ضرورت اصلاح در نظام آموزش عالی کشور
سعداله نصیری قیداری
یکی از مهمترین موانع برای رسیدن به اهداف مطلوب در حوزه علم و فناوری، تعدد و کثرت نظامها و نهادهای آموزشی است که به واسطه اقبال عمومی در برهه زمانی 1370 تا 1395 به صورت غیرمتعارف و بدون نظارت و برنامه راهبردی وزارت علوم تاسیس شدند و بعضا بهطور موازی حتی در یک استان و منطقه و بدون ارتباط با یکدیگر فعالیت میکنند. وضعیت به گونهای است که تعداد چند صد هزار از صندلیهای دانشگاهی که دولت سالانه هزینه هنگفتی را برای دایر ماندن آنها میپردازد، متقاضی ندارد و به علاوه در مورد بخش بزرگی از صندلیهای اشغال شده نیز رقابتی بین داوطلبان صورت نمیگیرد. به این ترتیب نظام آموزشی عالی فعلی، کیفیت و کارایی لازم در تامین نیاز روز کشور و متناسب با شرایط جهانی را ندارد و لذا یکی از ماموریتهای اولویتدار کنونی دولت باید انسجامبخشی، ساماندهی و بازآرایی دانشگاهها و موسسات آموزشی عالی پراکنده در کشور باشد. بدیهی است که این اقدام نیاز به بررسی دقیق و تحقیق میدانی دارد و همکاری جدی نهادهای مرتبط کشور و در راس آنها مجلس شورای اسلامی، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری و شورای عالی انقلاب فرهنگی را میطلبد. طی این مسیر باید به محورهای زیر توجه داشت:
دولت امکان توسعه کیفی همهجانبه این تعداد دانشگاه و موسسه آموزش عالی را ندارد.
در چنین شرایطی دانشگاهها توان پاسخگویی به پیشرفت شتابان علمی جهان را ندارند.
شهرها و مناطق کشور نباید تعداد کثیری دانشگاه موازی داشته باشند.
دانشگاهها برای احراز سطوح حمایتی باید در فضای رقابتی و با اهداف معین تلاش کنند.
کشور باید چند دانشگاه توان یافته برای رقابت بینالمللی و با نمود جهانی داشته باشد.
بازار آموزش عالی کشش تعداد زیاد موسسات آموزشی غیردولتی را ندارد.
پیشنهادات اصلاحی و آمایشی در طول برنامه هفتم:
تعداد دانشگاهها و موسسات آموزش عالی کشور از حدود 2200 مورد فعلی به کمتر از 400 مورد کاهش یابد.
در مورد زیر نظامها به شرح زیر عمل شود:
الف) تعدادی از دانشگاهها و موسسات آموزش عالی غیرانتفاعی منحل یا ادغام شده و به کمتر از یکسوم دانشگاههای بند (1) کاهش یابد.
ب) تعداد دانشگاههای آزاد اسلامی با ادغام در سطح هر استان، به تعداد استانهای کشور، به 31 مورد برسد.
ج) در مورد بقیه زیر نظامها از قبیل پیام نور، علمی- کاربردی، فرهنگیان و فنی حرفهای، نظیر بند (ب) انجام شود. بعضی از دانشگاههای حتی بزرگ و صاحبنام با هدف رشد، توسعه، نوآوری و پژوهش به صورت شعبهای از یک دانشگاه پیشرو دیگر در آیند و برند قویتری پیدا کنند.
دو دانشگاه دولتی با شاخص و معیارهای معین انتخاب و ذیل نهاد ریاستجمهوری به عنوان دانشگاههای نظام جمهوری اسلامی ایران تعیین شوند و حکم رییس آنها توسط رییسجمهور داده شود و با حمایت ویژه دولت در تراز رقابت جهانی فعالیت کنند.
ده دانشگاه جامع دولتی، ترجیحا خارج از تهران براساس توانمندیهای خود و نیاز منطقهای، به عنوان دانشگاههای سطح یک تعیین شوند و هر یک تعدادی از دانشگاههای اطراف خود را در خود ادغام یا به خود الحاق کنند و ضمن افزایش منابع و تنوع درآمدی خود درقبال حل مسائل کشور، از حمایت ویژه دولت نیز بهره مند شوند.
در نهایت بقیه دانشگاههای بزرگ دولتیِ مستقر در مرکز هر استان (به غیر از شهر تهران) دانشگاههای کوچکتر را که دارای ساختار مشابه هستند در خود ادغام کنند و با صرفهجویی از محل هزینههای دفتری و بروکراتیک، به توانمندسازی نیروی انسانی و توسعه زیرساختها و آزمایشگاههای خود بپردازند.
استاد دانشگاه شهید بهشتی تهران