• ۱۴۰۳ شنبه ۲۶ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5701 -
  • ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۵ بهمن

وقتي فوتبال توسعه ناموزون در جوامع را نمايش مي‌دهد

«فيلمفارسي» وسط چمن سبز!

مهران موسوي خوانساري

با ناكامي مربع قدرت قاره آسيا (ايران، عربستان، كره‌جنوبي و ژاپن) در رسيدن به ديدار پاياني جام ملت‌هاي آسيا، اين سوال مطرح مي‌شود كه آيا دوران درخشش غول‌هاي قاره كهن به پايان رسيده (يا در حال به پايان رسيدن است) و قدرت‌هاي نوظهور جاي آنها را گرفته‌اند؟

تا پيش از راهيابي دو تيم اردن و قطر به فينال جام آسيا كمتر كسي تصور مي‌كرد اين دو تيم (خصوصا اردن) در مقابل ايران، ژاپن و كره‌جنوبی با انبوه ستاره‌هاي بين‌المللي‌شان شانسي براي رسيدن به ديدار پاياني و مقام قهرماني داشته باشند. اما نمايش ضعيف كره‌جنوبی در بيشتر بازي‌هايش خصوصا مقابل اردن در مرحله حذفي، راهيابي ژاپن به دور حذفي به عنوان تيم دوم، نمايش ضعيف ايران مقابل هنگ‌كنگ، سوريه و قطر و بازي‌هاي نه چندان مقتدرانه عربستان اين باور را تقويت كرد كه شايد خورشيد قدرت‌هاي سنتي فوتبال آسيا رو به غروب گذاشته و روشنايي‌هاي تازه‌اي از افق اين قاره سر برآورده است.

اما آيا اينچنين است؟ آيا تا چند صباح ديگر بايد مسير حركت هنگ‌كنگ و مالزي و اردن را در راه كسب جام‌هاي معتبر و حتي راهيابي به جام جهاني بسنجيم؟ ملاك براي پيشرفت و پسرفت در فوتبال چيست؟

 

فوتبال سينمايي

در اوايل دهه 40 خورشيدي كه كليت سينماي كشور در چنبره فيلم‌هاي عامه‌پسند گرفتار شده بود، هوشنگ كاووسي، منتقد سر‌شناس سينما براي نام بردن از اين فيلم‌ها، اصطلاحي را ابداع كرد كه به مهم‌ترين و پركاربرد‌ترين اصطلاح غيرترجمه‌اي ادبيات سينمايي تا امروز تبديل شده است: «فيلمفارسي».

كاووسي معتقد بود اين قبيل فيلم‌ها نه فرم دارند، نه ساختار و نه حتي داستان بلكه تركيبي از ملودرام‌هاي خانوادگي و قصه‌هاي عاميانه هستند كه درونمايه اصلي آنها را تضاد‌هاي طبقاتي (پولدار و فقير)، تضادهاي ارزشي (جوانمردي و نامردي) و تضادهاي اجتماعي (شهري و روستايي) شكل مي‌دهند كه به ‌آساني مورد توجه مردم قرار مي‌گيرد.

بيشتر از نيم قرن گذشته از طرح اين تعريف، حالا همان ويژگي‌هاي فيلمفارسي، در حوزه ورزش و بالاخص فوتبال به خوبي قابل انطباق است. همان تضادهاي سينمايي كه خيلي‌ها به خاطرش رهسپار سالن‌هاي نمايش فيلم مي‌شدند، حالا در عرصه فوتبال آسيا خودنمايي مي‌كند.

 

قطر، ژاپن؛ دو نگاه متفاوت

فوتبال برشي از زندگي است. قابي كه 90 دقيقه از زيست بشر را با همه صفات و ويژگي‌هاي منطبق با آن در قالبي محصور بين دو دروازه و به وسيله يك توپ به نمايش مي‌گذارد. شادي، اندوه، اعتراض، خشم، حسرت و بسياري ديگر از ويژگي‌هاي انساني در زمين فوتبال ظهور مي‌يابد. مهم آن است كه اين ويژگي‌ها در طول يك ساعت و نيم زمان قانوني يك مسابقه چگونه خود را بروز مي‌دهند. آيا هيچ تفاوتي بين نمايش اين صفات در سطح اول فوتبال جهان با فوتبال در قاره آسيا مشاهده مي‌شود؟

براي پاسخ به اين پرسش، به همين مسابقه آخر ما با قطري‌ها در جام ملت‌ها نگاه كنيد؛ از رفتار بازيكنان ميزبان در زمين و كنار زمين به‌خصوص در لحظاتي كه از ما جلو افتاده بودند، چه برداشتي مي‌كنيد؟ انگار سكانسي از يك فيلمفارسي پشت قاب تلويزيون در حال نمايش است و نه يك مسابقه فوتبال با ويژگي‌هايي كه شايسته بالاترين سطح آن در يك قاره است. صحنه‌هايي مملو از تضاد، از صندلي تماشاچيان گرفته تا عمق زمين چمن؛ درست مثل نمايش همان تضادهاي فيلمفارسي‌هاي دهه چهل. دوگانه‌سازي‌هاي «نامرد - جوانمرد» و «پولدار - فقير» در مسابقه ايران - قطر كاملا به چشم مي‌آمد. تظاهر جنون‌آميز قومي بدون «ساختار» و «فرم» در مقابل كشوري با تمدني چند هزار ساله.

اين تضاد و دوگانه‌جويي حتي كار را به جايي رساند كه خشم آنها را از به كار بردن نام اصلي يك آبراهه نيز به دنبال آورد. يك كمدي مبتذل در قامتي پر از رنگ و لعاب. جز در يك فيلمفارسي، كجا مي‌توان چنين تضاد عجيبي را سراغ گرفت؟!

اگر بازيكنان قطر را به عنوان بازيگران يك فيلم در نظر بگيريد، جز اغراق در شخصيت‌پردازي اين بازيگران چيز بيشتري قابل مشاهده بود؟ اغراق در شخصيت‌پردازي هم از مهم‌ترين ويژگي‌هاي ساخت يك فيلمفارسي عامه‌پسند است!

براي درك بهتر اين موضوع، گذري به بازي ايران - ژاپن بعد از سوت پايان و مقايسه آن با بازي ايران - قطر در همين دقايق راهگشاست. رفتار ژاپني‌ها بعد از باخت به ايران در قياس با رفتار قطري‌ها بعد از برد ايران چگونه بود؟ به هر حال هر دو مسابقه در مرحله حذفي مي‌گذشت و هر تيمي بازنده به رختكن مي‌رفت بايد از همان جا به كشورش بازمي‌گشت. اما شخصيت‌پردازي بازيكنان (بازيگران) ژاپني بعد از باخت به ايران با چيزي كه از رفتار قطري‌ها بعد از بردن ايران مشاهده شد، كاملا متفاوت است. گوشه‌اي از يك ملودرام خانوادگي (صحنه‌هاي بعد از برد قطر توام با هيجان‌زدگي بيش از حد و گاه حتي سركش به همراه توهين به تيم بازنده از روي سكوها) در قياس با پذيرش واقعيت در يك چارچوب رئاليستي (رفتار با طمأنينه ژاپن بدون اشك و آه و قبول اينكه باخت هم در فوتبال امري كاملا طبيعي است همان طور كه بردن هم به همان ميزان طبيعي است) تفاوت دو سطح فوتبال در دو سوي يك قاره را نشان مي‌دهد.

جالب آنكه در يك نگاه وسيع‌تر، مقايسه رفتار همين ژاپني‌ها با همتايان‌شان در قاره اروپا باز هم توسعه‌يافتگي بيشتر فوتبال در قاره سبز را نسبت به آسيا به نمايش مي‌گذارد.

 

مدل عراق و توسعه نامتوازن

توسعه‌يافتگي چيزي نيست كه يك شبه به دست آمده باشد. براي دستيبابي به يك توسعه متوازن بايد ده‌ها سال بلكه قرن‌ها از لا به لاي صفحات كتاب زندگي گذشت تا به فصل توسعه متوازن و پايدار رسيد. اروپا از بعد از رنسانس و ژاپن از بعد از جنگ دوم جهاني پاي در اين مسير گذاشته‌اند. تعيين درست شيوه زندگي، حفظ محيط زيست، سلامت جامعه و توجه اصولي به انواع پارامترهاي ديگر، شرط لازم در نيل به توسعه پايدار است. طبعا به همين نسبت هم توازن چنين مدلي از توسعه در زمين فوتبال نمود دارد. درباره قطر و هنگ‌كنگ و سوريه و عراق نيز اين نسبت برقرار است.

اگر به رفتار عراقي‌ها در قبال عليرضا فغاني دقت كنيد، با گوشه‌اي ديگر از اين فوتبال توسعه نيافته در غرب آسيا رو‌به‌رو مي‌شويد.‌ گيريم داور مسابقه عراق - اردن در قضاوتش اشتباه كرد. اصلا فرض كنيد علت حذف عراق از دور مسابقات، فقط و فقط نوع قضاوت فغاني بوده است. آيا رفتاري كه بعد از آن مسابقه با اين داور شد، در منطق يك فوتبال توسعه‌يافته جايگاهي دارد؟ آيا در فوتبال اروپا هم در قبال نوع قضاوت يك داور تا پاي تهديد جاني او و خانواده‌اش پيش مي‌روند؟ اگر فغاني عين همين قضاوت را عليه كره‌جنوبي و ژاپن انجام داده بود، واكنش آنها نيز مانند چيزي بود كه از عراقي‌ها مشاهده كرديم كه هنوز هم ادامه‌دار است؟!

