كودكي و دنياي مدرن
در سالهاي دور، كسي كودك را به رسميت نميشناخت. در واقع در ديدگاه سنتي، كودكان موجوداتي ناقص تلقي ميشوند، آنها «آدم» نيستند بلكه «آدمك»اند. حتي در برخي ديدگاههاي افراطي آنها «حيوان» تلقي ميشوند. در اين ديدگاهها كودكي صرفا مرحلهاي انتقالي است و ارزشهاي كودكي هيچ اهميتي ندارد و به اصطلاح امروزي كودكان «شهروند» نيستند و تحت سيطره ارزشهاي بزرگسالان قرار دارند. آنها بعضا به چشم مزاحم ديده ميشدند كه به واسطه تنبيهات متعدد، آنها را اجتماعي و زيستپذير ميكردند. شايد اگر از پدربزرگها و مادربزرگهايمان بپرسيم كه دوران كودكيشان چه ويژگياي داشت، حرف زيادي براي گفتن نداشته باشند و خاطرات شيرينشان محدود به بازي با همسالانشان باشد و بيشتر آنچه در ذهن دارند، روي محور تنبيههاي بدني و رواني بوده باشد كه از سوي بزرگسالان روي آنها اعمال ميشد. آنچه نسل كنوني را از نسلهاي پيش از خود متمايز ميكند، همين است كه كودكي در نسل كنوني تعريف دارد، جايگاه دارد، ارزشهاي خودش را دارد، بايد و نبايد براي والدين دارد. در حال حاضر به كودكان به چشم موجودات مزاحم و فاقد عقل و فهم نگاه نميشود، آنها به عنوان انسانهاي كوچكي كه بهشدت تاثيرپذير و حساس هستند، ديده ميشوند. امروزه نوع رفتار با كودكان به پدران و مادران آموزش داده ميشود. ديگر كسي مانند گذشته حق تنبيه فيزيكي كودك را ندارد و ديگر والدين، صاحباختيار كامل فرزند خود نيستند. كتاب «كودكي در دنياي مدرن» توسط گروهي از كارشناسان، اساتيد جامعهشناسي، فعالان حوزه كودك، اعضاي هيات علمي دانشگاهها، روانشناسان تربيتي و مشاوران خانواده نوشته و توسط خانم اسما صارمي جمعآوري شده است. در فصول مختلف اين كتاب به زندگي جديد كودكان و نوجوانان، نگاهي به كالاييسازي، مصرفگرايي و زندگي كودكان، فراغت رسانهاي كودكان، آينده آموزش مدرسهاي آنها، سبك زندگي و سلامت كودكان، سياستگذاري در حوزه كودكان، دشواري پژوهش درباره وضعيت كودكي در ايران، سبك زندگي كودكان در روستاهاي محروم و فرهنگ مشاركت با رقابت در دنياي كودكان پرداخته شده است. در بخشي از اين كتاب، به كتاب «وضعيت اجتماعي كودكان در ايران» كه اولين كتاب در حوزه اجتماعي كودكان و مباحث جامعهشناسي كودكان است، اشاره ميشود. عليرضا كرماني، جامعهشناس و پژوهشگر حوزه مطالعات كودكي در اين باره ميگويد: «خوشحالم كه بگويم مطالعات كودكان در ايران از مرحله ناديدهانگاري و انكار عبور كرده و جايگاه خوبي در ميان حوزههاي مطالعاتي كشور پيدا كرده است.» آنچه در اين كتاب به وضوح ديده ميشود، پرداختن به عامليت كودكان است؛ اين نگاه در برابر نگاهي قرار ميگيرد كه كودك را صرفا مصرفكننده فرهنگ ميداند، او در معرض فرهنگ قرار ميگيرد و از فرهنگ انباشته ميشود تا به بزرگسالي برسد. اما در مطالعات جديد، با فناورهاي جديد و در فضاي اينترنت، شكل و مفهوم جديدي از كودكي مطرح ميشود كه عامليت كودكان در آن بسيار بارز است. در اين ديدگاه كودكان صرفا مصرفكننده فرهنگ نيستند، بلكه خودشان توليدكننده فرهنگ محسوب ميشوند و همچون بزرگسالان چيزي از فرهنگ ميگيرند و چيزي به آن اضافه ميكنند.