دردي كه هنر را فرياد ميزند
داستان ناگفته رضا آشفته
بهمن زارعكهن
به قول آلبرت كامو «در هر گوشه از خيابان، حس پوچي ممكن است به صورت هر انساني سيلي بزند.» نميدانم اين جمله را قبول داريد يا نه و اگر قبول داريد، آيا سيلي آن به گونهتان خورده است يا خير؟
آدمي براي زيستن در جهان نيازمند دليل است. به تعبير ديگر «براي» چه هدفي هستيم و بايد زندگي كنيم؟
اگر اين «براي» نباشد، انسان از جهتدهي به فعاليتهاي روزمره خود ناتوان خواهد بود؛ اما همه سخن بر سر اين است كه اين «براي» را از كجا ميتوان آورد؟
آيا اين «براي» در ساختار طبيعت نهاده شده و بايد آن را جستوجو و كشف كرد يا خير؟
اگر پاسخ شما به سوالات مطرح شده مثبت باشد، اكنون سوال جديدي پيش روي شما قرار ميگيرد: چه بايد كرد؟
در اين باره انديشمندان همچون كامو معتقدند بايد بر وضع موجود طغيان كرد. طغيان در اينجا به معناي رد كردن ارزشها و معيارهاي تحميلي جامعه و جستوجوي معنايي شخصي است. انسان كامويي در مواجهه با جهاني بيمعنا، به جاي تسليم شدن، به دنبال راهي براي ايجاد معنا و ارزش در زندگي خود ميگردد. در اينجا نقش پير و مرشد در راه سير و سلوك معنوي بسيار پررنگ و حياتي ميشود. پير و مرشد، راهنمايي است كه سالك را در اين مسير طولاني و پر پيچ و خم همراهي ميكند و او را به سوي كمال و معرفت هدايت مينمايد. نقش پير و مرشد به دليل داشتن تجربه و دانشي كه دارد، موجب هدايت و راهنمايي، دادن انگيزه، تصحيح خطاها و كشف استعدادهاي سالك ميشود.
در اين زمانه كه ما از اصل خويش دور ماندهايم، جز اين راهي نيست كه سراغي از پيري بگيريم؛ اما پيدا كردن پير و مرشد واقعي كه بتواند سالك را در راه رهايي از قيد و بند خويش ياري رساند، بسيار مهم است. يكي از اين پير و مرشدان زمانه ما استاد رضا آشفته است. او كه در نگاه اول سالك راستين را به حريم خلوت خويش ميخواند و از چشمه جوشان علم و معرفتش او را مينوشاند، نامي آشنا در عرصه تئاتر و ادبيات نمايشي است. ايشان با قلمي روان و ديدي عميق به مسائل اجتماعي، آثار ماندگاري را خلق كردهاند. آثار استاد آشفته، آينهاي تمامنما از جامعه و انسان معاصر است.
سه دهه تلاش پيگير استاد رضا آشفته، اگرچه فرصتي براي شكوفايي تمامقد او فراهم نياورد، اما روحيه جستوجوگرشان را خاموش نكرد. ايشان با تربيت شاگردان مستعد و كشف استعدادهاي نو، همواره تلاش كردند به جامعه خود خدمت كنند. استاد آشفته، همچون درختي كه بيمنت بر همگان سايه ميافكند، عمر پرباري را سپري كردند؛ اما اكنون، روزگار بر ايشان سخت گرفته و نيازمند مراقبتهاي پزشكي هستند.
در سالهاي اخير، رضا آشفته با چالشهاي جدي سلامتي، از جمله ديابت و بيماريهاي كليوي، دستوپنجه نرم ميكند. با اين حال، عشق او به هنر همچنان قوي و پابرجاست و او را بر آن ميدارد تا به خلق آثار هنري ادامه بدهد؛ اما در پس اين سكوت و تلاش مداوم، ناگفتههاي بسياري نهفته است. گويي روح هنرمند او، در پس اين سكوت، فريادي خاموش سر ميدهد كه مشتاق شنيدن و درك است.