توسعه پايدار يك رفتار فرامتني نيست؛ وقتي آهنگ توسعه در تار و پود يك جامعه رسوخ كند، زير و بم آن جامعه را دگرگون مي‌كند و همه اجزاي آن به يك نسبت رو به جلو حركت مي‌كنند. قطر مي‌تواند ادعا كند كه در بسياري جهات، يك جامعه توسعه‌يافته است، ولي حداقل در حوزه فوتبال طرح چنين ادعايي از جانب آنها قابل قبول نخواهد بود. اين مفهومي از توسعه نامتوازن و ناپايدار است كه با شدت و ضعف در كشورهاي مختلف نمود دارد.

 

فغاني، قرباني فوتبال نيست

عصر «فوتبال دلي» در جوامع توسعه يافته گذشته است. اين جوامع آموخته‌اند كه در توسعه متوازن و پايدار، فوتبال هم جزیي از زندگي آنها و نه چيزي فراتر و متمايز است. پس اگر آموزش در مدرسه و دانشگاه، تجارت و همه اركان يك زندگي، در قالب احساس مي‌گنجد، فوتبال هم مي‌تواند دلي و احساسي جلو برود و در غير اين صورت اگر زندگي بر پايه اسلوب و قواعد مشخص و از پيش تعيين شده پايه‌گذاري مي‌شود، مآلا فوتبال هم از اين اسلوب جدا نخواهد بود.

تفاوت نگرش به ورزش فوتبال در بخش‌هايي از شرق آسيا نسبت به بخش‌هايي از غرب اين قاره از همين جا نشات مي‌گيرد. در كره‌جنوبی و ژاپن به فوتبال در چارچوب توسعه پايدار مي‌نگرند و در غرب آسيا همه ‌چيز با احساسات مقايسه مي‌شود.

برد و باخت در يك مسابقه فوتبال دليل منطقي و فني دارد. اگر ژاپن، آلمان را در جام جهاني مي‌برد و از عراق در جام آسيا شكست مي‌خورد، اين موضوع نه به ضعف آلمان ارتباطي پيدا مي‌كند و نه به قدرت عراق. جايگاه تمدن ژاپن، آلمان و عراق در جاده توسعه كاملا مشخص و بدون حرف و حديث است. سابقه فوتبالي آنها هم در طول تاريخ پيدايش اين ورزش مدرن مشخص است. پس يك باخت يا يك برد قرار نيست اين جايگاه را تغيير بدهد و كسي هم نمي‌تواند تنها با يك شكست، در صحت مسير حركت ژاپن يا آلمان در جاده توسعه متوازن تشكيك وارد كند. اين را هر دوي اين كشورهاي پيشرفته درك مي‌كنند اما اگر به بعد از وضعيت عراق، آنگاه كه چشم بادامي‌هاي شرق آسيا را با شكست مواجه كردند، قابي از يك زيست ناموزون را مشاهده مي‌كنيد. برخورد توأم با «احساس» به آنها آموخته كه بردن يكي از قدرت‌هاي آسيا در دور گروهي يعني دستيابي به قهرماني در مهم‌ترين جام فوتبالي قاره؛ چرا؟ فقط به اين دليل كه ژاپن را برده‌اند! بلايي كه آنها بعد از قضاوت عليرضا فغاني در بازي عراق و اردن بر سر او آوردند نيز نشات گرفته از همين درك ناقص عراقي‌ها از نتيجه‌اي است كه مقابل ژاپن كسب كردند. آنها خود را در قامت قهرمان مي‌ديدند و حالا يك داور ايراني - استراليايي اين قهرماني را از عراق گرفته است! نمود كامل نمايش يك فيلمفارسي در زمين فوتبال!

 

يك ابداع جديد...

در مسير توسعه پايدار، فوتبال انگاره‌اي جدا از پارادايم پيشرفت نيست. فرمول پيشرفت متوازن براي همه جوامع بشري يكسان است. فوتبال و غير فوتبال هم ندارد. سرنوشت محتوم جوامعي كه به توسعه پايدار اهميت مي‌دهند، حركت متوازن و رو به جلو در همه اجزا است.

شايد اگر هوشنگ كاووسي امروز در قيد حيات بود، براي نوع فوتبال كشورهايي كه قابي از توسعه ناپايدار و نامتوازن جوامع خودشان را در چمن سبز به نمايش مي‌گذارند، يك واژه جديد ابداع مي‌كرد: «فوتبالفارسي!» 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون