• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۰ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5780 -
  • ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۶ خرداد

بررسي شرايط سينما و جامعه در گفت‌وگوي فريدون جيراني با مازيار ميري، نويسنده و كارگردان

روزگار دشوار ساخت فيلم‌های اجتماعي

از توسعه فرهنگي و رونق صحبت مي‌كنند كه هرچه مي‌گرديم نمي‌فهميم كجاست

گروه هنر و ادبيات

سينماي ايران در تمام سال‌هاي دور و نزديك تحت تأثير زمانه‌اش بوده، نگاهي به تاريخچه سينماي ايران مهم‌ترين نكته‌اي را كه به ذهن متبادر مي‌كند فرق فيلم‌هاي دهه‌هاي مختلف است، يعني شكل جامعه در سينماي دهه 60 با فيلم‌هاي دهه ۷۰ يا دهه ۸۰ كاملا متفاوت است و فيلم‌ها بازتاب جامعه دوران خود بودند و اوضاع و احوال آدم‌ها و پيرامون‌شان در فيلم‌ها مشهود است واين متاثر از تحولاتي است كه جامعه در دوران خود سپري مي‌كرده، به بياني ديگر زمانه و دوران در ساختار فيلم‌ها باعث مي‌شده درك آن روزگار براي مخاطب ملموس‌تر باشد، اما پرسش اينجاست آيا سينماي ايران اين روزها تحت تاثير زمانه‌اش است؟ آيا جامعه و سينما ارتباط خوبي با هم دارند؟ آيا در فيلم‌هاي امروز مي‌توانيم تصويري از اجتماع اكنون ببينيم؟

فريدون جيراني فيلم ساز و تحليل‌گر و كارشناس سينما، با مازيار ميري نويسنده و كارگردان طي گفت وگويي به بررسي وضعيت سينما در شرايط حاضر پرداختند واين پرسش را مطرح كردند كه فيلم سازان اجتماعي دراين شرايط چه بايد كنند؟ آيا مي‌شود يك نسل را حذف كرد و خواسته‌شان را ناديده گرفت؟

 

سوال مهمي كه اين روزها همه تقاضا دارند، آيا امكان دارد پروانه ساخت برداشته شود و مثل همه كشورها فقط پروانه نمايش داشته باشيم؟ افغانستان كه سينما ندارد، فكر نمي‌كنم پروانه ساخت در هيچ جاي دنيا - مگر كره شمالي- وجود داشته باشد.

فراتر از اين به نظرم مي‌آيد كه موضوعيت پروانه ساخت از بين رفته است.

آفرين بله.

به نظرم مي‌آيد الان با شرايط تكنولوژي، جواناني كه آمدند، فيلم‌هايي كه ساخته مي‌شود موضوعيت پروانه ساخت از بين رفته. اگر بررسي آماري كنيم، به هر دليلي كه بعداً مي‌توانيم در گفت‌وگو با آن بپردازيم فيلمسازان حرفه‌اي ما ديگر تقاضا نمي‌دهند يعني حضوري ندارند. انگار انگيزه‌اي هم براي ساختن ندارند، به هزار دليل كه مي‌توانيم در موردش صحبت كنيم. يك عده جواناني آمده‌اند كه اصلا اعتقادي به اين روش ندارند و فكر مي‌كنند با گروه كوچك خودشان مي‌توانند فيلمي كه دل‌شان مي‌خواهد را بسازند.

بدون پروانه ساخت.

بله. مي‌ماند فيلم‌هايي كه نوع ساختش مربوط به گيشه‌اي زودبازده هست كه بايد سريع اكران شود پولش را دربياورد كه مشخصا هم در اين چند سال اتفاق افتاده.

تهيه‌كنندگان علاقه‌مند هستند كه پروانه ساخت بگيرند.

بله. يادم هست چند سال پيش قرار بر اين بود كه سراغ اين اتفاق برويم و ارشاد هم در آن دوره موافقت مي‌كرد ولي بعضي از تهيه‌كنندگان مخالفت مي‌كردند. اما در سال ۱۴۰۳ به نظرم موضوعيتش از بين رفته ضمن اينكه قانون به ما مي‌گويد شما مي‌توانيد هر تصويري را ضبط كنيد، اگر خواستيد انتشار دهيد مجوز بگيريد. شما مي‌توانيد يك فيلم عروسي براي خودتان ضبط كنيد و در خانه خودتان باشد، يا يك فيلم خانوادگي براي خودتان باشد، اگر مي‌خواهيد انتشارش بدهيد بايد مجوزهايي بگيريد كه خلاف يكسري قوانين نباشد. به نظرم الان بايد دولت هوشمندي داشته باشد و خودش را مقابل فيلمسازان نسل جديد قرار ندهد و اتفاقا اجازه بدهد فيلم‌ها ساخته شود و در شرايطي كه اگر قرار باشد اكران يا منتشر شود، گفت‌وگو را شكل بدهد.

اگر پروانه ساخت برداشته شود، فرض كنيم فردا تصميم بگيرند كه پروانه ساخت برداشته شود، فيلمسازان جواني كه الان بدون پروانه ساخت كار مي‌كنند به كارشان ادامه مي‌دهند؟

بله.

حرفه‌اي‌ها مي‌آيند؟

به نظرم حرفه‌اي‌ها شرايط ديگري دارند و فقط پروانه ساخت نيست. معتقد هستم فيلمسازان حرفه‌اي ما الان نمي‌دانند بايد چه چيزي بسازند. جامعه و نسل جوان توقعش از سينما فراتر رفته يا اصلا معتقد هستم كه از ما عبور كرده‌اند. زماني بود كه نگاه مي‌كردند كه فيلمساز در مورد انتخابات و شرايط جامعه چه چيزي مي‌گويد. به نظرم الان ديگر از ما عبور كرده‌اند و نه تنها به ما گوش نمي‌دهند به مراجع ديگر هم گوش نمي‌دهند.

اين عده خواستند مرجعيت از بين برود و اين اتفاق از ۱۴۰۰ هم افتاده است.

بله. فيلمسازان ما نمي‌دانند بايد چه كنند و چه چيزي بسازند. از نظر اقتصادي الان يك فيلم لوباجت اجتماعي 20-25 ميليارد هزينه برمي‌دارد اين كجا قرار است اكران شود؟ چقدر قرار است بفروشد؟ حتما اتفاق نمي‌افتد. شرايط جامعه شكلي است كه نوع پوشش تغيير كرده. فيلمساز نمي‌داند بايد با اين چه كار كند. آيا بايد كل بانوان يك فيلم را حذف كند؟ از جامعه‌اش بيرون بيايد و داخل يك خانه بسازد؟ يك دوره اين اتفاق افتاده بود در سال‌هاي ۷۶ تا ۸۰ و خرده‌اي و فيلم‌هاي آپارتماني شكل گرفت. و مي‌توانستيم كارهايي به اين صورت انجام بدهيم. الان حتي در آپارتمان هم بايد تو يك فيلم مردانه بسازي، اگر قرار باشد نگاهت نزديك به جامعه‌ات باشد. آيا حذف يك نسل مي‌تواند اتفاق بيفتد؟ چون بايد يك نسل جوان را هم كنار بگذاري. نسل جوان خواسته‌ها و حرف‌هاي ديگري دارد. نوع نگاهش تغيير كرده. بايد اين تغيير را قبول كنيم. به همين دليل فيلمسازان ما الان در اين موقعيت قرار گرفتند كه با فيلم اجتماعي چه كار كنند؟ فيلم اجتماعي كه معتقدم ثبت زمانه‌اش است. يعني الان بايد ثبت كنيم در ارديبهشت ۱۴۰۰ چه خبري بود. خب ما نمي‌توانيم ۱۴۰۰ را نشان دهيم.

در دهه ۸۰ و ۹۰ با همه مشكلاتي كه بود حتي در دوره احمدي‌نژاد فيلم‌هاي اجتماعي ساخته شدند و بازتاب جامعه بودند و دهه ۹۰ كه واقعا خيلي فيلم‌هاي اجتماعي ساخته شد مثل برادران ليلا، تفريق، شب داخلي ديوار و خيلي فيلم‌هاي اجتماعي ساخته شد از دل شرايط بعد از ۸۸ هم بيرون آمد. الان بعد از ۱۴۰۱ چيزي كه شما مي‌گوييد خيلي تحليل درستي است. يعني بعد از اعتراضات ۱۴۰۱ هنر قفل است.

اتفاق ديگري كه افتاد و فقط به اين دولت ربطي ندارد، اين بود كه مثلا از ۱۰- ۱۵ سال قبل تهيه‌‌كنندگان حرفه‌اي را بدهكار سينماهايي كه به آنها دادند كردند.

سينمادار كردند.

بله، با قسط‌هاي بزرگ سينمادار كردند و حالا تهيه‌كننده مي‌گويند من چرا بايد فيلم اجتماعي اكران كنم كه هيچ اتفاقي برايش نمي‌افتد بروم سراغ فيلم‌هاي كمدي و كمدي هرچه حرف‌هاي عجيب غريب‌تر بزند بفروش‌تر است و براي من بهتر است. خودم هم توليد مي‌كنم. به همين دليل الان سينمادارها هم اجازه ساخت را به فيلمسازها نمي‌دهند چون به‌طور ناخودآگاه به ما سفارش مي‌كنند كه اگر با فلان بازيگر كار كنيد، اگر فلان موضوع را كار كنيد اكران خوبي خواهيد داشت. معتقد هستم با يك طراحي كل فيلمسازان اجتماعي ما ممنوع‌الكار هستند بدون اينكه خودشان بدانند به هزار و يك دليل كه هيچ دليل رسمي هم ندارد. ممنوع ندارند، اكران ندارند، پول ندارند و فكر مي‌كنند كه چه موضوعي بسازند.

گيج هستند و انگيزه ندارند. يعني نسل قبل‌تر انگيزه ندارد.

بله.

با اتفاقاتي هم كه افتاده، اگر برادران ليلا، يا شب داخلي ديوار و تفريق اكران مي‌شد باز هم فضا يك فضاي بهتري بود.

به‌شدت تغيير مي‌كرد معتقد هستم كه آن فيلم‌ها حتما مي‌فروشد.

من معتقد هستم برادران ليلا خيلي مي‌فروخت.

به نظرم هر كدام از اين سه تا مي‌توانست فروش داشته باشد. ولي حتي در مورد «تفريق» مي‌دانم كه در ارشاد گفت‌وگوهايي شكل گرفت و زماني كه مي‌دانستند فيلم دارد درمي‌آيد عده‌اي موافق بودند كه اكران كنند و عده‌اي مخالف بودند. آن جماعتي كه مخالف بودند برنده شدند بر كساني كه موافق بودند كه اكران شود. معتقد هستم آنجا كاملا مي‌شد جلوي ضرر را گرفت و فيلم را اكران كرد.

چه جرياني دلش نمي‌خواست كه اين فيلم اكران شود؟ احساس مي‌شود ديگر مديريت فرهنگي يكدست نيست.

من معتقد هستم الان كشور من در شرايطي است كه خيلي از اتفاقات ديگر يكدست نيست. در مورد هر اتفاقاتي الان فكر مي‌كنم هيچ تحليلي در مورد شرايط خاص نداريم. در حوزه فرهنگ كه هيچ تحليلي ندارم كه قرار است چه اتفاقي بيفتد و چه شرايطي قرار است پيش بيايد. يا چه كاري شكل بگيرد. به همين دليل به نظرم به‌طور نانوشته همه‌مان ممنوع‌الكار هستيم چون نمي‌دانيم بايد چه كار كنيم. يعني وارد يك گيجي شده‌ايم كه فكر مي‌كنيم فعلا يك گوشه نگاه كنيم و كار نكنيم. بخشي از ما گاهي مشغول نمايش خانگي مي‌شويم و با آن كارهايي مي‌كنيم كه آنجا هم شرايطي مثل ساترا و اتفاقاتي كه افتاده امكان كار نيست. از طرف ديگر در سينما نمي‌دانيد با چه شرايطي طرف هستيد، و چه اتفاقاتي مي‌افتد و اين گيجي و بي‌انگيزگي به نظرم دامنه بيشتري پيدا كرده.

در زمان احمدي‌نژاد مي‌توانستيد با مديريت حرف بزنيد.

من در دوره احمدي‌نژاد «سعادت آباد» را ساختم.

مجيد شاه حسيني به فيلم «درباره الي» سيمرغ داده. آقاي حسن عباسي و ابوالقاسم طالبي به فيلم جدايي نادر از سيمين و جرم سيمرغ دادند. آنجا مي‌شد در مورد يك چيزهايي صحبت كرد و الان احساس مي‌كنم ديگر باب گفت‌وگو هم بسته شده.

به نظر من باب گفت‌وگو كاملا بسته شده يا حداقل به اين شكل شده كه گفت‌وگوها بي‌ثمر شده. يعني شما گفت‌وگو هم بكنيد اتفاقي نمي‌افتد. فكر مي‌كنم الان مديريت فرهنگي كلان كشور آيا واقعا تحليلي از الان ندارد و رصد نمي‌كند؟ حتما رصد مي‌كند و انگار فكر مي‌كند اين گيجي و بي‌انگيزگي را حفظ كنم. شما بهتر يادتان است از سازمان سينمايي يا معاونت سينمايي قبل با فيلمسازان تماس مي‌گرفتند كه چه كار مي‌كنيد، آيا فيلم‌نامه‌اي نداريد؟ چرا كار نمي‌كنيد؟ الان بعيد مي‌دانم اين اتفاق بيفتد يا حتي اگر هم اتفاق بيفتد سرانجامي پيدا نمي‌كند.

بله سرانجامي پيدا نمي‌كند. به ندرت هم اتفاق مي‌افتد و تفكر نسل جديد در ذهن‌شان شكل گرفته كه ما بايد نسل جديد در همه عرصه‌ها بياوريم، در تلويزيون، سينما و... دفعه قبل هم گفتم فكر كردند مدرسه هنر مزرعه بلال است كه بلال به‌كارند و هر سال بلال دربيايد.

دوستان فكر كردند ما يك نسل فيلم‌ساز وارد مي‌كنيم همانطور كه در اقتصاد و كشاورزي و شرايط جامعه و... وارد كرديم در فيلمسازي هم وارد مي‌كنيم. مي‌گوييم اين بچه‌ها هستند پول بزرگي هم به آنها مي‌دهيم كه كار كنند.

نمي‌دانند كه نسل‌ها از دل تحولات اجتماعي بيرون مي‌آيد نه از دل تصميم دولت براي انتخاب يك كارگردان براي كار كردن.

