• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۷ تير
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5812 -
  • ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۷ تير

مغول‌ها آمدند و بردند و... ساختند و ماندند!

مرجان يشايايي

جويني در تاريخ جهانگشا، گوشه‌اي از آنچه در حمله مغول به ايران روي داد را چنين روايت مي‌كند: «يكي از بخارا پس از آن واقعه گريخته بود و به خراسان آمده، حال بخارا از او پرسيدند. او گفت: آمدند و كندند و سوختند و كشتند و بردند و رفتند و جماعت زيركان اتفاق كردند كه در پارسي موجزتر ازين سخن نتواند بود.» تصور غالب ما ايراني‌ها از حمله مغول‌ها به ايران همين چند كلمه بالاست و اغلب در حافظه تاريخي ما از مغول‌ها قومي وحشي و سنگدل و مخرب شكل گرفته كه هر آنچه در ايران بوده را نابود كرده‌اند، اما با بررسي دوباره تاريخ ايران شايد قضاوت سخت‌مان تغيير كند و حضور مغول‌ها در ايران را با نگاهي علمي و بي‌طرفانه ببينيم.

حاكم مرزنشين ايران به طمع مال‌اندوزي، 450 بازرگان مغول را كه چنگيز به عنوان سفيران صلح به دربار ايران روانه كرده بود، به قتل مي‌رساند و جوابي به تقاضاهاي چنگيز براي تسليم قاتلان بازرگانان مغول نمي‌دهد. چنگيز مغول به خونخواهي سفيران مقتول خود در سه لشكركشي در فاصله سال‌هاي ۱۲۱۹ تا ۱۲۵۶ ميلادي (۶54-۶16 ه‍. ق) به ايران حمله مي‌كند و سر راه خود هر آنچه ديده را ويران و به آتش مي‌كشد. اين لشكركشي‌ها به امپراتوري خوارزمشاهي، اسماعيليان الموت و حكومت‌هاي محلي اتابكان سلجوقي خاتمه مي‌دهد و منجر به ايجاد حكومت ايلخانان مغول به جاي آنها در ايران مي‌شود. بعد از چندي، چنگيز به مغولستان باز مي‌گردد، اما نوادگان او در ايران مي‌مانند و سلسله ايلخانيان را برپا مي‌كنند. ايلخانان يا ايلخانيان از سال ۶۵۴ تا ۷۵۶ ه‍.ق (۱۲۵۶ تا ۱۳۵۶ ميلادي) در ايران حكومت مي‌كردند. همه آنچه گفته شد را مي‌توان در فضاي مجازي به آساني پيدا كرد. اما آيا حضور سلسله نوادگان چنگيز در ايران به همين چند كلمه خاتمه ‌مي‌يابد؟
كمي جست‌وجو در تاريخ حكومت ايلخانان نشان مي‌دهد استقرار اين سلسله همراه با ظهور قله‌هاي شكوفايي هنر اسلامي بوده و بسياري از بناهاي مهمي كه امروز به نام هنر فاخر معماري در ايران مي‌شناسيم، يادگار دوران حاكميت نوادگان چنگيز در ايران است. ايلخانيان كه به اسلام تغيير مذهب داده بودند، گنبد سلطانيه در زنجان را كه سومين گنبد بزرگ جهان است، تنها در 10 سال ساختند، مدرسه امامي و مسجد/مدرسه جامع و محراب اولجايتو در اصفهان و رصدخانه مراغه را بنا كردند و در دوره آنان كتاب‌آرايي نفيس به اوج خود رسيد و شاهزاده مغول، بايسنغري، شاهنامه‌اي را از نو نوشت و آراست كه كمتر كتابي به آن زيبايي در سده‌هاي گذشته ايران مي‌توان سراغ گرفت. اما مقصود از نگاهي چنين كوتاه به حاكميت صدساله نوادگان چنگيز بر ايران، بررسي تاريخي استقرار مغول‌ها نبوده كه بي‌شك مجالي مفصل طلب مي‌كند. خواستم از اين برش كوتاه به اينجا برسم كه در قضاوت‌هاي‌مان درباره تاريخ اين سرزمين به فراواني به چند جمله يا رويكرد ساده‌شده بسنده كرده‌ايم. متون تاريخي را به دقت نخوانده‌ايم و نقش فرهنگي و اجتماعي و سياسي مردمان متفاوت در اين سرزمين را به درستي نديده‌ايم. همه‌ چيز را به يك فرمول هميشگي تكراري سپرده‌ايم كه فرهنگ ايران زمين درخشان است و...اما چرا بايد فرهنگ خود را درخشان بدانيم يا اصلا چرا بايد فكر كنيم تنها ايراني‌ها ميراث‌دار و باني اين فرهنگ هستند؟ يا اين نگاه يكسويه و ملي‌پرستانه ماست كه همه عوامل در اين جغرافياي پهناور را به نام فرهنگ ايراني يك كاسه مي‌كند و چشم بر تنوع اين رنگين‌كمان مردمي و افت و خيزهاي تاريخي آن مي‌بندد. نگاه‌هاي ما پر است از يك‌سونگري نسبت به تاريخ طولاني كشورمان و اگر نخواهيم تاريخ را از نو بخوانيم و نقش فرهنگ و دانش هر قوم و ملتي را در جاي خود درست تعريف كنيم و بفهميم، بايد مدام دور اين مفهوم گنگ و مغرورانه فرهنگ ايراني بچرخيم و واگويه كنيم: «هنر نزد ايرانيان است و بس!»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون