اتفاقي كه سختگيريهاي رايج مانع از تحقق آن ميشود
بوميسازي فرهنگي و نغمات ديني
عليرضا اميني
مطلبي كه در اينجا ميخواهم مطرح كنم موضوع فشاري است كه برخي مسوولان امر بر اجراي قواعدي از تجويد دارند كه بايد موذنان و قاريان و... به آن پايبند باشند و در اين موضوع برخي از آنها هيچ انعطافي ندارند.
در مقدمه مطلب بايد به نكاتي اشاره كنم تا بحث بيشتر باز شود، بيش از نيمي از قواعد تجويد مربوط به لهجه فارسي نيستند و اگر فارسيزباني بخواهد آنها را اجرا كند، دچار استحاله بيان ميشود؛ چون بايد به شكل عربها حرف بزند؛ در اصل هرچه به سوي اجراي نغمات ديني اذان و دعا حركت كنيم، گويش فارسي ما مختل ميشود چون تمام مخارج حروف تغيير ميكند. البته كه اين موضوع به خودي خود ايرادي ندارد و در واقع اداي درست واژههاست. مبناي صحبتهاي من و تاكيدم روي موسيقي كلام و برخي قواعد است كه مشكلي در معناي واژههاي عربي ايجاد نميكنند.
در توضيح موضوع اخير بايد توجه داشته باشيم كه برخي از قواعد تجويد هستند كه اگر در بيان رعايت نشوند، ممكن است معني را مخدوش كنند مثل بعضي از ادغامها، تشديدها، سكونها و چيزهايي كه گريزي از آنها نيست و فرقي نميكند كه شما ايراني، ترك، عرب يا از هر زبان و كشور ديگري باشيد، در هر صورت بايد آنها را رعايت كنيد وگرنه معناي واژه صحيح نخواهد بود؛ ولي ضرورتهاي زباني هر قوم مخصوص خودش است درست مثل اينكه من رديف موسيقي ايراني اجرا كنم و بگويم كه به هيچ عنوان يك گيلك نميتواند اين كار را انجام دهد يا مثلا يك بلوچ نميتواند اين كار را انجام دهد، چراكه لهجه دارد و فرد گيلك يا بلوچ را مجبور كنيم كه لهجه خود را كنار بگذارد تا بتواند رديف موسيقي ايراني را لزوما با لهجه به اصطلاح معيار، اجرا كند؛ اين كار در حوزه موسيقي اشتباه است، چراكه موسيقي هر گويش و لهجهاي خاص است.
در بخش بعد بپردازيم به موضوع دوام و بقاي فرهنگها؛ بايد اينجا عنوان كنم كه بوميسازي يك عنصر فرهنگي، ضامن دوام و بقاي آن است به همين دليل هم، در برخي اقوام ما پخت نان تا مرحله ثبت ملي و جهاني پيش ميرود در صورتي كه الان نان باگت و نانهاي فانتزي هم به بازار ميآيند ولي در نهايت نان محلي جايگاه خودش را دارد. در بيان و لهجه هم بايد به اين نكات توجه كنيم، هر كدام از ما بايد بتوانيم با گويش و لهجه خود نغمات ديني را داشته باشيم، چراكه اين عنصر فرهنگي در جامعه بقاي بيشتر خواهد يافت.
با همين دغدغهها بود كه «شب نغمههاي اذان ايراني» را ارديبهشتماه سال جاري برگزار كردم و نخستين شب اذانهاي ايراني براساس نغمات ايراني اجرا و اذان گويي با نغمات آوازي دستگاهي ملي ايران را به عنوان ميراث فرهنگي ناملموس در ميراث فرهنگي در پايان سال گذشته با حمايت حجتالاسلام دكتر خاموشي و سازمان اوقاف ثبت ملي كردم، چون اذان موذنزاده اردبيلي يا محمدآقاتي يا ذبيحي يا خوشدل كه در بيات ترك، شور، اصفهان و ماهور اجرا ميشوند از مشهورترين اذانها هستند. ما اذانهاي فارسي بسياري در آرشيو صدا و سيما داريم ولي در راديو قرآن اجازه پخش ندارند به دليل اينكه به قواعد تجويدي آنها ايراد گرفته ميشود.
به نظرم بايد قواعد تجويد به دو بخش تقسيم شوند؛ بخشي مربوط به لهجه است كه اصلا ضرورتي ندارد كه ما لهجه عربي را استفاده كنيم، چون اصلا در معناي واژهها ايرادي ايجاد نميكند و مثل آن است كه به يك عربزبان كه در ايران زندگي ميكند، بگوييم بايد به زبان فارسي سليس كه معيار ماست، صحبت كند در صورتي كه چنين چيزي به سختي امكانپذير است و ضمنا لزومي ندارد. گويش و واكههاي دهاني يك عربزبان براي بيان حروف، آنطور شكل گرفته پس ما اين نكته را نبايد فراموش كنيم كه لهجه يكي از ضروريتهاي بيان است، يعني ما نميتوانيم بگوييم كه اگر يك ايراني ميخواهد اذان بگويد بايد بيچون و چرا با مخرجهاي زبان عربي اذان بگويد يا اگر ميخواهد دعا بخواند همچنين، ما نبايد روي قواعدي كه در معناي واژهها تاثيري ندارد اصرار كنيم اين موضوع جايي ندارد، براي مثال ما از راديو مصر، سند داريم كه براي دعاي رمضان اعلام ميكند كه اين دعا را سيدجواد ذبيحي ميخواند و اين يعني استناد آنها هم به نغمات موسيقي دستگاهي ماست.
ما در منطقه صاحب غنيترين موسيقي دستگاهي هستيم. موسيقي عرب برگرفته از نغمات موسيقي ماست و نبايد اين را فراموش كنيم حتي نغمات موسيقي عربي دقيقا دستگاههاي ما هستند و فقط اسم آن است كه جابهجا شده؛ مثل برخي گوشهها يا روايتها كه با نامهاي متفاوت در همه نواحي ايران وجود دارند. در آنجا هم همينطور است، در مقامها نيز همينطور است. مقامي در خراسان يك اسم و در كردستان اسم ديگري دارد. اين به معني وجود دو فرم مختلف نيست، به همين دليل من اعتقاد دارم و به صورت متقن ميگويم كه بايد اين مساله را باور كنيم كه لزومي به اصرار بر اجراي تمام قواعد نيست تا وقتي كه در معنا تغييري نباشد و به تبع آن بايد فشار و سختگيريها نيز برداشته شود، به اين دليل كه بايد ببينيم مردم با چه چيزي بهتر ارتباط برقرار ميكنند. ارتباطگيري بهتر مردم با اذان موذنزاده، آقاتي، ذبيحي و خوشدل يا ربناي ذبيحي و ربناي شجريان به دليل مباني خويشاوندي با نغمههاست. من بارها عرض كردم، روانشناسان هم گفتهاند كه اساس خوشايندي، خويشاوندي است. بايد با چيزي خويشاوند بود كه بتوان از آن لذت برد، به همين علت بايد باور كنيم كه در اجراي نغمات ديني انواع لهجهها وجود دارد و نميتوانيم آنها را محدود يا رد كنيم به همين دليل من براي دومين شب اذانهاي ايراني در سال آينده آماده ميشوم كه در ۲۲ ارديبهشت كارهايي را تحت عنوان «اذانهاي اقوام ايراني» برگزار كنم كه درنهايت بتوانيم تمام لهجهها و گويشها را داشته باشيم.
در تحقيقات بومشناسي موسيقايي موزيكولوژي، در هر منطقهاي، فاكتورها، اِلِمانها و فراسنجهايي وجود دارند كه ويژگيهاي هويتي موسيقي آن منطقه بوده و قابل حذف نيستند و چون قرآن، اذان و دعا در اصل نوعي اجراي موسيقي هستند، بنابراين بايد باور كنيم براي ما كه در موسيقي آوازيمان غنيترين، لطيفترين و اصيلترين روايتها وجود دارد، برخي قوانين و مصوبات قابل اجرا نيستند. بايد برخي قوانين كه دست و پاي خلاقيت و همان اصلي كه در ابتدا به آن اشاره كردم يعني موضوع بوميسازي فرهنگي مدنظر گرفته شود و تاكيد دوباره كنم قرار نيست كه معاني واژهها تغيير كنند، روي صحبت من با سختگيريهاي موسيقايي و لهجه اقوام است.
اذان گفتن، يك اعلان خبر عمومي براي يك اتفاق اجتماعي است. بايد اجازه بدهيم مردم با نغمات قومي و اصيل خودشان مناجات كنند و كسي نميتواند براي شيوه مناجات مردم تصميم بگيرد. در اين زمينه متاسفانه مثل خيلي از مواضع اعتقادي ديگر، سختگيريهاي رايج باعث شد مردم از آن بوميسازي فرهنگي فاصله بگيرند و اين به هيچ عنوان مطلوب نيست.
به نظر من اگر سختگيري و تعصب روي شيوه ارايه نغمات مذهبي پافشاري شود، كمكم اين فرهنگ تبديل به نماد ميشود تا بخواهد وارد فرهنگ و زندگي عمومي مردم باشد كه اين موضوع باز برميگردد به بحث بوميسازي فرهنگي؛ در اين صورت ديگر كسي اقبالي به اجرا و حفظ اين آثار نشان نميدهد.
اگر طريقه اجراي نغمات ديني با درنظر گرفتن درستخواني واژهها آزاد باشد تنوع و زيبايي اين نغمات دوچندان هستند، اين تنوع موسيقايي وقتي در اقوام مختلف ما وجود دارد و پتانسيلش هم هست چرا بايد ناديده گرفته شود؟ بد نيست كه از مردم هم نظرسنجي به عملآيد و مردم نظر دهند كه درنهايت اذان موذنزاده اردبيلي را بيشتر دوست دارند يا صداي اذان طنطاوي را؛ مردم صداي اذان ذبيحي را بيشتر دوست دارند يا اذان غلوش را يا اذان ذبيحي را بيشتر دوست دارند يا اذان منصوري را. اين نكته را عرض كنم منظور من اين نيست كه يكي بهتر از ديگري است، منظور من سليقه مردم منطقه همان احساس خويشاوندي است؛ اگر اين گزينهها را با هم مقايسه كنيم، متوجه ميشويم كه مردم نغمات ايراني را در بيان نغمات مذهبي و مناجات و ادعيه بيشتر دوست دارند و همين خاطره قديمي است كه همه بزرگان ما از دعاي سحرهاي سيدجواد ذبيحي به خاطر دارند.