در ستايش سادگي
محمدصادق درويشي
درباره مسعود پزشكيان، مردي شبيه مردم مسعود پزشكيان سياستمدار سادهاي است. اين يك فضيلت اخلاقي يا يك ضعف سياسي نيست، بلكه بازتابي از شمايل مردي است كه بيش از هر چيز شبيه مردم است. حرفهايي كه از پزشكيان ميشنويم، آنقدري ساده و صميمي است كه اگر خوب فكر كنيم، همين جملات و تعابير را روزمره در بين مردم هم شنيدهايم. اساسا حكمراني و دموكراسي و بسياري ديگر از مفاهيم سياست مدرن بر ابتناء مفهوم نمايندگي استوار شده: كساني بايد باشند كه حرف مردم و اكثريت را بيان كنند، اهدافشان را دنبال كنند، منافعشان را مدنظر داشته باشند و ... اما به تدريج زبان و ادبيات و شمايل گروه نمايندگان امر حكمراني از شمايل مردم دور و دورتر شد تا آنجا كه طبقه حاكمان متشكل از نمايندگان مردم سوار بر بالابر شد و هويت خود را در افقي ديگر از طبقه مردم جستوجو كرد، اين فاصله در هر جامعه سياسي، خواه و ناخواه شكل گرفته و در هر ديار نوعي از يك جراحت اجتماعي و سياسي را موجب شده است. مسعود پزشكيان، در كنار تمام نقاط ضعف و قوتي كه از او به عنوان يك نامزد اصلاحطلب و تحولخواه سراغ داريم، مزيتي دارد كه ميتواند مرهمي باشد بر اين جراحت: او درست شبيه مردم است. به قول قيصر امينپور: «مردمي كه چين پوستينشان / مردمي كه رنگ روي آستينشان / مردمي كه نامهايشان / جلد كهنه شناسنامههايشان / درد ميكند.» نبايد سادگي پزشكيان و ادبياتش ما را نسبت به جديت او در پيگيري حقوق مردم دلسرد كند؛ بايد از اينكه اينبار نماينده ما شبيه مردمي است كه متحمل رنجهاي اين سرزمين هستند، دلگرم باشيم و ببينيم او ميتواند با سلاح تخصصگرايي و شايستهگزيني از پس مشكلات و كاستيهاي انباشت شده درآيد يا نه؟ فراموش نكنيم آنها كه نسخهاي از حل تمام مشكلات كشور را در جيب و كشوي خود داشتند و دارند، كم فرصت نداشتهاند براي حل مشكلات. پزشكيان مدعي نيست كه كليد گنج مقصود در دست دارد، پنج انگشت گشوده او و دستان بازش در سخنرانيها و مناظرات نشانهاي است بر تواضع و ياري خواستن از مردم كه با دعوت او پاي كار بيايند و همه با هم در جستوجوي راهحل باشيم.
نقش تاريخي كه پزشكيان امروز در نقطه ثقل آن قرار گرفته؛ نقطه انطباق ارادههاي ميليونها ايراني است كه كشور و زيستن خود را شايسته فقر، نابرابري و خشونت نميبينند و به شكلهاي مختلف فرياد ميزنند: سرنوشت ايران آن چيزي نيست كه امروز ميبينيم. با اين وصف، اين سياستمدار ساده و صريح و صميمي ميتواند در اين تلاقي رنجها و ارادهها و در فراز اين نقش تاريخي بايستد؟ به گمان من و از قضا، مسعود پزشكيان با همين ادبيات و شمايل ساده و مردموار، بنا بر اتصال صادقانه و بيتكلفي كه با بطن جامعه به عنوان محمل زخمهاي اين مرز و بوم دارد، درست در وقت مناسب در جاي مناسب قرار گرفته است. ايستادن او مانند شمايلش اصيل است، گرتهبرداري و جلوهفروشي بر مردم نيست، بلكه برخاستن از خود مردم است. چه بسيار مردان و زنان بزرگي كه در تاريخ پر فراز و نشيب اين ديار، تنها به درست و اصيل ايستادن و به وظيفه خود عمل كردن، متكي بودند و استواري آنها كاري كارستان كرد. سالهاي سخت جنگ تحميلي را به ياد بياوريم، جوانان ساده و بيپيرايهاي كه تنها براي دفاع از كشور و اسلام به صحنه آمدند تا به تكليف خود عمل كنند؛ ويژگي آنها عقلانيت، شجاعت و استقامت بود: نتيجه عمل آن آدمهاي ساده، كم نشدن حتي يك وجب از خاك ايران بود. بيشك اين دستاورد عظيم از بسياري پيچيدههاي ديرفهم دور بود و به آنها، به واسطه اتصالشان به مردم و سادگي كه با صلابت و عقلانيت پيونده خورده بود، نزديك شد تا آنجا كه در روزهاي عزيزي همچون سوم خرداد 1361 قله بلند پيروزي يعني آزادسازي خرمشهر را در آغوش كشيدند. سادگي پزشكيان آنطور كه از گذشته او بر ميآيد با استواري او در مسيري كه شروع كرده است، عجين شده و همين او را قابل اعتماد ميكند. ما در ميانه تاريخ ايستادهايم و اي بسا اگر به پزشكيان اعتماد نكنيم، فردا در مقابل فرزندان و نسلهاي پس از خود شرمنده باشيم. اين فرصت تاريخي را نبايد از دست داد؛ جايي نوشته بود، ماهاتير محمد، سياستمدار بزرگ و شهير مالزيايي، يك روز مطبش را تعطيل كرد و وقتي از او پرسيدند: دكتر كجا ميروي؟ گفت: «ميروم مالزي را درمان كنم.» نميدانم چقدر اين ماجرا واقعيت دارد، اما ميدانم اين پزشك ساده و دوست داشتني كه جراح قلب است و مداواگر بيماريهاي مردم كوچه و خيابان، هيچ وقت مطب شخصي نداشته كه بخواهد آن را تعطيل كند. براي همين است كه اعتماد كردن به اين پزشك و سياستمدار ساده و صميمي، كار سختي نيست و شايد تنها راه باقي مانده ما باشد.