• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۸ شهريور
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5859 -
  • ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۸ شهريور

سفر به قلعه حسن‌خان براي تماشاي بازي استقلال-الغرافه بدتر بود يا ميزباني ما از قطري‌ها؟

علي ولي‌اللهي

دوشنبه شب عازم شهر قدس يا همان قلعه حسن‌خان شدم تا هم بازي استقلال- الغرافه را ببينم  و هم شرايط ميزباني را بسنجم. در ادامه نكاتي كه به چشمم آمد را مي‌نويسم.  دسترسي به قلعه‌ حسن‌خان از كرج يا تهران سخت است. ايستگاه مترو ندارد. نزديك‌ترين ايستگاه مترو به ورزشگاه شهداي شهر قدس ايستگاه وردآورد است كه خودش نيم ساعت تا استاديوم راه دارد. بنابراين شما بايد به آزادي برويد و با تاكسي يا اتوبوس خودتان را به شهر قدس برسانيد و دوباره با يك كورس تاكسي به ورزشگاه برويد. اين وضعيت از مصاديق دسترسي سخت است.  دوشنبه شب نيروي انتظامي احتمالا به خاطر حفظ امنيت و شرايط محيطي گيت‌هاي ورودي به ورزشگاه را در فاصله يك كيلومتري و شايد هم بيشتر نصب كرده بود. هيچ اتومبيلي نمي‌توانست تا جلوي در استاديوم برود. من هم كه با تاكسي تا شهر قدس رفته بودم و با يك تاكسي به نزديكي استاديوم رسيده بودم ميزان نسبتا قابل توجهي را پياده طي كردم تا به ورزشگاه برسم.  بيرون استاديوم به قول هادي عامل غوغاكده بود. ميان فرياد موتوري‌ها و عابرين پياده كه مي‌گفتند: «بليت بليت» و بازار سياه راه انداخته بودند، جمعيت زيادي در هم مي‌لوليد و مردم تلاش داشتند از ميان داربست‌هاي چرك و زنگ زده خود را به گيت‌هاي ورودي برسانند. برخي افراد حافظ نظم با بلندگوهاي وانتي سر مردم داد مي‌زدند كه نظم را رعايت كنيد و آنهايي كه از لاي نرده‌ها خودشان را توي صف جا مي‌كردند، بيرون مي‌كشيدند و مي‌انداختند روي زمين.  وارد شديم. ورودي‌ها مشخص نبود. نه تابلويي نه راهنمايي. فقط يكسري در بسته بود با ماموريني كه مي‌گفتند: «از اينجا نمي‌شود... نمي‌دانيم... برويد از آن طرف حتما پيدا مي‌كنيد.» مهربان بودند، اما كمكي از دست‌شان برنمي‌آمد. در آن لحظات عده‌اي از هواداران هم مستقر شده بودند و صداي تشويق‌هاي كركننده‌شان به گوش مي‌رسيد. با دو دوست خبرنگار ديگر چند بار دور استاديوم طواف كرديم تا ورودي به جايگاه خبرنگاران و VIP را پيدا كنيم.  در اين حين تا نزديكي‌هاي چمن ورزشگاه هم رفتيم. وضعيت خوب نبود. شكلش را درست كرده بودند، اما از همان فاصله چند متري هم مي‌شد فهميد با نخستين دويدن‌ها خراب مي‌شود. همين اتفاق هم افتاد. اطراف تارتان هم كه با جنس چمن مصنوعي ولي به رنگ قهوه‌اي درست شده بود، موكت‌هاي سبزرنگي انداخته بودند به شكل چمن مصنوعي. تصوير جالبي نبود.  پيرامون كاسه ورزشگاه شهر قدس اصلا شرايط مناسبي نداشت. بيشتر محوطه تماشاچيان و زمين چمن با فنس‌ جدا شده بود كه چندان محكم به نظر نمي‌رسيد. در آن لحظات داشتم فكر مي‌كردم اگر مثلا رونالدو بيايد و هوادارانش بخواهند هر طور شده او را ببينند هيچ كس جلودارشان نيست.  براي رسيدن به جايگاه خبرنگاران دو راه وجود داشت: پله و آسانسور. ما سوار آسانسور شديم، اما دقايقي بعد خبر رسيد آسانسور خراب شده. رفتم چك كردم. واقعا خراب شده بود. گويا در همان حين مقامات قطري هم از راه رسيده بودند و با مشاهده آسانسور خراب مجبور شده بودند از پله‌ها بالا بروند؛ بيش از دو طبقه. ديشب وقتي رسيدم خانه ويديوي حيراني مقامات قطري مقابل آسانسور خراب را ديدم. البته بعد از نيم ساعت آسانسور راه افتاد منتها كسي جرات نمي‌كرد سوارش شود. در سالن مخصوص خبرنگاران صندلي‌ محصلي گذاشته بودند. از همانجا كه نشستم، فهميدم نور ورزشگاه بالانس نيست. وسط زمين پرنور بود. مقابل دروازه‌ها كمي تاريك. بازيكنان هم كه داشتند گرم مي‌كردند متوجه وضعيت شدند.  مقابل جايگاه خبرنگاران صندلي‌هاي در نظر گرفته شده براي هواداران الغرافه بود. آنها كم‌كم وارد شدند. شايد بيست الي سي نفر. يكي از آنها لباس مهدي طارمي را به تن داشت. لباسي مربوط به زماني كه مهاجم ايراني در الغرافه توپ مي‌زد. هواداران قطري براي نشستن دنبال صندلي تميز مي‌گشتند. صندلي‌ها تماما خاك گرفته و كثيف بود. تماشاي قطري‌ها كه دنبال صندلي تميز در استاديوم كشور ايران مي‌گشتند، سخت بود.  بازي شروع شد. استقلال سوار بازي بود. گل هم زد. از همان دقايق ابتدايي مشخص بود خوسلو و دوستانش حرفي براي گفتن مقابل نماينده ايران ندارند. هواداران هم سر از پا نمي‌شناختند. دختران كه در گوشه‌اي از ورزشگاه جانمايي شده بودند و ميان‌شان با مردان دو بخش كامل خالي گذاشته شده بود، به خوبي بازيكنان را تشويق مي‌كردند. يكي از بدترين اتفاقات دوشنبه شب اواخر نيمه دوم رخ داد. هنگامي كه به سرويس بهداشتي تعبيه شده در بخش وي‌آي‌پي مراجعه كردم يكي از مقامات قطري را ديدم كه همزمان با من وارد سرويس بهداشتي شد. در دو تا از سرويس‌هاي بهداشتي را باز كرد نگاهي انداخت، پشيمان شد و برگشت. بعد از چند ثانيه متوجه شدم حق داشت. سرويس‌هاي بهداشتي مجموعه به‌ شدت كثيف و در حد سرويس‌هاي بهداشتي جاده چالوس بود.  اواسط نيمه دوم يكي از مديران استقلال به ميان خبرنگاران آمد و از يك اتفاق عجيب و بامزه پرده برداشت. اين مقام باشگاه استقلال گفت: برگزاركنندگان مسابقه تعداد 150 عدد غذا براي عكاسان و خبرنگاران پيش‌بيني كرده بودند، اما اين غذاها هنگام ورود به ورزشگاه توسط نيروي انتظامي ضبط شد. او گفت: ما 1800 غذا براي پرسنل نيروي انتظامي و يگان ويژه در نظر گرفته بوديم، اما يكي از مقام‌هاي حاضر در استاديوم گفته ما بيشتر از 1800 نفريم و اين غذاها را برمي‌داريم. همه خنديدند.
بازي تمام شد. استقلال سه- هيچ برد. الغرافه قلعه‌حسن خان را ترك كرد در حالي كه بازيكنانش حتما به اين فكر مي‌كردند ما بدتر بوديم يا ورزشگاه؟ موقع خروج از استاديوم، جلوي در، در حالي كه منتظر تاكسي اينترنتي بودم، حوالي ساعت 30 دقيقه بامداد، نه نيروي انتظامي حضور داشت و نه نيروهاي امنيت و نظم وزارت ورزش. تعدادي از جوان‌ها با موتور مقابل در ورزشگاه دوردور مي‌كردند و قصد ورود داشتند، اما مردد بودند. از روي آيدي كارتي كه گردنم داشتم، حدس زدند مسووليتي دارم. از من سوال كردند آيا مي‌توانند وارد شوند؟ جواب دادم بله. پرسيدند با موتور؟ گفتم چراكه نه. به اين ترتيب با مسووليت شخصي خودم خيلي از جوان‌هاي قلعه‌ حسن‌خان را فرستادم داخل استاديوم و خودم هم برگشتم خانه.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون