آیا تاریخنگاری تنها ارجاع دادن است؟
محمدعلی غیبی
مدتهاست که در جمع دوستان وقتی از تاریخ که از شانس و البته علاقه من، رشته دانشگاهیام هم شده، صحبتی میشود سریع فرمایشی کلیشهای را میشنوم: «تاریخ دروغ است، برای چه اینقدر میخوانی؟» هر چند مطالب بسیاری برای ارايه به ایشان دارم، اما در کنار بانگ تلویزیون و حرمت سفره، دیگر فرصتی و حتی گوش شنوا و ذهن گیرایی نمییابم تا آن را بیان کنم، حال که در مطبوعات و در میان خوانندگان آن مجالی یافتهام چرا که نه؟ حرف بسیاری برای گفتن دارم: تاریخ برخلاف سایر رشتهها زبان علمی ندارد و به زبان عامه مردم نوشته میشود، چون دانشی ضروری برای تمام شهروندان یک مملکت است و عامه مردمی که حداقل سواد، یعنی خواندن و نوشتن را دارند باید بتوانند از پژوهش و کار مورخان و پژوهشگران استفاده کنند، اما این دیگر به معنای آن نیست که پژوهش و نگارش آنهم هیچ اصول و روشی نداشته باشد، از قضا هنگام پژوهش است که یک تحقیق در رشته تاریخ سختتر از سایر رشتههای علمی است، تاریخ دانش منابع و اطلاعات است و حتی نوشتن یک مقاله علمی ده صفحهای هم در تاریخ نیازمند تحقیقات شبانهروزی آنهم در زمانی طولانی است، یک فرضیه در تاریخ حاصل یک آزمایش در نرمافزار یا آزمایشگاه نیست، ذهنی مملو از دانش میخواهد، ذهنی که به قول دکتر قدیمی قیداری، استاد تاریخ دانشگاه تبریز، شامل مطالب حداقل هزار جلد کتاب تاریخی باشد. این اولین شرط آن است که ذهن پژوهشگر برای یک تجزیه و تحلیل و ارايه فرضیات جدید، آماده شود و حال در تجزیه و تحلیل دادههاست که فرق عمده یک پژوهشگر و ناپژوهشگر معلوم میشود، تاریخ دانش اطلاعات و منبعشناسی است، یک پژوهش تاریخی حاصل جمع و برآیندگیری از حاصل سایر پژوهشها و کتب نوشته شده در قرون معاصر حتی به شرط ارجاعدهی دقیق و امانتداری نیست که اگر حتی شرایط امانتداری و استناد هم دقیقا در چنین اثری رعایت شده باشد در بهترین حالت یک گردآوری خوب است. یک پژوهشگر تاریخ باید بتواند یک مورخ، مثلا طبری، پروکوپیوس، بیهقی، هرودوت یا نویسنده هر منبع تاریخی و جغرافیایی و مذهبی، کتیبه و هر متن کهنی که در هر دوره تاریخی نوشته شده را به چالش بکشد، گویا دارد از او بازجویی میکند برای اینکه بداند نویسنده کیست، چگونه و در چه شرایطی زیسته، در سایر آثارش چه مطالبی را با چه کیفیتی نوشته، مطالب همان اثر حاضر را برای چه نوشته و چه سود و زیانی برایش داشته، اینگونه است که مطالب یک مورخ قدیمی مربوط به مثلا هزار سال قبل در مقایسه و مقابله با نوشتههای دیگر مورخان همعصر او در ازمنه قدیم قرار میگیرد و یک پژوهشگر خلاق و بادانش با تجزیه و تحلیل خود -چنانکه گفتم مهمترین بیانگر فرق یک پژوهشگر و ناپژوهشگر است- میتواند وقایع را از پشت دروغها یا مطالب غیردقیق مورخانی که قرنها و حتی هزارهها اساس حافظه تاریخی مردم بوده بیرون بکشد، فرضیات جدیدی ارايه دهد، از دوبارهکاری و بیانیافتههای پژوهشگران پیش از خود پرهیز کند و راه را بر جولان دادن ناپژوهشگرانی که با تکیه بر جعلیات تاریخی جدید، خود را در مجامع شهری و فضای مجازی پژوهشگر تاریخ و حتی استاد دانشگاه مینامند، ببندد و مانع شود کتابسازیها در کنار پژوهشهایی که حاصل صداقت، رنج تحقیق و قاعده تجاهلاند، قرار گیرند. اینجاست که کمکم بساط دروغ نیز از اطلاعات تاریخی، هر چند با گذشت زمان و تحمل دشواریهای فراوان جمع میشود و مردم دیگر حاصل رنج اساتيد و دانشجویان و پژوهشگران تاریخ را بیهوده نمیپندارند. در آخر یاد شاعری افتادم که شعری بیمعنی و بیقافیه سروده بود، آن را نزد جامی برد و به او نشان داد، پس مدعی شد در این شعر از حرف الف استفاده نشده. جامی نگاهی به شعر انداخت و گفت کاش از سایر حروف هم استفاده نمیکردید.