اين اتفاقي است كه به نظرم اكثر دولت‌ها مي‌دانند و تكرار هم مي‌كنند و براي من عجيب است كه چرا از روي دست همديگر مي‌نويسند و اشتباه هم مي‌نويسند. مگر مي‌شود به كسي بگوييد كه تو از الان فيلمساز هستي، تو از الان مدير فيلمبرداري يا صدابردار هستي. مگر اصلا مي‌شود گفت تو فيلمنامه‌اي كه شناختي نداري و زندگي‌اش نكرده‌اي را بساز و فيلم موفقي هم بساز. امكان ندارد اين اتفاق بيفتد. در اين دو سه‌ساله مي‌بينيم. به نظر من الان ضرري كه فيلم‌هاي گرانقيمت كه از زندگي شهدا مي‌سازند، ضرري كه به آن شخصيت‌ها مي‌زند خيلي بيشتر است از كمدي‌هايي كه ساخته مي‌شود. بارها اين را به دوستان گفته‌ام شما اين شخصيت‌ها را تخريب مي‌كنيد كه براي بسياري از مردم شخصيت‌هاي جذابي هستند و قهرمانان اين كشور هستند. شما اينها را خراب مي‌كنيد. چگونه مي‌شود كه فيلم‌ساز جواني كه فقط فكر مي‌كنيد تكنيك بلد است ولي هيچ شناخت و حتي باوري ندارد - من معتقد هستم آن دوران را باور ندارند و فقط فكر مي‌كنند الان دوره‌اي است كه مي‌شود پول درآورد- به اينها بگوييد كه اين فيلم را بساز. فيلمسازي اينطور نيست كه تو فقط بگويي من تكنيك بلد هستم. تو بايد باور و شناخت داشته باشي، بايد در آن دوران زندگي كرده باشي .

انقلاب اسلامي با آن فيلم‌ها زنده نمي‌شود. در واقع اشتباه مي‌كنند بايد تحليل بعد از ۱۴۰۱ را داشته باشند و جامعه را بشناسند كه الان جامعه چه مي‌خواهد و بايد اين مساله را مديريت كنند.

براي من همين سوال است كه آيا واقعا نمي‌فهمند يا قرار است فكر كنند كه همينطور جلو مي‌رويم و مهم هم نيست. بعضي وقت‌ها واقعا شك مي‌كنم كه آيا اين دوستان تحليل دارند؟ يا تحليل‌شان تخريب است؟ آنچه اتفاق مي‌افتد تخريب فرهنگ است. انگار با يك برنامه‌اي شكل مي‌گيرد. اين فقط در سينما هم نيست در كليت فرهنگ اين اتفاق را مي‌بينم. در حوزه موسيقي، كتاب، نمايش، تئاتر همه اين اتفاق‌ها مي‌افتد.

اين مديريت‌ها در شهر نمي‌چرخند؟ در يك كافي‌شاپ و رستوران نمي‌نشينند؟ نمي‌بينند كه همه‌چيز تغيير كرده؟

من مي‌گويم چرا به خانه خودشان نگاه نمي‌كنند.

بله درست مي‌گوييد (با لبخند)

به نظرم بچه‌هاي دوستان بزرگ شدند و در اين سال‌ها زندگي مي‌كنند.

اصلا تفكر عوض شده جنوب شهر ديگر جنوب شهر سابق نيست.

اصلا نيست. حتي شهرستان‌ها و روستاهاي ما هم كاملا شبيه شهر هستند. همان گفت‌وگوها و اتفاق‌ها هست.

واقعا قرار نيست اينها را بررسي كنند و بفهمند كه چه اتفاقي افتاده؟

به همين خاطر مي‌گويم بعضي وقت‌ها نمي‌توانيم به سادگي بگوييم دوستان نمي‌دانند. به نظرم بعضي وقت‌ها مي‌دانند.

در برنامه «شيوه» نماينده اصولگرا گفت سه اعتراض مهم داشتيم ۹۶، ۹۸، ۱۴۰۱. اينها خيلي اعتراضات مهمي هستند و بايد جدي بگيريم. اين سه اعتراض نشانه نارضايتي است. نماينده اصولگرا گفت نه نماينده اصلاح‌طلب.

همانطور كه شما گفتيد ما مرجعيت را از دست داديم.

يك عده مي‌خواستند از دست بدهيم.

مرجعيت سياسي و فرهنگي را از دست داديم. حتي در يك دوره‌اي مي‌بينيد اصلاح‌طلب‌ها و اصولگراهايي كه در كشور پايگاه دارند و نمي‌توانيد اينها را از بين ببريد، اينها را كنار مي‌گذاريم...

ما مي‌خواستيم طبقه را نابود كنيم. دقيقا همان اتفاقي كه زمان شاه در مجلس ۲۱ افتاد الان هم افتاد كه طبقه را حذف كردند و گفتند انقلاب سفيد طبقه ندارد، آقاي مجيد محسني و حبيبي نماينده شدند. چهار تا روزنامه‌نگار طبقه شدند. الان هم نماينده‌ها را نگاه كنيد معلوم نيست پايگاه طبقاتي اينها چيست.

از ادبياتي كه سياسيون ما الان با هم صحبت مي‌كنند كاملا معلوم است كه شرايط چه شده است. يادم است در دوره‌هاي انقلاب اول و شكافي كه بين اصولگرا و اصلاح‌طلب بود يك روحانيت مبارز بود و يك روحاني مبارز، ولي همچنان هر دو پايگاهي داشتند و با احترام با هم گفت‌وگو مي‌كردند.

در مجلس سوم ما شركت كرديم كه به نمايندگان روحانيون راي بدهيم كه روحانيون پيروز شدند. در مجلس چهارم روحانيت پيروز شد. در مجلس پنجم باز شركت كرديم كه روحانيون را به ترتيب مجاهدين انقلاب، احزاب بودند و هويت داشتند.

بله. اين ندانستن نيست. اتفاقا به نظرم با يك برنامه مرجعيت و گفت‌وگو از بين رفت و شكل گفت‌وگويي كه الان شكل گرفته، يك نماينده تازه كه همچنان عمرش به ۳۰ سال نمي‌رسد راجع به نمايندگان گذشته مجلس، كساني كه در دوره‌هاي مختلف بودند با فحاشي و لفظ بد حرف مي‌زند و مي‌گويد ما اصلا اين اتفاقات را قبول نداريم ما بايد اين شكلي برخورد كنيم.

آقايي كه همه‌تان هم مي‌شناسيد در برنامه تلويزيوني كه نه در «شيوه» نشسته بود و مي‌گفت دو دوره آقاي هاشمي كه مزخرف است، دو دوره آقاي خاتمي كه مزخرف است، اين دوره هم خيلي دوست ندارم فقط درباره دوره احمدي‌نژاد زياد نظر نمي‌دهم. ولي الان درباره همه دوره‌ها مقاله پيدا مي‌كنيد كه همه ضد انقلاب بودند.

حالا كليت را كه نگاه كنيد در اين كليت مگر مي‌شود فرهنگ را جدا كرد. فرهنگ هم با همان شيوه اداره مي‌شود حتي اگر فكر كنيد كه يك آدمي را مي‌آوريم كه سينما را بلد است و بگوييم تو مديريت بكن نمي‌تواند كاري كند چون اين چرخه معيوب است و اتفاقا روشي را مي‌رود كه علاقه‌مند هستند مرجعيت و گفت‌وگو از بين برود، آن چيزي كه من علاقه‌مند بودم را به نازل‌ترين شكل نمايش بدهند كه كم‌كم خودش از بين برود و ديگر كسي توجه نكند. ببينيد براي كتاب و مطبوعات چه اتفاقي افتاده.

من روز گذشته كتاب آقاي بهشتي «توسعه در تاريكي» را خريدم. زماني كه آقاي بهشتي در ميراث فرهنگي بوده مجموع مقالات و گفتارها در مورد سينما است. ديدم تيراژها خيلي كم است.

يعني الان من و شما كه صحبت مي‌كنيم مدير فرهنگي از اين خبر اطلاع ندارد؟

من سال ۱۳۴۵ كتاب مي‌خريدم و تيراژ ۴، ۵ هزار نسخه بود الان تيراژ ۵۰۰ تا خيلي زياد است.

الان كه شنيده‌ام گاهي تيراژ 100-200 نسخه هست.

بله. در نمايشگاه كتاب مي‌گويند كتاب بخوانيد. چه كتابي بخوانيم؟

با گفت‌وگويي كه من و شما در مورد كتاب و مطبوعات و همه‌چيز داريم، برايم عجيب است كه وزير فرهنگ از يك توسعه و رونقي صحبت مي‌كند كه من هرچه مي‌گردم نمي‌فهمم كجاست.

همه مديران فعلي ظاهرا وظيفه دارند كه اميد بدهند.

اميد باطل.

نمي‌فهمند اميد دادن يك فرهنگ خاص نياز دارد. تو مي‌تواني تيتر بزني كه تورم پايين آمده. با اين تيترها تو نمي‌تواني اميد بدهي. اميد بايد بتواند در افكار عمومي لمس شود.

من وقتي از سوپرماركت خريد مي‌كنم بايد متوجه شوم كه از ديروز ارزان‌تر خريد مي‌كنم. من بايد شرايطي را در سينما ببينم كه فيلم‌سازان مختلف كار مي‌كنند. اينكه چهار تا فيلم خاص بفروشد و مردم ببينند و بگوييم اينقدر فروخته و اينقدر توسعه و رونق هست را بايد احساس كنيم. هر چقدر اين طوري صحبت كنيم نوع گفت‌وگوي بعدي‌مان غير قابل باور مي‌شود.

روي افكار عمومي تاثيري نمي‌گذارد. تو بايد بفهمي كه جامعه چه شرايطي دارد و چطور بايد اميد بدهي كه تأثير بگذارد. نمي‌تواني سخنراني كني كه تورم پايين آمد، مردم ما را دوست دارند. آمار مي‌گويد ۱۵‌درصد زنان با كشف حجاب موافق هستند. در كانال مصاحبه مي‌كند مي‌گويد پنج درصد زن‌ها موافق هستند. شما اين درصدها را از كجا درمي‌آوريد؟

اين‌ها براي من هم عجيب است. هر روز كه اخبار و گفت‌وگوها را مي‌بينم كه به قول همايون اسعديان كه مي‌گفت انگار با هم مسابقه مي‌گذارند كه جملاتي بگويند هرچه خنده‌دارتر بهتر، واقعا مدام گيج‌تر مي‌شوم. ذهنم به‌هم‌ريخته‌تر مي‌شود.

من گاهي وقت‌ها دلم مي‌خواهد بنويسم به دوستان بگويم كه جان مادرتان مصاحبه نكنيد. به برخي از روحانيون و سياستمداران بگوييد مصاحبه نكنند. مصاحبه كردن خودش هنر است.

من چون به فوتبال علاقه دارم، در فوتبال وقتي يك تيمي در بحران است و مي‌خواهند اتفاقي برايش نيفتد مي‌گويند كه بازيكنان هيچ كدام صحبتي نكنند و اجازه مصاحبه نمي‌دهند. و همه مي‌گويند ما اجازه صحبت كردن نداريم. فكر مي‌كردم كاش اين‌بار كه مجلس شكل گرفت رييس مجلس هر كسي كه هست، اعلام كند ما در بحران هستيم خواهش مي‌كنم حرفي نزنيد تا از اين بحران رد شويم، قهرمان كه شديم بعدا همه‌تان خوشحالي كنيد. چون هر گفت‌وگوي شما ما را دو سال عقب‌تر مي‌اندازد و مردم عصبي‌تر مي‌شوند. وقتي گله دارم كه وزير فرهنگ چگونه اين حرف را مي‌زند كه از ۶۰ فيلمي كه سال گذشته اكران شده، سه چهار فيلم توانسته‌اند به يك سود برسند و ۵۰ و خرده‌اي فيلم ضرر كرده‌اند و نتوانستند حتي سرمايه اوليه‌شان را برگرداند. مگر فيلم‌هايي كه ارگان‌ها پول داده‌اند يا اتفاق ديگري افتاده. وقتي وزير مي‌گويد من رونق بي‌نظيري مي‌بينم و در دوره ما هيچ‌وقت انقدر بهتر نبوده، اهالي فرهنگ عصبي مي‌شوند، از تو دورتر مي‌شوند. يا شهردار تهران اعلام مي‌كند ما در سطح شهر اين‌همه پارك ساخته‌ايم و شما مي‌گوييد اين پارك‌ها كجاست كه من نمي‌بينم. شما مي‌گوييد من ۴۰ پارك بانوان و كودكان ساخته‌ام و شما كه سرچ مي‌كنيد مي‌بينيد همان يك پارك است كه قبلا ساخته شده بود. و تو مدام خودت را از مردم دورتر مي‌كني و انگار قصد داري مردم را عصبي‌تر كني.

دقيقا هرچه كمتر صحبت كنيد مردم عصبي نمي‌شوند و تو صحبت مي‌كني و عصبي‌شان مي‌كني. كارشناس هم مي‌گويد هرچه زن‌ها باسواد شوند فرزندآوري كم مي‌شود ! من نمي‌فهمم چرا چنين حرفي را مي‌زند.

ببينيد همينطور كه شما را اينطور عصبي مي‌كند و انگار موفق مي‌شود. به نظرم مي‌آيد عده‌اي علاقه‌مند هستند مردم ايران را عصبي كنند و شرايط را تغيير بدهند. بعضي‌ها آرامش را در هر حوزه‌اي دوست ندارند. وقتي گفت‌وگو مي‌كنند و حرف مي‌زنند، قرار است حال مردم را بد كنند و ماموريت‌شان را درست انجام مي‌دهند. قرار است من و شما را عصبي كنند و من عصبي اعتراض كنم. عده‌اي علاقه‌مند آرامش اين مملكت نيستند. عده‌اي علاقه‌مند توسعه مملكت نيستند. عده‌اي علاقه‌مند به رفاه و حال خوب مردم نيستند .

عده‌اي كه با توسعه مخالف هستند و فرهنگ توسعه را رد مي‌كنند.

به همين دليل من مي‌گويم اتفاقا اينها كارشان را درست انجام مي‌دهند. از صبح كه حرف مي‌زنند قرار است ما را عصبي كنند و مي‌كنند. و چرا كسي به اينها نمي‌گويد حرف نزنيد؟ در هيچ حوزه‌اي حرف نزنيد و كار كنيد.

بله اصلا نيازي به حرف زدن نيست. كارتان را بكنيد و ما هم نتيجه كارتان را مي‌بينيم. چرا بايد حرف بزنيد و مصاحبه كنيد؟ چرا مدام مصاحبه مي‌كنيد. بعد در روزنامه گفتند مصاحبه نكنيد اينترنشنال از مصاحبه ما يك جمله مي‌گيرد و تيتر مي‌زند. خب هر كسي سليقه خودش را تيتر مي‌زند. آنها جمله منفي را پيدا مي‌كنند و تيتر مي‌زنند. خب صحبت نكنيد كه تيتر نزنند.

من به شبكه‌هاي خارج از كشور كاري ندارم. تيترهايي كه در قلب و روح ما مي‌گذاريد را چه مي‌كنيد؟

من رجانيوز را كه مي‌خوانم تيتر مي‌بينم حالم بد مي‌شود.

شما تيتر را از آنجا مي‌بينيد، با حال بد آن تيتر را در ذهن و قلب‌تان نگه مي‌داريد و همان حال بدتان را به آدم‌هاي ديگر گسترش مي‌دهيد. چگونه مي‌شود در هر حوزه‌اي در اقتصاد، سياست، فرهنگ عده‌اي حال خوب مردم براي‌شان مهم نيست. شما مي‌گوييد تورم پايين آمده، اجازه بدهيد ما خودمان حسش كنيم و متوجه شويم. آقاي وزير فرهنگ اجازه بدهيد ما خودمان بفهميم رونق هست. اجازه بدهيد وقتي بچه‌هاي ما كار مي‌كنند و فيلمسازها سر كار هستند حسش كنيم. وقتي عمده فيلمسازان ما در همه صنوف بيكار هستند كجا از رونق حرف مي‌زنيد؟ من اصلا با آدم‌هاي تازه هيچ مشكلي ندارم، آدم‌ها بيايند و باشند، اما مي‌توانيد از خانه سينما آمار بگيريد، همين صنف كانون كارگردانان ۴۰ درصدشان بيكار هستند.

بله دفعه قبل گفتم بعضي‌ها ناراحت شدند كه ما ۴۰۰ كارگردان داريم و ۸۰- ۹۰ درصدشان كار نمي‌كنند .

كجاي اين توسعه است؟ آقاي وزير اجازه بدهيد من اين توسعه را حس كنم و بفهمم. آقاي وزير اقتصاد بگذار من بفهمم كه تورم پايين مي‌آيد. از خريدم، از نوع زندگيم. چرا زندگي‌ها مدام كوچك‌تر و كوچك‌تر مي‌شود؟ چرا طبقه متوسط در حال از بين رفتن است؟ اجازه بده من اينها را حس كنم، من را عصبي نكن. با حرف‌هايت من را عصبي مي‌كني. اين عصبيت من باعث مي‌شود من از تو دورتر شوم. من به هيچ چيز ديگر كشور واكنش نشان ندهم و بگويم به من چه. انتخاباتش به من چه.

الان صندوق راي كاركردش را از دست داده.

اتفاقا به نظر من آنها علاقه‌مند بودند من و شما راي ندهيم و حضور نداشته باشيم. اتفاقا آنها علاقه‌مند بودند ما در توسعه كشور نقش نداشته باشيم.

يادتان است ما در مجلس پنجم و ششم چه كار كرديم كه همه راي بدهند.

بله. مگر در انتخابات رياست‌جمهوري كار نكرديم.

در انتخابات ۸۸ چه تلاشي براي راي دادن كرديم.

اين يعني به كشورم علاقه‌مند هستم ولي تو كاري مي‌كني كه من به هيچ چيز ديگري فكر نكنم. الان مهم‌ترين اتفاق اين است كه بعضي‌ها عصبي مي‌شوند و فرياد مي‌زنند. بعضي‌ها بي‌تفاوت مي‌شوند. بعضي‌ها مهاجرت مي‌كنند سيل مهاجرت را در حوزه فرهنگ ببينيد چقدر است.

مهاجرت به طبقه متوسط رسيده است؛ از پولدارها كه گذشته.

آيا فكر مي‌كنيد دوستان ما نمي‌دانند؟ مي‌دانند. بعضي‌ وقت‌ها فكر مي‌كنم كارشان را درست انجام مي‌دهند. قرار است من و شما را عصبي كنند كه برويم يا خانه‌نشين شويم يا بي‌تفاوت باشيم. به نظرم خيلي كارشان را درست انجام مي‌دهند.

سينما...

به نظرم سينما در حال تمام شدن است. سينمايي كه من و شما دوستش داريم و قصه مي‌گويد قصه‌گويش دارد تمام مي‌شود و آيا به نظر شما نمي‌دانند كه اين اتفاق مي‌افتد؟ مي‌دانند. خيلي هم دوست دارند و مي‌گويند چقدر خوب. كاش جيراني برود، چرا هنوز مانده، چرا اصلا حرف مي‌زند؟

چه سينماي قصه‌گوي خوبي داشتيم كه داشت رشد مي‌كرد و الان سينماي قصه‌گو متوقف است.

كاملا از بين رفته است. سينماي اجتماعي، سينمايي كه قصه بگويد، درام داشته باشد، حرف بزند.

سعادت آباد، جرم حتي جدايي نادر از سيمين نداريم.

بله و هرچقدر دم از اين بزنيم كه رونق وجود دارد، خودمان كه مي‌دانيم چه كار مي‌كنيم و چه كرده‌ايم. من حرفم با آقاي وزير فرهنگ اين است كه خودت كه مي‌داني الان شرايط چطور است و آمار فروش را مي‌داني كه چه خبر است. سه چهار فيلم كمدي كه من اصلا مشكلي ندارم و مي‌توانند باشند، اما به اندازه، به سهمش. اندازه‌اي كه تو بگويي من ارگان‌ها را مي‌گويم كه بياييد كار كنيد پول بگذاريد و بسازيد. چه اتفاقي براي‌شان مي‌افتد؟ آيا به اندازه پولي كه برايش مي‌گذاريد، مخاطب دارد؟ جوانان را مي‌توانيد به سينما بكشانيد؟ آيا مي‌توانيد قشري كه سال‌ها به سينما نرفته‌اند را دوباره برگردانيد؟ خير.

خير.

اين كدام رونق است؟

بخشي از آمارها را كه غلط مي‌دهند، چون آمارهاي اول و و دوم تغيير كرده و مي‌گويند آمار بالا رفته و به بيننده دوم رسيده است. بله بيننده فيلم‌ها بالا رفته، آيا همه فيلم‌ها فروش رفته ؟ سال 69 سالي است كه همه فيلم‌ها فروخته. سال ۷۷ و ۷۸ اكثر فيلم‌ها فروخته بودند.

آمار فيلم‌هاي سال‌هاي گذشته را نگاه كنيد در ميان هفت هشت فيلم اول اقلا نيمي‌شان فيلم‌هاي اجتماعي سر و شكل‌داري هستند كه هم در جهان مي‌توانسته نماد داشته باشد و هم در كشور، هم نمايش خانگي و هم گفت‌وگو درباره‌اش شكل مي‌گرفته و فرهنگ‌سازي مي‌كرده. الان نگاه كنيد سير فيلم‌ها را ببينيد چه اتفاقي برايش مي‌افتد. اين توسعه نيست. در همه شرايط به نظرم الان گفتار درماني شكل مي‌گيرد. ما مدام حرف مي‌زنيم ولي آنچه مي‌بينيم اتفاق ديگري است.

يك چيزي انگار از دست رفته. به نظرم مديريت فرهنگي كارشناس ندارد كساني كه كنارش تحليل كنند و بگويند اين اتفاق افتاده و بايد چه كار كنيم. البته حرف شما درست است كه در همه عرصه‌ها اين موضوع وجود دارد در اقتصاد و سياست هم همينطور است. يعني حكمراني دچار مشكل شده.

امروز مطلبي مي‌خواندم كه در فوتبال در يك باشگاه فسادي رخ داده. ياد اين نكته افتادم كه مگر در جاهاي ديگر اينطور نيست؟ خب فوتبال و سينما هم بخشي از همين است. مگر مي‌شود همه‌چيز مملكت درست باشد و در سينما و فوتبالش درست نباشد؟ من به عنوان فيلمساز وقتي در شرايطي قرار مي‌گيرم كه انقدر عصبي مي‌شوم و وقتي گفت‌وگوهايي كه هيچ پشتوانه‌اي ندارند را مي‌شنوم و حالم بد مي‌شود، علاقه‌مندي ندارم كه فيلمي بسازم. شرايطش هم وجود ندارد. زماني فيلمسازان ما تلاش مي‌كردند شرايط فرهنگي كشورشان را تغيير بدهند، در موردش گفت‌وگو كنند، تلويزيون و سينما شرايط ديگري داشت. فقط به مديريت بد يا عدم مديريت يا سياست‌هاي غلط خيلي معتقد نيستم، به نظرم با طراحي مدام به سراشيبي رفته‌ايم و تلويزيون سليقه مردم را در يك دوره‌اي خراب كرد و دستمزدها را بالا برد براي اينكه فيلم اجتماعي را نابود كند. چه كسي دستمزد بازيگران را اينقدر بالا برد؟ مقصر بخشي از اين اتفاق تلويزيون بود. بدون اينكه به شما بگويند آقاي جيراني شما ممنوع‌الكار هستيد ممنوع‌الكارتان كردند.

آدم‌هايي آمدند با تفكري كه مثلا عمار درست كردند. اشكالي هم ندارد. گفتيد ما مي‌خواهيم فيلم بسازيم و ثابت كنيم ۸۸ فتنه است. الان ۱۱ سال گذشته عمار نتوانسته يك فيلم بلند سينمايي بسازد و بگويد ۸۸ فتنه است.

يا حداقل اگر هم كار كرده‌اند...

بيشتر مستند بوده.

فقط در مورد عمار صحبت نمي‌كنم، نتوانستند ارتباط برقرار كنند چون پايگاهي نداشته‌اند.

در اين ۱۰ سال از اين تيم هيچ فيلم و فيلمسازي درنيامده. من موافق هستم كه تو فيلم بساز مخالف هر چيزي كه هستي. خوب بساز.

من مي‌گويم ضرري كه اين فيلم‌ها در مورد قهرمانان جنگ ساخته مي‌شود بيش از فيلم‌هاي كمدي است، به خاطر اينكه تمام دنيا با قهرمانان‌شان چگونه رفتار مي‌كنند؟ سينماي امريكا با قهرمانانش چگونه رفتار مي‌كند. يك شكلي از قهرمان مي‌سازد كه من باورش مي‌كنم و فكر مي‌كنم چه كار بزرگ و عظيمي كرده. شما با قهرمان‌هاي ما هم همين كار را كرديد. نابودشا‌ن كرديد با اين نوع طراحي فيلم كه كرده‌ايد. فيلمي كه من هيچ‌وقت براي تماشا نمي‌روم و ارتباط برقرار نمي‌كنم. براي اينكه گفتيد فيلمسازي كه ما قبولش داريم با ما نزديك است نه فيلم‌سازي كه شناخته و باور دارد. به همين دليل معتقد هستم كه يك طراحي مي‌شود كه فرهنگ در حوزه‌هاي مختلف از بين برود و كار نكند، حداقل بي‌خاصيت شود. حرف من و شما را جامعه گوش نكند و به نظرم در حال موفق شدن هستند.

خيلي تلخ است. شما كمتر و من بيشتر، من از سال ۵۹ در سينما هستم. دوره‌هاي مختلف را ديده‌ام. قبل از اينكه آقاي بهشتي بيايد كار مي‌كرديم. آفتاب‌نشين‌ها‌. دوره آقاي بهشتي كار مي‌كرديم. فيلمنامه مي‌خريديم بازنويسي مي‌كرديم كه يك مقدار درست شود و بتوانيم كار كنيم. با آن فيلمنامه خودمان كنار آمديم آنها را وادار كرديم كه بنويسند، نسخه نهايي فيلم‌نامه. يعني بازنويسي نهايي را در تيتراژ بياورند.

شما الان مي‌توانيد با همان تركيب نرگس بسازيد؟

خير نمي‌شود ساخت. آن زمان مشمول بند الف و ب شد، در واقع فيلم‌سازان الف فيلمنامه‌هاي‌شان تصويب نمي‌شد. فيلمسازان ب هم سه نامه مي‌گرفتند و درجه‌بندي نكات ممتاز داشت. درست است كه بعضي فيلم‌ها لطمه ديدند، ولي درجه‌بندي به فيلمسازان شاخص و خوب اجازه داد فيلم‌هاي‌شان را بسازند. بيضايي مسافران و نرگس را ساخت. در نيمه دوم دهه ۶۰ خيلي فيلم‌هاي خوبي ساخته شده به اين خاطر بود كه مميزي فيلمنامه كاهش پيدا كرد.

به نظرم سينما براي حاكميت مهم بود و الان مهم نيست.

حاكميت از سينما ترسيد.

به نظر من هم همينطور است.

همانطور كه از مطبوعات ترسيد، از سينما هم ترسيد. وقتي مطبوعات توانست ليست نمايندگان مجلس ششم را تشكيل بدهد و مطبوعات حزب شدند...

و سينماگران توانستند تاثيرگذار باشند. وقتي فريدون جيراني مي‌گويد من به اين ليست راي مي‌دهم عده زيادي هم راي مي‌دهند.

تمام ليستي كه در مجلس ششم راي آورد ليست احزاب نبود، ليست روزنامه‌ها بود و بنابراين از روزنامه‌ها ترسيدند. چون به حزب تبديل شد.

باز هم سوال است كه چگونه مي‌شود مشاركت يك كشوري براي حاكميت ترس داشته باشد؟ اتفاقا بايد افتخار كنيد. تو از درون رصدي كه مثلا خبرگان مي‌كند و مي‌گويد اينها مي‌توانند باشند، يعني براي حاكميت فرقي نمي‌كند مي‌گويد من هر دو را تاييد كرده‌ام، مردم كدامش را دوست داريد. هرچه مشاركت بالا برود حماسه است نه حماسه ۷ و ۸ درصدي. حماسه زماني است كه مشاركت بزرگ در همه لحاظ و جبهه‌ها وجود داشته باشد. كجاي اين اتفاق بايد ترس داشته باشد؟ ما سينماگرها را محكوم كرديم كه از فلان نامزد حمايت كرديد در صورتي كه نامزدي بود كه خبرگان و شوراي نگهبان تأييد كرده بودند.

بله تاييد شده بود.

ما اينها را محكوم كرديم كه چرا شما به اين افراد راي داديد.

نمي‌گويم همه اما يك عده از افكار عمومي‌سازي سينما و مطبوعات ساختند. از سريال‌هاي پاورچين و نقطه‌چين مهران مديري ترسيدند و گفتند از طبقه متوسط بيرون بيا و برو در طبقه پايين كه «برره» شكل گرفت.

اين‌ها براي من سوال است. من مي‌گويم نشان دادن يك فيلم با همه‌چيزي كه تو فكر مي‌كني كه شكل‌هاي مختلفي از جامعه را مي‌خواهد نشان دهد، كجايش ترس دارد؟ نشان دادن يك فيلم مهم‌تر است يا اينكه تو قهرمان بسازي از يك آدمي كه ممنوع‌الكار است.

يكي از كارشناسان الان نوشته پدرسالار نبايد ساخته مي‌شد، پدرسالار سنت را نابود كرد. الان چنين تحليل‌هايي درآمده. پدرسالار از دل زمانه بيرون آمده. آدمي كه اين تحليل را مي‌كند نمي‌فهمد كه اينها از دل زمانه بيرون آمدند و زمانه مي‌طلبيده كه يك دختري به پدرسالاري اعتراض كند.

به نظرم الان مديريت فرهنگي ما مي‌خواهد زمانه را حذف كند.

نمي‌خواهد بفهمد كه اعتراض ليلا به پدرش اعتراض نسل جديد به نسل قديم است. بپذيريد كه اين اعتراض نسل قديم است.

من مي‌گويم من و شما مي‌توانيم با اين شكل اعتراض مشكل داشته باشيم ولي هيچ اشكالي ندارد و اين اعتراض هم بايد نمايش داده شود. وقتي شما اين را در قوطي مي‌كنيد و شكل بسته پيدا مي‌كند، اتفاقا طرفدار بيشتر و بهتري پيدا مي‌كند. چرا اجازه نمي‌دهيد همه گفت‌وگوها شكل بگيرد؟ زمانه، زمانه گفت‌وگويي است كه آدم‌ها بايد گوش كنند و دوباره حرف بزنند و اجازه بدهند كساني در مقابل‌شان حرف بزنند. ما مي‌خواهيم حرف زدن طرف مقابل‌مان را حذف كنيم، خودمان بگوييم و تصوراتي كه داريم را او هم باور كند. او باور نمي‌كند چون در زمانه‌اش زندگي مي‌كند. او خريد مي‌كند، زندگي مي‌كند، بيرون مي‌رود، به تئاتر و سينما مي‌رود، كتاب مي‌خواند. زمانه‌اش را درك مي‌كند.

زمانه من كه راديو بود و زمانه تو تلويزيون شد و بعد هم ويديو. زمانه نسل جديد و اينترنت است. در اسرع وقت خبر مي‌دهد يك دموكراسي تحميل شده به حكومت. تو اگر امروز بخواهي يك خبر بدهي اينترنت زودتر خبر را داده كه چه اتفاقي افتاده. اين قضيه بايد مديريت شود. مگر جلوي ماهواره‌ها را نمي‌گرفتيم؟ مگر به خانه‌ها نمي‌ريختيم و ماهواره جمع نمي‌كرديم؟ الان همه ماهواره دارند.

چقدر هزينه بابت اين كار داديم. الان شما جامعه‌اي را تصور كنيد كه اينترنت و تلويزيونش بسته است و هيچ چيزي وجود نداشته باشد اما زيست كه مي‌كني. زيست كه مي‌كني يعني صبح خريد مي‌كني، كار مي‌كني، در جامعه مي‌چرخي، آدم‌ها را مي‌بيني. به اين آدم كه زيست مي‌كند نمي‌تواني دروغ بگويي و گفتاردرماني كني و هر ماه بگوييم ۳۰ درصد همه‌چيز ارزان شد و تورم پايين آمد، ما خيلي خوب كار مي‌كنيم، به همه‌چيز رونق داده‌ايم. مگر مي‌شود؟ من لمس مي‌كنم و مي‌بينم. تو نمي‌تواني زيست و زمانه آدم‌ها را حذف كني و خودت فقط حرف بزني. تو بايد گاهي هم گوش كني. نمي‌خواهند گوش كنند. وقتي گوش نمي‌كنند من از آن آدم دورتر مي‌شوم، بي‌انگيزه‌تر مي‌شوم و ديگر برايم مهم نيست چه اتفاقي مي‌افتد و سيل مهاجرت و رفتن و كار نكردن شكل مي‌گيرد. و سيل خلق نكردن شكل مي‌گيرد و جامعه كم‌كم اميدش را از دست مي‌دهد. هر چقدر هم كه ماموريت داشته باشي اميد تزريق كني، اميد واهي هيچ اتفاقي براي جامعه شكل نمي‌دهد.

بله من گفتم اميد دادن خودش يك فرهنگ نياز دارد. اينكه چطور اميد بدهي و مردم باور كنند. شما الان ببينيد چهره‌هاي تلويزيون نمي‌تواند افكار عمومي‌سازي كند. ولي چرا نمي‌تواند؟ بررسي كنيد تحليل كنيد كه چرا نمي‌تواند. شما كه مي‌گوييد ۸۵ درصد بيننده داريم پس چرا نمي‌توانيد افكارعمومي‌سازي كنيد؟

چون فكر كردند فقط مي‌توانند مرجعيت ما را از بين ببرند. وقتي مرجعيت از بين برود مرجعيت همه از بين مي‌رود. ديگر مرجعيت روحانيت و تلويزيون و اقتصاددان هم از بين مي‌رود و ديگر هيچكس حرف ديگري را باور نمي‌كند و هيچكس به ديگري رجوع نمي‌كند. تو فقط فكر كردي مي‌تواني مرجعيت يك بخشي را از بين ببري؟ تو مرجعيت را از بين برده‌اي. و ديگر هيچ جايي وجود ندارد كه من بتوانم گاهي سوال كنم چون ديگر به چيزي اعتماد ندارم.

ما زماني كه راي مي‌داديم مبتني بر مرجعيت راي مي‌داديم. يعني يك مرجعيتي بود كه به من مي‌گفت. آخرين باري كه من راي دادم مجلس دهم بود ليستي را آقاي هاشمي بيرون داد كه ما براساس آن ليست راي داديم كه تركيبي بود از مجلس خبرگان. مرجعيت خيلي تاثير دارد. طبقه متوسط مرجعيتش را از دست داد. الان طبقه متوسط منفعل است. علت كاهش انتخابات، عدم حضور طبقه متوسط در انتخابات است و يك عده هم نمي‌خواهند طبقه متوسط در انتخابات باشد.

من همچنان فكر مي‌كنم كه كاش يك عقلايي گاهي فكر كنند يك چيزهايي در حال از بين رفتن ريشه‌اي است و اين ريشه‌اي از بين رفتن، فقط ريشه يك بخش زده نمي‌شود، ريشه كليت زده مي‌شود و اين براي جامعه خطرناك است كه فكر كنيم آدم‌ها با هم درگير هستند و انگيزه ندارند، آدم‌ها ديگر براي‌شان مهم نيست و مي‌روند. اين براي يك جامعه و كشور خطرناك است. اميدوارم همچنان عقلايي باشند كه فكر كنند اين فرهنگ در حال از بين رفتن است و اگر از بين برود فقط يك گروهي از بين نمي‌روند و كلش از بين مي‌رود. وقتي كتاب نخواندن بشود يك شكل جهاني و كشوري كه همه ديگر اعتماد مي‌كنند كه كتاب و روزنامه نخوانيم، تئاتر نبينيم و سينما نرويم، ديگر هيچ اتفاقي نمي‌افتد و تو نمي‌تواني با هيچ نسلي ارتباط برقرار كني و حرفت را به آدم‌ها بزني. اينطور نيست كه فقط براي ديدن فيلم جيراني نروند، فيلم تو را هم نمي‌بينند و هيچ اتفاق ديگري نمي‌افتد. اميدوارم عقلا در يك جايي فكري براي اين قضيه بكنند.

پيشنهادتان براي اينكه مديريت جشنواره عوض شده چيست؟ جشنواره بايد چه كند كه تبديل شود به جشنواره‌اي كه قبلا مهم بوده.

به نظرم آمدن آقاي خزايي بهتر است براي اينكه خزايي اصولا بلد است جشنواره برگزار كند.

جشنواره سي‌ام خيلي خوب بود.

بله، اما باز هم نمي‌توانيم از جامعه جدايش كنيم. بي‌انگيزگي در همه ما هست. جشنواره با فيلم‌ها و حضور آدم‌ها و نگاهي كه فيلمسازان مختلف داشته‌اند، جشنواره بود. يك دوره‌اي صف‌هاي طولاني مي‌گذاشتيم براي سينما آزادي كه از هفت صبح صف مي‌بستند و شكل‌هاي مختلفي وجود داشت و فيلمسازان جواني كه آمده بودند. الان فيلم‌ها شبيه همديگر هستند. يك شكل هستند، نوع مختلفي نداريم. براي مردم فيلمسازان مورد علاقه‌شان حضور ندارند. نمي‌دانم آقاي خزايي در اين چند ماه مي‌تواند چه كار كند كه آدم‌ها را ترغيب كند كه فيلم بسازند. نمي‌دانم آيا انگيزه‌اش وجود دارد يا نه.

جشنواره ما جشنواره روشنفكري است. يعني اين نكته بايد در ذهن همه باشد مديريت احمدي‌نژاد هم فهميد جشنواره، جشنواره روشنفكري است و بايد به روشنفكران در جشنواره احترام بگذارند، روشنفكران را بياورند و سعي كنند از روشنفكري دفاع كنند و اين تفكر روشنفكرستيزي را كه دوباره در حال رواج است را كنار بگذارند.

نمي‌دانم مي‌شود يا نه اما جشنواره را نمي‌شود از جامعه و حال بد اين روزها جدا كرد. اين بي‌انگيزگي به نظرم در بيننده و سازنده جشنواره هم هست. بعيد مي‌دانم كه در مديريتش هم نباشد ولي حتما نشان مي‌دهند كه انگيزه دارند ولي به نظرم در مديريتش هم اين بي‌انگيزگي هست.

صنف بايد چه كار كند؟

به نظرم صنف هم كارايي‌اش را از دست مي‌دهد. شما نمي‌توانيد با اعضاي‌تان يك جوري گفت‌وگو كنيد كه با جامعه فرق داشته باشد. صنفي كه اعضايش بيكار هستند و نمي‌توانند كار كنند را آيا مي‌توانيد به ديدن و خواندن ترغيب كنيد؟ نمي‌شود كاري كرد. به نظرم حال جامعه بد است و همه‌مان بي‌انگيزه هستيم. بعيد مي‌دانم بشود مثل سال‌هايي در صنف، مجمع عمومي پرحرارت و مشاركت برگزار كرد. وقتي در خانه سينما به مشكل برمي‌خورديم همه آدم‌ها را با همه ديدگاه‌ها زير يك سقف در خانه سينما جمع مي‌كرديد تا به يك تصميم درست برسيد. همه با انگيزه مي‌آمدند كه چه اتفاقاتي بيفتد.

اتفاقات سال ۸۸ بي‌نظير و تاريخي است.

يك دوره براي قاچاق فيلم وقتي جمعي در حوزه سينما جمع شده بودند از همه قشرها مي‌آمدند و همه بودند. طوماري امضا شده در موزه سينما هست كه آن روز امضا شده . به امضاها كه دقت مي‌كنيم با همه ديدگاه‌ها امضا كرده‌اند. آيا الان هم مي‌شود اين عده جمع شوند؟ اصلا. ديگر كسي انگيزه ندارد حتي براي خانه سينما هم كه خانه خودشان است جمع نمي‌شوند. من فكر مي‌كنم الان در مديريت خانه سينما، سقف بر عدم مشاركت است يعني آدم‌ها ديگر آن حال را ندارند. يك موقع خانه سينما به مشكل مالي خورد و دولت همه شاهرگ‌هاي مالي را بسته بود، آقاي عسگرپور از من خواست كه مديريت مالي آنجا را به عهده بگيرم و مشاركت جذب كنم. من با همه اهالي سينما تماس گرفتم كه كمكي كنيد و اوراق به آنها داديم. واقعا عجيب و غريب بود كه همه آمدند. حتي صنف دستياران و تداركات نفري ۵۰ هزار تومان و ۱۰۰ هزار تومان مي‌دادند. برگه‌هاي ۱۰۰ هزار توماني بود بعضي‌ها 100 تومان نداشتند پنج نفر با هم جمع مي‌شدند و يك برگه مي‌گرفتند. براي اينكه انگيزه براي حال بهتر جامعه‌شان براي همه وجود داشت. الان همه بي‌تفاوت شديم و براي‌مان مهم نيست هرچه مي‌خواهد بشود و اين بي‌تفاوتي براي جامعه در همه بخش‌هايش بد است. اينكه برايم مهم نباشد جامعه‌ام چقدر تميز يا در حال پيشرفت است. يك چيزي مي‌سازد يا نه. برايم مهم نباشد كه چه كسي رفت، فيلم ساخته شد يا نه. اقتصاد چطور شد برايم مهم نيست و به نظرم اين بي‌انگيزگي سرطان يك جامعه است.

نمي‌خواستم نااميد تمام كنيم ولي چاره‌اي نداريم (با لبخند)

مجبوريم. به نظرم من و شما الان زمانه را در نظر گرفتيم.

زمانه خيلي مهم است. سينماي ما در اين سال‌ها تحت تأثير زمانه بوده و دوستان بايد بفهمند كه زمانه مهم است. فرق فيلم‌هاي دهه ۶۰ با دهه ۷۰ زمانه است. فرق فيلم‌هاي دهه ۷۰ با دهه ۸۰ زمانه است. اگر پدرسالار درآمده و دختري اعتراض مي‌كند، از دل زمانه درآمده. اگر همسران و پاورچين درآمده از دل زمانه درآمده. يعني زمان تاثير گذاشته كه اينها دربيايند. زمانه نسل‌ها را شكل داده. نه نسل‌هاي ما كه بگوييم تو برو فيلم بساز. زندگي فلان را بساز. «عقاب‌ها» از دل زمانه درآمده.

كاش مديريت فرهنگي به خودش بيايد و زمانه را حذف نكند. وقتي زمانه را حذف نكند امكان گفت‌وگوي همه به وجود مي‌آيد.

يادتان باشد كه كاني‌مانگا و عقاب‌ها، فيلم‌‌هاي جنگي كه فروش داشتند از دل زمانه درآمدند. زمانه تغيير كرده رسول ملاقلي‌پور فيلم ديگري ساخته.

بله. جور ديگر فيلم ساخته. اميدوارم تغيير را حس كنند و زمانه را بفهمند. حذف هر دو اينها و نديدن‌شان بي‌انگيزگي به وجود مي‌آورد و بي‌انگيزگي براي جامعه اتفاق خوبي نيست.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون