به بهانه بازنشستگي زودهنگام دكتر سيدحسين سراجزاده
پايان دانشگاه؟
ابوالفضل رجبي
بازنشستگي اجباري و قطع همكاري يكباره با اساتيد دانشگاه به ويژه جامعهشناسان تبديل به يك رويه خطرناك در كشور شده است و علاوه بر نقض استقلال دانشگاه و تزريق نااميدي فزاينده در فضاي دانشگاهي، ساحت نهاد علم در ايران را خدشهدار و متاثر از تصميمات بيروني كرده است. در واقع، تصميمسازان دانشگاه با صداي بلند پايان دانشگاه را اعلام كردهاند؛ چراكه اصرارشان بر بازنشستگي زودهنگام دو استاد صاحبنام و تاثيرگذار علوم انساني با صدور حكمي «در تاريخ 6 تيرماه يعني آخرين روز اداري پيش از انتخابات رياستجمهوري» جز تاكيد بر تصميم چه ميتواند باشد؟
متاسفانه با خبر شدم حكم به بازنشستگي زودهنگام دكتر سيدحسين سراجزاده استاد جامعهشناسي دانشگاه خوارزمي و رييس پيشين انجمن جامعهشناسي ايران دادهاند، اين در حالي است كه بنا به قانون 2سال تا بازنشستگي ايشان مانده است. اين خبر هنگامي تلختر و نااميدكنندهتر ميشود كه بدانيم ايشاندر كانال تلگرامي خود، علاوه بر خبر بازنشستگي خود، از بازنشستگي زودهنگام دكتر رسول رسوليپور استاد گروه فلسفه دانشگاه خوارزمي نيز اطلاع داده است. دكتر سراجزاده نوشته است: « روز يكشنبه ۱۰ تيرماه در حالي كه با شماري از همكاران گروه جامعهشناسي دانشگاه خوارزمي مشغول برگزاري مصاحبه داوطلبان دكتراي جامعهشناسي بوديم، تلفنم زنگ خورد. چون منتظر تلفن ضروري بودم، از جلسه بيرون رفتم و پاسخ دادم. خانمي خود را از امور اداري دانشگاه معرفي كردند و خواستند براي به جريان افتادن كارهاي بازنشستگي همين امروز يك شماره حساب بانك صادرات و اطلاعات و مداركي ديگر ارسال كنم. گفتم، مگر من بازنشسته شدهام؟ من كه قانونا تا دو سال ديگر ميتوانم كار كنم... علت بازنشستگي زودهنگام بدون درخواست خودم و گروه چه بوده؟»
و اين پرسشها بدون پاسخ مناسب مانند هميشه به جمله «معذورم» ختم شده است. دكتر حسين سراجزاده در سال 1377 دكتراي جامعهشناسي خود را از دانشگاه معتبر اسكس (Essex) انگلستان دريافت كرده است و پژوهشهاي ارزشمند و ماندگاري در حوزههاي جامعهشناسي دين، جامعهشناسي انحرافات اجتماعي و بررسي مسائل اجتماعي ايران انجام داده است. همچنين باوجود دارا بودن تمام شرايط استادتمامي، ارتقاي جايگاه دانشگاهي ايشان مسكوت ماند و در سمت دانشياري باقي ماندند.
من اين شانس را داشتهام كه شاگرد ايشان باشم و تز خود را با راهنمايي ايشان تا مرحله پيشادفاع پيش بردهام... از ايشان در جامعهشناسي و زندگي بسيار آموختهام، او معيار جامعهشناسي است و اوست كه در تاريخ علوم اجتماعي ايران ميماند. اوست كه بيم ايران و فرداي ايران را دارد و با اميد سالهاي سال فروتنانه به پرورش نسلي از علوم اجتماعي ايران پرداخته است.
دانشگاه به دكتر سراجزاده احتياج دارد، او اعتبار دانشگاه و نهاد علم در ايران است. با بازنشستگي ايشان و ديگر اساتيد علوم اجتماعي و علوم انساني، علاوه بر به مخاطره انداختن توليد دانش در كشور، بر خيل نااميدان و مأيوسان افزوده خواهد شد. دانشجوياني كه آينده ايران هستند، نااميد و جامعهاي كه نيازمند آسيبشناسي و درمان دردهايش است، كمصداتر از هميشه خواهد شد. چراكه اين جامعهشناسان هستند كه صداي كساني هستند كه صدايي ندارند، و با اين روند آنها بيصداتر خواهند شد. امروز اگر پرسش اصلي كاهش مشاركت مردم در انتخابات است، شايد بخشي از پاسخ به آن را بايد در تصميمهايي از اين دست جستوجو كرد. تصميمهايي كه دانشگاه را به عنوان نهاد واسط ميان حاكميت و مردم از اساتيد توانمند و متخصص تهي كرده است و در مقام تصميمگيرنده، در قبال اين تصميمها پاسخگو نيست. درك نگارنده از چنين روندي پرسش از پايان دانشگاه را پيش ميكشد، لحظهاي كه اگر فرارسيده باشد در كنار ديگر نگرانيهاي حاكم بر فضاي جامعه، وضعيت هراسآوري را وعده خواهد داد.
دانشجوي جامعهشناسي