• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۰ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5765 -
  • ۱۴۰۳ شنبه ۲۹ ارديبهشت

نگاهي به شعار روز جهاني موزه

موزه‌ها محلي براي آموزش و پژوهش

فاطمه احمدي

شروع به كار شوراي جهاني موزه‌ها، از سال 1946 بوده است. از سال 1992 اين شورا با توجه به تغيير شكل و شمايل ارتباطات بين‌المللي، همه‌ساله شعاري يكسان براي كميته‌هاي ملي مخابره ‌مي‌كرد تا در چارچوب آن شعارها، موزه‌ها در طبقات مختلف، حداقل در حد يك جمله، همسو و هم نگاه شوند.

از نوع شكل مخابره‌ شعار ايكوم جهاني -كه در ابتدا احتمالا با پست و سپس با ايميل و در نهايت، امروز به شكلي است كه در روز نهايي شدن شعار، به يك‌باره در وب سايت شوراي جهاني همه كاربران و علاقه‌مندان در يك زمان با شعار شوراي جهاني مواجه ‌مي‌شوند- بايد بپذيريم كه در نهايت همه به يك ميزان و در يك زمان به اين جملات و اخبار موزه‌ها دسترسي دارند.
صحبت در مورد انتشار اطلاعات تخصصي در هر شاخه‌اي از علم، به شكلي كه امروز در دسترس همگان است، امري است اجتناب ناپذير و اگر كسي منكر اين حقيقت شود يا از قدرت انتقال اطلاعات بي‌اطلاع است يا سعي ‌مي‌كند خود را در حصاري از اطلاعات سنتي دفن كند.
ما در اينجا قرار است كه به مبحث موزه‌ها؛ محلي براي آموزش و پژوهش بپردازيم.
باور به آموزشي بودن و در عين حال غير رسمي بودن اين نوع آموزش، مبحثي است كه سال‌ها نقطه چالشي براي موزه‌داران در سطح جهاني بوده است. موزه‌داران با بيش از سيصد سال كار حرفه‌اي آكادميك و با آزمون و خطاهاي متفاوت، به اين باور رسيدند كه انتقال اطلاعات در موزه‌ها به شكل ويروس‌گونه در جهان در حال شيوع است. شايد باورش سخت باشد، اما موزه‌داران در ابتدا نگاه آموزشي به مجموعه‌هاي به نمايش گذاشته شده نداشتند. به دنبال اين موضوع به بحث پژوهش هم بسيار كم لطفي ‌مي‌شد. به رخ كشيدن طبقه اجتماعي يكي از چشم‌اندازهاي اوليه تاسيس موزه‌ها بود كه از قرون وسطي با انسان قرن هفدهم همراه بود. فراموش نكنيم كه واژه آموزش و پژوهش در سال 2007 به تعريف موزه اضافه شد.‌ يعني از تولد اين دو واژه كليدي در تعريف موزه، فقط كمي بيش از 10 سال ‌مي‌گذرد.
اما از آن تاريخ به بعد ما در موزه‌ها چه كرديم و دنيا در مواجهه با اين تعريف به كجا رسيد؟
واقعيت امر اين است كه در هر كشوري ادامه حيات اجتماعي يك موزه با كيفيت قابل ارايه، كاملا بسته به قدرت اقتصادي آن كشور ‌است. اينكه پيش‌تر چه برنامه‌ريزي اقتصادي براي موزه‌ها شده باشد، اينكه دغدغه دولتمردان آيا موزه است يا خير، اينكه اصلا دولتمردان به شعارها يا حتي تعريف ثابت موزه (آخرين تعريف موزه در سال‌ 2022 همزمان با كنفرانس عمومي پراگ، ارائه شد) توجه ‌مي‌كنند يا خير، همه از مواردي است كه باعث ‌مي‌شود در طولاني مدت فاصله موزه‌هاي كشورهاي در حال توسعه، با موزه‌هاي كشورهاي توسعه يافته، كم يا زياد شود.‌
اما اينكه در مورد گزينه آموزش و پژوهش در كجاي جهان ايستاده‌ايم، پرسشي است كه براي رسيدن به پاسخ آن، نياز به كمي كند و كاو است. در پاسخ به اين سوال بايد گفت كه رسيدن به نقطه ايده‌آل آموزش و پژوهش در موزه، در كشوري مانند كشور ايران، متاسفانه، كاملا در گرو نيروي انساني آن موزه دارد. اينكه برحسب اتفاق، يك نيروي انساني دلسوز در موزه مستقر باشد و به‌طور كاملا متعهدانه به پرسش‌هاي پژوهشگران پاسخگو باشد نكته‌اي است كه در ايران اتفاق ‌مي‌افتد. به‌طور مثال، كافي است فرض بفرماييد در يك موزه، از نيروي انساني كه هيچ علاقه‌اي به پاسخگويي به سوالات يا قراردادن مسيرهاي سبز به بازديدكننده ندارد، چه توقعي از خروجي اين موزه داريد؟ طبيعي است كه اين‌گونه رفتار غير‌حرفه‌اي راه را براي ادامه مسير پژوهشگر ‌مي‌بندد. اما آيا به كارگيري نيروي انساني كارآمد يا ناكارآمد تمام ماجراست؟ قطعا خير... متاسفانه از آنجا كه به زعم بنده براي اين گزينه، برنامه‌ريزي دقيقي به‌طور كلي در موزه‌ها اتفاق نيفتاده، بسيار ديده و شنيده ‌مي‌شود كه موزه‌ها اساسا ساز و كار مشخص و روشني براي پذيرش پژوهشگر در ايران ندارند. اينجاست كه يك پژوهش ساده، در پيچيدگي‌هاي اداري گرفتار ‌مي‌شود و عملا گزينه پژوهش كه ‌مي‌تواند از ويژگي‌هاي يك موزه پويا باشد، از قلم ‌مي‌افتد. اين در حالي است كه همان پژوهشگر به راحتي حتي در وب‌سايت يك موزه فعال خارجي، ‌مي‌تواند صدها كلمه مقاله يا صدها تصوير با كيفيت از آثار موزه‌اي به دست بياورد. در همين راستا، در آينده‌اي نه چندان دور، با ورود موزه‌ها به فضاي متاورس باعث خارج شدن موزه‌هايي كه پيش‌تر از گردونه پژوهش و سيال بودن خارج بودند، به زودي در زباله دان تاريخ افكنده ‌مي‌شوند، بدون اينكه ديگر مهم باشد ما در فلان علم بهترين يا اولين بوده‌ايم.
تا اينجا به دو عامل نيروي انساني و برنامه‌ريزي در راستاي آموزش و پژوهش در موزه اشاره كرديم. در ادامه بايد اذعان كرد كه موزه پتانسيل اين را دارد كه هر امري در آن شكل و شمايل آموزشي به خود بگيرد. حتي زماني‌ كه چنين قصدي نباشد. نوع نمايش آثار، نورپردازي، استفاده از تجهيزات مختلف، نوع بيان راهنماي موزه، آداب تشريفاتي كه لازمه حضور هر كارمندي (حتي باغبان يا خدمات) در موزه است، همه اين عوامل و عناصر ‌مي‌توانند وجه آموزشي در موزه داشته باشند. موزه كلاس درس نيست كه بازديدكننده را با يكسري بايد و نبايد روبه‌رو كنيم. در موزه هر آنچه اتفاق ‌مي‌افتد آموزش غير مستقيم است. اين شكل آموزش غير مستقيم ‌مي‌تواند دربرگيرنده و آماده‌كننده بستر مناسب براي پژوهش باشد. پژوهش در موزه كمك ‌مي‌كند تا آثار، صاحب قصه شوند. هر اثر در موزه قصه‌اي دارد. اگر پژوهش در موزه به پردازش قصه كمك نكند، فقط براي بخش بايگاني يا مستندنگاري موزه به كار ‌مي‌آيد. اما روايتگري صحيح، هم به موزه‌دار و هم به مخاطب كمك ‌مي‌كند كه پل‌هاي آشتي بين جامعه و موزه ساخته شود.
اگر موزه‌ها چشم‌انداز و فضاي گفت‌وگو را باز نگه دارند، همواره بحث پژوهش در يك موزه پويا و در حركت است. اما اگر نگاه‌ به موزه‌ها فقط به مثابه انباري‌هايي گاها تميز براي‌ نمايش آثار باشد، خودبه‌خود شرايط اين ويژگي در آن مجموعه هويدا ‌مي‌شود و درهاي پژوهش و مطالعه به روي پژوهشگران بسته خواهد ماند.
به باور من، پژوهش، پژوهش ‌مي‌آورد، همان‌گونه كه باور داريم مخاطب، مخاطب ‌مي‌آورد. موزه علاوه بر داشتن تمام ويژگي‌هاي ياد شده در تعريف اخيرش، بايد به سمت پژوهش‌هاي نو به پيش برود. فقط در اين شرايط است كه ‌مي‌توانيم ادعا كنيم در آينده نه چندان دور، از گردونه موزه‌هاي جهاني كه حرفي يا سخني يا پيامي براي گفتن دارند، حذف نخواهيم شد. در غير اين صورت به زودي همه موزه‌هايي كه برنامه‌ريزي براي آموزش و بستر مناسب براي پژوهش ندارند به انباري‌هاي بلااستفاده تاريخ ‌مي‌پيوندند كه نه قصه‌اي دارندو نه ارتباطي با نسل جديد مخاطبان ولو اينكه مدعي صاحبان آثار 7000 ساله باشيم.
كارشناس موزه ملي تاريخ پزشكي

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها