• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۰ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5781 -
  • ۱۴۰۳ پنج شنبه ۱۷ خرداد

گفت‌وگوي «اعتماد» با ليلا كفاش‌زاده كارشناس ميراث فرهنگي

آموزش ميراث فرهنگي به كودكان در ساختار وزارت ميراث تعريف نشده است

بعد از يادداشت «اعتماد»، معاون وزارت ميراث فرهنگي به شوراي عالي انقلاب فرهنگي پيشنهاد داد موضوع ميراث فرهنگي به دروس دانشگاه‌ها و مدارس اضافه شود

فرزانه قبادي

دوازدهم خرداد ماه وزارت ميراث فرهنگي از ارايه پيشنهادي مبني بر افزودن دروس «ميراث فرهنگي» و «آشنايي با ميراث فرهنگي» به ساختار دروس آموزش و پرورش و وزارت علوم، از سوي معاون ميراث فرهنگي كشور به شوراي عالي انقلاب فرهنگي خبر داد. خبري كه در صورت اجراي اصولي مي‌تواند منجر به اتفاقات مثبتي در حوزه ميراث فرهنگي شود، اما اين نخستين گام در اين زمينه نيست. در سال 1393 هم تفاهمنامه‌اي ميان سازمان ميراث فرهنگي و وزارت آموزش و پرورش «در راستاي الگوسازي و آموزش كودكان و نوجوانان براي شناخت و صيانت از آثار تاريخي و فرهنگي، ترويج هنرهاي سنتي، صنايع‌دستي و توسعه صنعت گردشگري» منعقد شد و قرار بود رشته‌هاي جديد براي حفظ صنايع‌دستي پيش‌بيني و تعريف شود و اقدامات ديگري در اين زمينه صورت گيرد كه نگرفت. حال بايد ديد مواجهه شوراي عالي انقلاب فرهنگي با اين پيشنهاد چه خواهد بود و سال‌ها تلاش و پيگيري دلسوزانه كارشناسان ميراث فرهنگي با اجراي اصولي اين طرح به ثمر مي‌نشيند يا اين پيشنهاد هم به فراموشي سپرده خواهد شد. در صورتي كه شوراي عالي انقلاب فرهنگي اقدامي در جهت اجرايي شدن اين پيشنهاد انجام دهد، چگونگي اجرا بيش از ارايه و اجراي اين پيشنهاد داراي اهميت است. از ليلا كفاش‌زاده در خصوص چگونگي اجراي تخصصي و اصولي اين طرح و ثمرات آن پرسيديم. او سال‌ها مسوول دفتر كودك و نوجوان پژوهشگاه ميراث فرهنگي بود و پيگيري‌هاي مستمري در خصوص اضافه شدن بخشي مختص كودكان در ساختار رسمي وزارت ميراث فرهنگي و همچنين شكل‌گيري تعاملاتي با وزارت آموزش و پرورش داشت. كفاش‌زاده عضو شوراي كتاب كودك است و در كنار تلاش‌هايش در پژوهشگاه ميراث فرهنگي، كتاب‌هايي با محوريت ميراث فرهنگي و كودكان تاليف كرده كه آخرين آنها «چيستي و چرايي ميراث فرهنگي براي كودكان» است. او معتقد است در صورت اجراي صحيح چنين طرحي مي‌توان روي موضوع هويت‌بخشي ميراث فرهنگي بر نسل آينده تاكيد داشت و اميدوار بود كه كودكان با تاريخ و ميراث فرهنگي سرزمين‌شان آشنا شوند و براي حفظ آن تلاش كنند.

 

توجه وزارت ميراث فرهنگي به موضوع آموزش اتفاق مثبتي است، اما تجربه نشان داده كه چنين طرح‌هايي معمولا اصولي و تخصصي اجرا نمي‌شوند، به نظر شما كيفيت اجراي اين طرح به چه شكل بايد باشد تا بتوان به نتيجه‌بخش بودن آن اميد بيشتري داشت؟

كيفيت اجرا مثل تمام مسائل ديگر مهم است. اگر مجري دلسوزانه آن را اجرا كند، اتفاقات خوبي مي‌افتد. متاسفانه ما قوانين خوب زيادي داريم كه ضمانت اجرايي ندارند و مجريان دلسوزي هم آنها را پشتيباني نمي‌كنند. به نظر من آشنايي با ميراث فرهنگي در كشوري با قدمت ايران آنقدر بديهي است كه شايد در نگاه اول ضرورتي براي آموزش آن احساس نشود. اما متاسفانه از آنجا كه نهادهاي فرهنگي سال‌ها از اين موضوع غافل بودند، عموم مردم، معلمان، والدين و... آن‌گونه كه بايد با ميراث فرهنگي كشور آشنا نيستند. واقعا هر قشري از جامعه را در نظر بگيريد از بسياري از مصاديق ميراث فرهنگي خبر ندارند، نمي‌دانند در كشور ما چه آثار تاريخي مهمي وجود دارد، همين مساله باعث مي‌شود خيلي زود تحت تاثير انواع خبرها در اين حوزه قرار گيرند و واكنش نشان دهند. در گام اول، تصويب و اجراي قانوني در زمينه آموزش به كودكان و نوجوانان مهم است، اما در گام بعدي لازم است معلمان مدارس دوره‌هاي آموزشي براي ارايه اين دروس بگذرانند و مهم‌تر اينكه معلماني كه خود به اين مباحث علاقه‌مند هستند اين دروس را تدريس كنند. ما در دوران تحصيل معلم جغرافي داشتيم كه عاشق جغرافي نبود و چقدر اين درس براي ما كه دانش‌آموز بوديم، نفرت‌انگيز مي‌شد و در عوض به ندرت معلماني هم داشتيم كه عاشق درسي كه تدريس مي‌كردند، بودند و ما را هم به آن درس علاقه‌مند مي‌كردند. البته ميراث فرهنگي في‌نفسه مباحث جذابي دارد و آنقدر ظرفيت در حوزه آموزش آن وجود دارد كه در مدارس مي‌توان كارهاي خلاقانه زيادي انجام داد. اما پيش از هر چيز لازم است كه معلم اين را بپذيرد كه اين درس يك دردسر تازه نيست، بلكه يك ضرورت است. به نظرم اين مساله يكي از مولفه‌هاي مهم در مورد اين طرح است كه تاثير بسياري در اجراي بهتر آن خواهد داشت.

بعد از تفاهمنامه‌اي كه سال 1393 بين ميراث فرهنگي و آموزش و پرورش منعقد شد، اين موضوع مطرح شد كه مدرس اين دروس افراد متخصص باشند، مثلا باستان‌شناس يا موزه‌دار و... باشند. اين مساله چقدر امكان‌پذير و موثر است؟

قطعا تخصص تاثير زيادي دارد، اما اين شكل آرماني قضيه است. در واقعيت اينكه دو نهاد آموزش و پرورش و ميراث فرهنگي بودجه‌اي را براي تربيت افراد متخصص در نظر بگيرند، خيلي بعيد به نظر مي‌رسد هر چند آرزوي ما اين است. از طرفي يك باستان‌شناس مي‌تواند عاشق كار و رشته تحصيلي خود باشد، اما الزاما تخصصي در زمينه كار با كودكان نداشته باشد يا حتي به اين حوزه علاقه‌مند نباشد. ما اين تجربه را داشتيم، در پژوهشگاه ميراث فرهنگي برنامه‌هايي را طراحي مي‌كرديم و مديران بالادستي پژوهشكده‌هاي مختلف، كارشناسان را ملزم به اجراي آن مي‌كردند. اما بعضي كارشناسان -كه البته حق داشتند- مي‌گفتند انتخاب من در اين حوزه، كار با كودك نبود. اصولا كار با كودك يك تخصص است. نياز به سال‌ها مطالعه و تحصيل و تجربه دارد. در نتيجه نمي‌توان از كارشناسان و متخصصان توقع داشت كه در حوزه تخصصي خود با كودكان هم كار يا در مدارس تدريس كنند. وزارت ميراث و سازمان ميراث سابق هيچ ‌وقت اين بودجه را نداشت كه نيروي انساني متخصصي كه هم كار با كودك بلد باشد و هم در حوزه ميراث فرهنگي تخصص داشته باشد، تربيت يا استخدام كند اما در مجموع قطعا اين رويه بسيار موثر است.

اينكه محل برگزاري كلاس اين دروس در موزه يا سايت باستاني باشد نه در كلاس مدرسه و به صورت كاملا تئوري، چقدر در كيفيت ارايه دروس اثرگذار است؟

برگزاري كلاس درس در موزه‌ها امروز در دنيا امري مرسوم است. من هم در كتاب جديدم «چيستي و چرايي ميراث فرهنگي براي كودكان» يك فصل را به همين موضوع اختصاص دادم كه عنوان آن «موزه‌ها مكان‌هايي براي يادگيري» است. البته محتواي اين بخش شعاري و تئوري نيست، بلكه دقيقا با توجه به هوش‌هاي چندگانه كودكان اين موضوع را بررسي و ارتباط آن را تشريح كرده‌ام كه چطور و چرا موزه به عنوان يك «دگرمكان» (هتروتوپيا) مي‌تواند فضايي بهتر از مدرسه و حتي خانه براي يادگيري باشد. اما همان‌طور كه گفتم پيش از هر چيز، مديريت آموزش بايد در اين زمينه توجيه شود و درك كند كه اين اقدامات يك كار اضافه نيست، بلكه يك قاعده در تدريس اين دروس است.

چند سال پيش در پژوهشگاه ميراث فرهنگي تجربه‌اي داشتيد در همكاري با گروه تاليف كتب درسي، در اين زمينه فكر مي‌كنيد چقدر توجه و نگاه تخصصي ضرورت دارد؟ چطور مي‌توان يك محتواي استاندارد براي آموزش اين دروس تهيه كرد؟

زماني كه دفتر كودك و نوجوان در پژوهشگاه ميراث فرهنگي فعال بود، ما جلساتي با نهادهاي مختلف برگزار مي‌كرديم كه محور آن جلسات توجه به كودكان و ميراث فرهنگي بود. يكي از اين نهادها آموزش و پرورش بود كه هنگام تاليف كتاب درسي تاريخ پايه دهم، كارشناس دلسوزي در گروه تاليف كتب درسي بود كه با تلاش‌هايش، درس باستان‌شناسي به كتاب تاريخ پايه دهم رشته علوم انساني با عنوان «باستان‌شناسي در جست‌وجوي ميراث فرهنگي» اضافه شد. اما اين امر در حوزه وظايف سازماني آن كارشناس نبود، او فقط از سر دلسوزي و دغدغه‌مندي اين كنشگري را انجام داد و گروه تاليف كتب درسي با پژوهشكده باستان‌شناسي پژوهشگاه، كار مشتركي تعريف كردند و تصاوير و متن اين درس اصلاح شد. اگر بخواهيم آسيب‌شناسي كنيم، مي‌بينيم كه اين اتفاق كارشناس‌محور بود. اتفاق خوبي بود، اما اگر روزي اين كارشناس دلسوز در گروه تاليف كتب درسي حضور نداشته باشد - بازنشسته شود، منتقل شود يا... - اين جريان متوقف مي‌شود.

نتيجه اضافه شدن دروس مرتبط با ميراث فرهنگي در سيستم آموزشي رسمي به نظر شما چه مواردي مي‌تواند باشد؟

واقعيت تلخ اين است كه بچه‌ها امروز سرزمين خودشان را نمي‌شناسند. شايد يكي از دلايل افزايش مهاجرت در كنار اينكه افراد به دنبال بهبود شرايط كاري و زندگي هستند، اين است كه يك مدينه فاضله در ذهن افراد شكل مي‌گيرد و عدم شناخت از فرهنگ و سرزمين مادري هم باعث مي‌شود كه فراموش كنيم، مي‌توانيم در همين شرايط به اين سرزمين افتخار كنيم. اگر ظرفيت‌هاي آن را بشناسيم شايد براي بهبود آن بيشتر تلاش كنيم. يكي از نتايج مثبت اين طرح - اگر خوب و اصولي و دلسوزانه اجرا شود- همين است كه بچه‌ها با هويت خود آشنا مي‌شوند. بچه‌ها با آنچه در اين سرزمين دارند بيشتر آشنا مي‌شوند و بيشتر متوجه مي‌شوند كه خيلي چيزها مي‌تواند به بهترين شكل احيا شود. در نتيجه اين آشنايي، خودباوري و افتخار ملي و ميهني تقويت مي‌شود. از طرفي فكر مي‌كنم آشنايي با ميراث فرهنگي مي‌تواند باعث رونق و توسعه گردشگري هم شود. ضمن اينكه اين آشنايي باعث مي‌شود دانش‌آموزاني كه در رشته معماري، طراحي لباس، تئاتر، سينما و... تحصيل مي‌كنند اين هويت را خلاقانه در تخصص خود به كار ببرند. مثلا در حوزه معماري ما چقدر شاهد ساخت بناهاي بي‌هويت هستيم. اگر بچه‌هايي كه اين سال‌ها رشته معماري را انتخاب كردند و بعد سازنده شدند، با معماري ايراني آشنا بودند، مي‌دانستند كه مي‌شود سبك ايجاد كرد و خلاقيت داشت يا در حوزه صنايع‌دستي اگر بچه‌ها در مدرسه با مفهوم سوغات فرهنگي آشنا شوند و بدانند اين هنرها در دنيا چه جايگاهي دارد، در بلندمدت در اين حوزه شغل ايجاد مي‌شود و هنرهاي سنتي حفظ مي‌شوند.

با توجه به اينكه از معدود بخش‌هاي رسمي در ساختار ميراث فرهنگي كه مشخصا به كودكان اختصاص داشت، دفتر كودك و نوجوان پژوهشگاه بود كه شما مسووليت آن را به عهده داشتيد، ارزيابي شما از اقدامات انجام شده در اين بخش در مجموعه ميراث فرهنگي و نگاه مديران به اين مقوله از گذشته تا امروز چيست؟

اواخر دهه هفتاد اقداماتي در حوزه كودك در بخش معرفي فرهنگي انجام شد، اما محدود به چند رويداد بود كه در مجموعه نياوران برگزار شد. در مقطعي لوازم‌التحرير با طراحي ويژه كودك و ميراث ارايه شد. موزه‌هاي مختلف طرح‌ها و برنامه‌هايي با تمركز بر كودكان داشتند، بروشورهاي مخصوص كودك طراحي كردند و اقدامات متنوع ديگر كه همگي در حوزه ميراث فرهنگي اقداماتي نوآورانه بودند، اما چون اين وظيفه (توجه به آموزش و كودكان در حوزه ميراث فرهنگي) تعريف سازماني نداشت، همواره كارشناس‌محور بود، استمرار پيدا نكرد. در مقاطعي مديراني بودند كه به اين موضوع علاقه داشتند، رويدادهايي برگزار مي‌كردند، اما انجام اين كارها، وظيفه سازماني آنها نبود. مدير بعدي مي‌توانست بيايد و هيچ كدام از آن كارها را انجام ندهد و انجام ندادن آن هم تخلف محسوب نمي‌شد. اينكه خود من چطور بر موضوع كودك و ميراث فرهنگي متمركز شدم، برمي‌گردد به اتفاقي كه در مدرسه دخترم افتاد. دختر من وقتي كلاس اول بود، يك روز يك كارت شناسايي و يك لوح آورد و با افتخار گفت ما از امروز هميار نيروي انتظامي شده‌ايم و در سه مورد مي‌توانيم به جاي پليس افراد را جريمه كنيم. اين موارد شامل عبور از چراغ قرمز، سرعت غيرمجاز و نبستن كمربند ايمني بود. يك طرح سراسري از طرف نيروي انتظامي در تمام مدارس اجرا شده بود و دادن اين نقش به بچه‌ها باعث مي‌شد آنها هميشه اين سه تخلف را به ياد داشته باشند و ديگر محال است نسبت به اين سه قانون بي‌تفاوت باشند. من در آن زمان 18 سال بود كه كارمند سازمان ميراث فرهنگي بودم و بيشتر از هر كسي مي‌دانستم چه آسيب‌هايي ميراث فرهنگي كشور ما را تهديد مي‌كند. اين اتفاق باعث شد به اين موضوع فكر كنم ما ديگر نمي‌توانيم ذهنيت بزرگ‌ترها يا شهردار و وزير و مديران بالادستي را تغيير دهيم، اما مي‌توانيم براي حفاظت از ميراث فرهنگي روي نسل بعدي كار كنيم. موضوع را با رييس وقت پژوهشگاه (دكتر وطن‌دوست) مطرح كردم كه پژوهشگاه يك بخش ويژه كودك داشته باشد. ايشان كه يك شخصيت بين‌المللي بودند و با اقداماتي كه در دنيا در اين زمينه انجام مي‌شد، آشنا بودند و استقبال كردند، هر چند برخي كارشناسان هم مخالف بودند. اما من ديگر مي‌دانستم كار درست چيست و با سماجت اين كار را پيش بردم. چند نفر از همكاران هم از اين ايده استقبال كرده و به من كمك كردند. بيشتر از همكاران پژوهشگاه، اعضاي شوراي كتاب كودك من را ياري كردند، بدون هيچ چشمداشتي و به شكل داوطلبانه هم اين كار را كردند. در نهايت توانستيم در تعدادي از موزه‌ها و مراكز فرهنگي مختلف طرح‌هاي آزمايشي را براي نخستين‌بار اجرا كنيم. از آنجا كه كار و ايده درست بود، به مرور جاي خود را پيدا كرد و در بخش‌هاي ديگر سازمان هم گسترش پيدا كرد. كاخ گلستان، نياوران، سعدآباد و چند موزه به موازات هم در حوزه كودك كارهايي انجام دادند. در تمام اين سال‌ها تلاش كردم حداقل در پژوهشگاه از نظر سازماني تغييري در چارت ايجاد كنم تا اين اقدامات ادامه پيدا كند كه موفق نشدم. از نظر اداري كار سختي بود. با اينكه «كودكي» از نظر مفهومي جا افتاده بود و كارهاي زيادي هم در اين حوزه انجام مي‌شد، اما اين اتفاق نيفتاد. در نهايت با وجود همه موانع، يك هفته پيش از بازنشستگي توانستم يك بند به شرح وظايف بخش معرفي فرهنگي اضافه كنم كه بر اساس آن، بخش معرفي فرهنگي پژوهشگاه موظف است مطالب و مفاهيم ميراث فرهنگي را براي كودكان آموزش داده و پژوهش‌هايي در اين زمينه انجام دهد. اين بند تصويب شد و در پرتال پژوهشگاه ميراث فرهنگي هم در دسترس است. اين كاري بود كه از دستم بر مي‌آمد، چون هميشه مخالفان فعاليت در حوزه ميراث و كودك، اين را مطرح مي‌كردند كه اين برنامه و اقدامات تعريف سازماني ندارد و درست هم مي‌گفتند، اما وقتي يك فعاليت تعريف سازماني داشته باشد، مي‌توانيم از مديران بخواهيم كه اقداماتي را در اين زمينه انجام دهند.

در حال حاضر دفتر كودك و نوجوان پژوهشگاه فعال است؟

نه متاسفانه، يكي از همكارانم كه سال‌ها پا به پاي من زحمت كشيده، هنوز پيگير اين موضوع در بخش معرفي فرهنگي است، اما دفتر ديگر فعال نيست.

پس مي‌توان گفت بعد از همه اين تلاش‌‌ها، همچنان در ساختار سازماني ميراث فرهنگي جايي براي كودكان وجود ندارد.

در دهه هفتاد اقداماتي انجام شد و تلاش شد يك بخش كودك در ساختار تعريف شود. در زمان رياست آقاي نجفي هم از آنجا كه خودشان قبل از رياست سازمان ميراث، وزير آموزش و پرورش بودند، به اين مساله توجه داشتند و با كمك كارشناسان دغدغه‌مند اين حوزه، بخش ويژه كودك تعريف شد، اساسنامه آن هم تدوين شد، اما اين بخش هيچ ‌وقت وارد چارت سازماني نشد. به عبارتي با رفتن آقاي نجفي اين طرح هم فراموش شد. اينكه الان بگوييم وزارت ميراث فرهنگي يك دپارتمان كودك دارد، نه! همچنان ندارد.

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون