جمهوري اسلامي ايران پس از يك دوره خويشتنداري با هدف جلوگيري از وقوع جنگي فراگير در نهايت شامگاه روز سهشنبه، مواضع اسراييل در سرزمينهاي اشغالي را هدف حملات موشكياش قرار داد. عمليات تلافيجويانه ايران در پاسخ به ترور شهيد سیدحسن نصرالله دبيركل حزبالله لبنان، شهيد اسماعيل هنيه رهبر سياسي حماس و شهيد عباس نيلفروشان معاون عمليات سپاه انجام شد و موشكهاي بالستيك و مافوق صوت ايران توانست از پدافند هوايي چند لايه رژيم اسراييل كه عموما به عنوان «گنبد آهنين» شناخته ميشود، عبور كرده و به اهدافي در خاك سرزمينهاي اشغالي مانند مقر موساد و دو پايگاه هوايي از جمله پايگاه نواتيم اصابت كند. عمليات وعده صادق 2 بازتاب گستردهاي در رسانههاي جهان داشت و تحليلگران را وادار به ارائه سناريوهاي مختلف و محتملي در رابطه با آينده منطقه بعد از عمليات موشكي ايران كرده است. به گونهای كه به باور برخي ناظران اقدام ايران در اول اكتبر معادلات و چهره خاورميانه را براي هميشه تغيير داده است. گروهي از تحليلگران با تمركز بر آينده خاورميانه پس از پاسخ كوبنده ايران مدعي شدند كه اين اقدام منجر به تقويت و احيای بازدارندگي جمهوري اسلامي ايران شده است. اما گروهي ديگر با تمركز بر عمق و گستردگي اين اقدام آن را تهديدي بالقوه براي منطقه قلمداد كرده و ميگويند خاورميانه بيش از هر زمان بر لبه پرتگاه رويارويي تمام عيار قرار گرفته است. گفتني است پاسخ موشكي ايران در شرايطي عملياتي شده است كه روند تحولات در منطقه طي هفتهاي اخير شدت گرفته و اقدامات گستاخانه اسراييل در لبنان منطقه را در آستانه جنگي فراگير قرار داده بود. در اين زمينه برخي رسانههاي غربي ادعا كردهاند كه تل آويو در حال آماده شدن براي پاسخ ادعايي به حملات اخير ايران است. به باور برخي ناظران فعلا اسراييل عمدتا بر تشديد حملات به لبنان و ساير مواضع محور مقاومت متمركز شده؛ بنابراين اين گونه ارزيابي كردهاند كه احتمال رويارويي مستقيم ايران و اسراييل و آغازي جنگي گسترده كمي دور از ذهن به نظر ميرسد. گروهي ديگر نيز مدعياند كه اقدامات احتمالي اسراييل در مقابل عمليات وعده صادق2 كه همراهي امريكا را به همراه خواهد داشت سطح تنشهاي كنوني را در آستانه مسير پيچيده و خطرناكي قرار خواهد داد و در نهايت منطقه را آماده ورود به جنگي گسترده خواهد كرد. روزنامه «اعتماد» با هدف بررسي و پيشبيني تحولات منطقه طي روزهاي آينده و اينكه كدام سناريو در خصوص آينده منطقه محتملتر است، با عليرضا مجيدي، كارشناس مسائل خاورميانه گفتوگو كرده است. مجيدي وقوع رويارويي فراگير حتي با وجود پاسخ اسراييل به اقدام تلافيجويانه ايران را محتمل نميداند و معتقد است كه تشديد درگيريها و افزايش سطح تنشها براي يك بازه زماني كوتاه نميتواند زمينهساز جنگي گسترده در منطقه باشد. مجيدي در پاسخ به اين سوال كه امريكا چگونه ميتواند به رويكرد جنگطلبانه اسراييل در منطقه پايان بدهد، گفت كه ايالات متحده احتمالا فقط در فاز دفاعي تلآويو را همراهي خواهي كرد نه فاز تهاجمي، اما با اين حال آنها داراي يك نقطه اشتراك هستند و آن ترورهاي هدفمند است.
مشروح اين گفتوگو در ادامه آمده است.
معادلات قدرت در منطقه بعد از پاسخ تلافيجويانه ايران به مواضع اسراييل دچار تحولات معناداري شده است؟ معادلات قدرت و توازن قوا در منطقه را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
در ارتباط با اين سوال نكته مهم اين است كه اسراييل بعد از حملات گسترده پيجري به لبنان در مسير عبور از خطوط قرمز گامهاي شتابزدهتر و جديتري برداشته است. چنين اقداماتي مصداق عملياتي است كه در ادبيات استراتژيك عرب به آن «تصعيد» ميگويند. در اين زمينه اسراييل به صورتي فزاينده، تصعيدهاي بيشتري را مرتكب ميشود. در چنين فضايي، عمليات «وعده صادق۲» باعث توقف اين تصعيدها در خارج از لبنان (مشخصا سوريه، يمن و در مرحله بعد ايران و عراق) شد؛ اما در داخل لبنان اسراييليها به جنايات خود ادامه ميدهند. در واقع اسراييل با نشان دادن جديت خود براي عمليات در لبنان ميخواهد ادعا كند عمليات وعده صادق تاثير چنداني بر برنامههاي او نداشته است؛ اما تغيير رفتار وي در سوريه، ايران و... نشاندهنده تاثير اين عمليات است. اسراييل طي همين دو هفته اخير، اهدافي در سوريه را نيز هدف حملاتش قرار داده و نيز تهديدات علني (ادعايي) را متوجه ايران كرده است. اما بعد اقدام تلافيجويانه ايران نشانهاي مبني بر اقدامات بيشتر اسراييل در اين فضا وجود ندارد و اين بازيگر در بازه زماني كنوني بيش از هر زمان بر لبنان متمركز شده است.
البته كه قابل پيشبيني بود پاسخ ايران باعث بازدارندگي در لبنان نخواهد شد. به اين دليل كه تلآويو ميخواهد نشان بدهد اقدامات ايران در لبنان فاقد اثرگذاري است.
به نظر ميرسد ايران پاسخ اسراييل را محتمل ميداند. ادعاهايي مبني بر هدف قرار دادن سكوهاي نفتي و تاسيسات هستهاي ايران مطرح شده است. به باور شما ايالات متحده با طرحهاي ادعايي تلآويو در ارتباط با ايران و سناريوهايي كه در باب اهداف ايراني مطرح است، موافقت خواهد كرد؟ با توجه به مواضع قاطع رهبران كشورمان، ماجراجويي تلآويو تا چه اندازه ميتواند زمينهساز رويارويي تمام عيار شود؟
بله، احتمال اينكه اسراييل اقدامي در راستاي پاسخ به ايران انجام بدهد، وجود دارد. اما ورود امريكا به اين نزاع فقط زماني رخ ميدهد كه براي ايالات متحده روشن شود اسراييل صرفا در «فاز دفاعي» وارد عمليات شده نه «فاز هجومي».
ورود امريكا در فاز دفاعي به اين معناست كه احتمال دارد اسراييل نقش قرباني را ايفا كند و از اين طريق بتواند نشان بدهد كه چارهاي جز انجام اقدام تلافيجويانه در مقابل ايران وجود ندارد. در آن صورت رضايت امريكا بسيار با اهميت است. مراد از رضايت واشنگتن، چراغ سبز اعلامي نيست؛ بلكه مقصود اين است كه ايالات متحده تنها زماني كه احساس كند «موجوديت رژيم اسراييل به خطر افتاده» ممكن است در مقام دفاع از اين بازيگر وارد ميدان شود. در واقع گره اصلي و نقطه تعيينكننده در رفتار واشنگتن، همين «ادراك ذهني» است و شكلگيري اين ادراك هم كاملا بستگي به نوع پاسخ اسراييل دارد. بالاخص به واسطه آنكه ايالات متحده در آستانه كارزار رياستجمهوري به شدت از وقوع رويارويي فراگیر هراس دارد. از همين رو ميتوان گفت پاسخ اسراييل لزوما منجر به وقوع رويارويي فراگير نخواهد شد. چند دور تبادل آتش بايد رخ بدهد و هر دفعه نيز گامهاي جديدي برداشته شود (اصطلاحا «تصعيد» رخ ميدهد) و سطح تنشها بالاتر ميرود. بعد از چند دور تصعيد، يكي از سناريوهاي ممكن اين است كه «جنگ فراگير» رخ بدهد. اما اين فقط يكي از سناريوهاي ممكن است و از نظر فني بايد حالتهاي مختلف آن توضيح داده شود.
امريكا اخيرا ادعا كرده است كه از منظر نظامي از اسراييل حمايت نخواهد كرد. كما اينكه رايزنيها در اين زمينه ميان مقامات واشنگتن و تلآويو در جريان است. ظاهرا امريكا همچنان نتوانسته اسراييل را در باب عدم پاسخ (ادعايي) به ايران در سطح بالا منصرف كند. از همين رو از زمان پاسخ موشكي ايران، بارها موارد ادعايي چون حمله احتمالي تلآويو به تاسيسات هستهاي تا سكوهاي نفتي تهران طرح شده و هر بار ايالات متحده به شكلي ضمني اشاره داشته كه با چنين سناريوهايي مخالف است. آيا ميتوان چنين موضعگيري را نشان از شكاف پنهان ميان دو بازيگر قلمداد كرد؟
اسراييل ادعا كرده در حمله فروردين ماه به ايران (در پاسخ به عمليات وعده صادق۱) تحت تاثير خواستههاي امريكا قرار گرفت و پاسخ محدودتري به ايران داده بود! و حالا تلآويو مدعي است كه در آن زمان مرتكب اشتباه شده و نبايد زير بار خواسته واشنگتن ميرفت!
اين بار و بعد از عمليات وعده صادق ۲، رفتار اسراييل ممكن است متفاوت باشد. يعني از يك طرف ممكن است در سطحي پايينتر نسبت به فروردينماه اقدام شود؛ اما از طرف ديگر هم اين امكان وجود دارد كه اين بار رژيم در سطحي بالاتر دست به ماجراجويي زند. از همين رو بايد براي هر سناريويي آمادگي داشت. ظاهرا توصيه امريكا به اسراييل اين است كه به سمت اقدامات نقطهزن اطلاعاتي برود نه اقدامات نظامي؛ مانند ترورهاي هدفمند. امريكا ابزار مهمي براي اثرگذاري بر اسراييل در اختيار دارد. به اين معنا كه تلآويو بدون حمايتهاي نظامي واشنگتن نميتواند روياروي ايران قرار بگيرد البته كه اين بازيگر ميداند كاخ سفيد نهايتا ناچار به همراهي خواهد بود. با اين حال حقيقت اين است كه هيچ يك از طرفين درگير به دنبال رويارويي فراگير نيستند و امريكا بيش از همه نميخواهد رويارويي تازهاي را در خاورميانه تجربه كند.
البته كه در اين زمينه ابزارها و اهرمهايي كه در اختيار جمهوري اسلامي ايران قرار دارد، كم نيست. در هر صورت نقطه اشتراك ايالات متحده و تلآويو ترورهاي هدفمند است. اما اين احتمال وجود دارد كه اسراييل به صورت موردي دست به اقدامات ديگري نيز بزند. اين فرضيه نيز وجود دارد كه اين بازيگر تابع نظر امريكا باشد و تحركات خود در قبال ايران را محدود كند و تمركز خود را روي لبنان افزايش بدهد.
سفر آقاي پزشكيان به قطر و حضور در نشستي با حضور نمايندگان كشورهاي شوراي همكاري خليجفارس گمانهزنيها براي ميانجيگري اعراب ميان ايران و امريكا را تقويت كرده است. كما اينكه معضل افزايش بهاي انرژي نيز در صورت رويارويي احتمالي ايران و اسراييل مطرح است. آيا موضوع انرژي ميتواند اهرمي باشد جهت توقف اسراييل يا حمله ادعايي محدود اين بازيگر به مواضع ايران؟
بحث انرژي يكي از ابزارهاي جدي و موثري است كه در اختيار ايران قرار دارد؛ البته نبايد بيش از اندازه اين گزاره را برجسته كرد. يكسوم انرژي جهان از منطقه غرب آسيا تامين ميشود. از همين رو هر نوع تغيير در معادلات انرژي منطقه - ولو فقط در حد تهديد باشد - قطعا بازار انرژي جهاني را تحتالشعاع قرار ميدهد و به تبع تحولاتي را به دنبال خواهد داشت. بهاي نفت قبل از وعده صادق 2 در حداقليترين ميزان خود قرار داشت. هر نوع تهديدي كه اين معادله را به هم بزند، ميتواند تغييراتي اساسي ايجاد كند. بنابراين اين موضوع كاملا محتمل است. اما انرژي فقط يكي از اين ابزارهاي ايران است. ايران ابزارهاي متفاوتي در تنظيم روابط خود با كشورهاي عربي در اختيار دارد و كشورهاي عربي نيز به خوبي به اين امر واقف هستند. ما بايد توجه كنيم كه كشورهاي عربي اين روزها وزن بالايي نزد ايالات متحده دارند. به عنوان نمونه بازيگران عرب حاشيه خليج فارس و همچنين مصر ابتكار اصلي چهارگانه عربي را به عنوان ايده اصلي اداره غزه پساجنگ تهيه كردهاند و ايالات متحده نيز تمامقد از همين ابتكار حمايت ميكند. حتي رژيم صهيونيستي نيز ميداند كه به راحتي نميتواند جايگاه اين ابتكار عمل و وزن كشورهايي از قبيل مصر، عربستان، قطر و امارات را ناديده بگيرد. لذا امريكا تلاش دارد تا با اين گروه از بازيگران همصدا شود و همين مقوله قدرت چانهزني ايران را افزايش خواهد داد و اين فاكتور مهمي است.
ديگر ابزار و فاكتور مهم ايران براي تاثيرگذاري در شرايط فعلي ايجاد ترس در كشورهاي عرب حوزه خليج فارس است. برخلاف جوامع شامات و عراق، هم كشورهاي خليج فارس و هم اسراييل فاقد سابقه جنگهاي بزرگ هستند كه در كل جامعه وضعيت غيرعادي اعلام شود. دقت كنيد اين نكته حتي در مورد رژيم صهيونيستي هم صادق است. اجازه بدهيد با يك مثال توضيح بدهم. سال 1991 ميلادي در امارات در حالي كه عمليات آزادسازي كويت در جريان بود و عملا منطقه نبرد صدها كيلومتر از خاك امارات فاصله داشت، اما در اين كشور حالت فوقالعاده اضطراري اعلام شد! جالبتر اينكه اجناس فروشگاهها كاهش يافت و مردم وحشتزده به احتكار كالا در خانهها روي آوردند!!
با توجه به مثال فوق، اين گزاره را به صورت كيفي ميتوان مطرح كرد كه جوامع عربي حاشيه جنوبي خليج فارس - و همچنين رژيم صهيونيستي - نسبت به «تهديد امنيتي» داراي كشش بسيار پاييني هستند و هر گونه تهديد امنيتي، باعث تغيير جدي رفتار و مواضع آنان ميشود. اين فاكتور و ابزار ايران چه براي كشورهاي حوزه خليجفارس و چه براي اسراييل فاكتور مهمي است. اساسا تفاوت عمليات وعده صادق 1 با وعده صادق 2 در اين بود كه ايران در عمليات موشكي دوم خود در اول اكتبر تارگت خود را روي شهروندان و ساكنان سرزمينهاي اشغالي قرار داد و اين ترس را درون آنها ايجاد كرد و به اين هدف خود نيز دست يافت. در سال 2019 در نزديكي سواحل بندر فجيره و در آبهاي سرزميني امارات يك كشتي دچار آتشسوزي شد كه البته منجر به سرنگوني اين كشتي نشد، اما از ساحل اين كشور مشخص بود اين كشتي دچار آتشسوزي شده است و سريعا رفتار امارات در قبال ايران تغيير كرد. ديگر ابزار مهم در اختيار ايران گرفتن تلفات نظامي از امريكا به ويژه در عراق است. در شبي كه سيدحسن نصرالله به شهادت رسيد دولت عراق و دولت امريكا بيانيه مشتركي براي خروج نظاميان امريكايي از عراق صادر كردند. يك علت آن ترس امريكا از حملات مقاومت عراق و در ادامه افزايش تلفات نظامي اين كشور در عراق بود. بنابراين امريكا پيشاپيش اعلام ميكند كه بر اساس تاريخ تعيين شده قطعا خارج خواهيم شد. اگر هدف شما از حملات خروج امريكا از عراق بود، امريكا خود اعلام كرده است كه قصد خروج دارد.
برخي هم مطرح ميكنند كه ممكن است ايران به سمت تغيير راهبردهاي خود در حوزه انرژي هستهاي حركت كند. در اين زمينه نظر شخصي من اين است كه احتمال خروج ايران از انپيتي را نبايد ناديده گرفت. اما در مورد فراتر از آن و حركت به سمت ساخت بمب اتم بايد بگويم تصور ميكنم دستكم تا زماني كه اسراييل تاسيسات هستهاي ايران را هدف قرار ندهد اين اتفاق نخواهد افتاد. اما اين احتمال وجود دارد كه از گريز هستهاي سه ماهه خود عبور كنيم، چرا كه بر اساس شنيدهها فقط يك دستور نياز دارد تا اين گريز هستهاي به دو هفته برسد. تمام امكانات آن از آبان دو سال پيش فراهم شده است. به هر علتي ايران هنوز به آن سمت نرفته است. اما ممكن است بر اثر حمله به زيرساختهاي مهم كشور مانند پالايشگاه خليجفارس ايران گريز هستهاي خود را كاهش بدهد.
علاوه بر اين، ذكر اين نكته نيز لازم است فارغ از انرژي، نقش اعراب خليج فارس و هراس آنها از تشديد تنشها نيز موضوعي قابل تامل است. بازيگران عرب به واسطه منافع اقتصاديشان به دنبال تشديد تنش نيستند و از همين رو طبيعتا با اسراييل همصدا نخواهند شد.
ايران نيز ميتواند با توسل به اهرمهاي فشاري كه در اختيار دارد، همصدايي اعراب يا حداقل بيطرفي آنها را در رويارويي احتمالي با اسراييل به دست آورد؟
تصور اينكه اعراب با ايران در صورت رويارويي احتمالي با اسراييل همراهي كنند خيلي دور از ذهن است؛ آنها بيطرف خواهند بود. بحث اصلي اين است كه كشورهاي حاشيه خليج فارس «بيطرف منزوي» باشند يا «بيطرف فعال»؟ اعراب تمايل دارند كه ميانجيگري داشته باشند اما اينكه تا چه ميزان بتوانند فشار وارد كنند، جاي سوال است. ذكر اين نكته اهميت دارد كه انتهاي نزاع مستقيم ايران و اسراييل ميز مذاكره سياسي است نه تقابل نظامي، چرا كه نه ايران ميتواند اسراييل را در كوتاهمدت از بين ببرد و نه اسراييل توانايي اين اقدام را دارد. در اين ميان، بيطرفي كشورهاي شوراي همكاري خليج فارس دو حالت دارد؛ حالت اول اين است كه فقط نظارهگر نزاع ميان ايران و اسراييل باشند تا به انتها برسد. حالت دوم اين است كه ميتوانند رفتار يك طرف را جديتر محكوم كنند، اما نسبت به رفتار طرف مقابل صرفا ابراز نگراني كنند. اين نوع بيطرفي در فضاي علني حاكم است. اما مهمتر از آن بيطرفي در فضاي غيرعلني است؛ يعني رايزني براي پايان بحران. وقتي كه مسير رايزني انتخاب ميشود قاعدتا چگونگي پايان بحران موضوعيت دارد. به اين معني كه در چگونگي پايان بحران ملاحظات ايران را بيشتر لحاظ كنند. به عبارتي ديگر بيطرفي فعال اين گونه عمل ميكند و به نوعي متمايل به ايران است.