دهد، نيروهاي نخبه اقتصادي و نظارتي مهاجرت مي‌كنند، واقعيت‌ها در اثر بي‌تفاوتي مردم پنهان مي‌شوند و فساد استمرار پيدا مي‌كند. در قصه انسداد سياسي هم چرخه همين‌طور است، دولت ضعيف مي‌شود و خودش از درون تهي مي‌شود.

اگر فرص بگيريم سيستم بخواهد روند متفاوتي در پيش بگيرد و زمينه مشاركت را فراهم سازد چه بايد بكند؟

براي كوتاه‌مدت و انتخابات مجلس انجام اين اصلاحات دشوار است. اما براي آينده بايد اجازه بدهد، احزاب و گروه‌هايي كه دغدغه ساخت كشور و نظام سياسي را دارند، فعال شوند و از درون آنها نيروهاي كارآمد شناسايي شده و ثبت‌نام كنند. اينكه موضوع را هدايت كنند و بگویند هر چه بچه حزب‌اللهي و... هست، بروند ثبت‌نام كنند، اشتباه است. امروز اين اتفاق رخ داده است. باخبرم در دانشگاه‌ها، دانشجويان فوق‌ليسانس و دكترا كه مدافع وضع موجود و مدافعان نهاد دولت فعلي هستند، ثبت‌نام كرده‌اند. اين طور كه نمي‌شود؛ اين بازي با خود است. بايد اجازه داده شود احزاب كار كنند. دولت در انتخابات‌ها در حال طراحي مهماني عروسي است كه در آن عروس غايب است. احزاب و فعالان سياسي منتقد مانند عروس هستند. وقتي عروس غايب باشد، داماد تنها به هيچ دردي نمي‌خورد. ممكن است مهماني هم وجود داشته باشد و برخي افراد هم بيايند و بروند؛ اما عقدنامه‌اي منعقد نمي‌شود. ازدواجي شكل نمي‌گيرد، فرزندي ‌زاده نمي‌شود و توليد ثروت هم صورت نمي‌گيرد. اين گونه ماجراي زيست اجتماعي مختل مي‌شود. دولت و خالص‌سازان در حال مختل كردن مردمسالاري در ايران هستند. از دل اين وضعيت، دولتي مبتني بر يك گرايش اقليت ظهور مي‌كند. دولتي ضعیف كه در برابر هر بحران اجتماعي، سياسي و فراسرزميني دچار زوال و انحطاط و بحران مي‌شود.


    پیش‌ثبت‌نام‌ها این پیام را به مردم و فعالان سیاسی ارسال کرد که هرکس از دید گروه‌های اقلیت، خودی نیست نباید وارد انتخابات شود.
    باخبرم در دانشگاه‌ها، دانشجویان فوق لیسانس و دکترا که مدافع وضع موجود و مدافعان نهاد دولت فعلی هستند، ثبت‌نام کردند. این بازی با خود است. باید اجازه داده شود احزاب کار کنند.
    جامعه به سمت قربانی کردن نظام سیاسی حرکت می‌کند، نه اینکه با دولت برخورد کند!برخورد و ستیزی در کار نیست، بلکه با بی‌اعتنایی و بی‌تفاوتی کمک می‌کند که دولت از درون تهی شود.
    مردم احساس می‌کنند، در صورت تدبیر درست، می‌شد مشکل تحریم‌ها را در سال 99 حل و فصل کرد.
    خالص‌سازی‌ها از نظارت استصوابی آغاز می‌شود و با ردصلاحیت‌های فراگیر ادامه دارد. حتی در حوزه دانشگاهی، اصناف،آموزش و پرورش و حتی برخورد‌های رسانه‌ای این خالص‌سازی‌ها وجود دارد.
    دولت برای خودش حرف می‌زند. برای نیرو‌های خودش برنامه ریزی می‌کند، ظرفیت‌ها و امکانات و  فرصت‌ها را به سمت خودی‌ها سوق می‌دهد،  مردم هم با دولت کاری ندارند.
    جامعه خود را کاملا از ساحت نظام سیاسی  جدا کرده است. به لحاظ اجتماعی در حال خود‌تنظیمی است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون