يك قدم تو يك قدم من
حسن لطفي
اورسن ولز در فيلم مرد سوم ساخته كارول ريد نقش كوتاهي دارد . اما آنقدر قدرتمند بازي كرده كه وقتي از بخش سوم فيلم چهرهاش هويدا ميشود و بيينده او را ميبيند، فيلم تحتشعاع شخصيت و بازي او قرار ميگيرد . بيننده نميتواند پس از تماشاي بازي او برايش دست نزند (حداقل بينندهاي همانند نويسنده اين مطلب) وقتي عصر سهشنبه بيست و نهم خردادماه جواد ظريف كنار پزشكيان نشست و دقايق پاياني مناظره اقتصاديش لب به سخن گشود براي لحظهاي اورسن ولز در فيلم مرد سوم برايم تداعي شد . انتهاي صحبتهاش هم دويدم براش دست زدم. تنها تفاوت اورسن ولز با ظريف در منش و شخصيتش با هري لايم (اورسن ولز) بود. هري لايم استدلال قدرتمندي براي منافع فردي خودش داشت اما ظريف در دقايقي كوتاه (هفت يا هشت دقيقه) استدلالي قدرتمند براي نقد تفكري ارايه داد كه هميشه اقتدار ايران را در پرتوي پنجه كشيدن به دنيا ديدهاند . فراموش كردهاند در رابطه (چه حقيقي و چه حقوقي) فقط برآورده شدن خواستههاي دو طرف مهم است . خواستههايي كه گاه آنقدر از هم دور به نظر ميرسند كه در نگاه اول دست نيافتني جلوه ميكنند . نكته مهم و اساسي اينجا است كه در دنيايي كه زيست ميكنيم حتي در سطح فرديش امكان تكزيستي ممكن نيست . دنيا دنياي ارتباطات است و چانهزني و رسيدن به نقطه مشترك نيازمند درك و پذيرش بخشي از خواستههاي طرف مقابل است . اگر باور داشته باشيم ما بهترينيم (چه حقيقي و حقوقي) گاه دچار توهم شده و گمان ميكنيم مدار دنيا بر كاكل ما ميچرخد . آنوقت ذهن متوهم ما مسيري را به ما پيشنهاد ميدهد كه تنهايي پايان آن است . (البته اگر دشمنساز و چنگ زننده بر چهره اين و آن نباشيم، در چنان حالتي ته تهاش فلاكت و نكبت و جنگ نصيب ما ميشود) گمانم در مناظره عصر سهشنبه تمام تلاش ظريف و پزشكيان حمله به چنين ذهنهاي متوهمي بود . ذهنهايي كه برخيشان در آسايش و آرامش كامل زندگي ميكنند (خودشان وعزيزانشان) اما با استدلال بر آمده از ذهنيتي متوهم نسخههايي براي ديگران ميپيچند كه گاه حتي برد اقدامي همچون برجام را مبدل به باختي براي مردمي ميكنند كه در تهيه نان روزانهشان ماندهاند و سفرهشان روز به روز خاليتر ميشود .