• ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۴ مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5881 -
  • ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۴ مهر

فوتبال وارد مي‌شود

غزل حضرتي

مدت كوتاهي است كه پسرها به فوتبال علاقه‌مند شده‌اند. كارتون فوتباليست‌ها را براي‌شان پلي مي‌كنم و آنها هم با سوباسا و كاكرو عشق مي‌كنند. پسر كوچك‌تر توپ را زير بغلش مي‌زند، در خانه راه مي‌رود و بلند اعلام مي‌كند: «توپ، دوست منه.» همان جمله‌اي كه پسرهاي خانه، 30 سال پيش، وقتي فوتباليست‌هاي ژاپني ما را پاي تلويزيون ميخكوب مي‌كردند، مي‌گفتند. كمي پيش‌تر از اين، از وقتي مدرسه شروع شده، در اين 20 روز، فوتبال براي پسر بزرگم معناي ديگري پيدا كرده. روزهايي كه ورزش دارند، فقط فوتبال بازي مي‌كنند، در زنگ‌هاي تفريح در حياط، ‌فوتبال بازي مي‌كنند، با بچه‌ها و مربي ورزش بر سر اينكه نوك حمله باشند يا دفاع يا گلر بحث مي‌كنند. خلاصه مدت كوتاهي است پاي فوتبال به شكل جدي به خانه ما باز شده است. آخر هفته گذشته براي خريد چندمين دست لباس ورزشي راهي منيريه شديم؛ اين‌بار لباس بارسلونا با اسم و شماره مورد علاقه‌شان بر پشت لباس. پسرها هيجان‌زده بودند، انگار كه قرار است در بارسا بازي كنند. لباس‌ها را كه تحويل گرفتيم، اصرار كردند كه بايد براي‌مان پوستر رونالدو و مسي بخريد. در نهايت با چهار پوستر راهي خانه شديم. به پسرها گفتم ديوار اتاق‌تان جا ندارد براي پوسترها، پسر بزرگ‌تر خيلي زود راه‌حل را پيدا كرد و گفت: «ريسه عكس‌ها را بردار، اصلا اين عكس‌هاي بچگي‌مان را مي‌خواهيم چه كار؟ تابلوهاي نقاشي مهدكودك را هم بردار، پوسترها را بچسبان.» همين هم شد. حالا اتاق‌شان مزين به عكس‌هاي رونالدو و مسي و يك پوستر استقلال شده است. 
علاوه بر اين ما به شكل جدي هر شب در خانه فوتبال بازي مي‌كنيم. من و يكي از پسرها يك تيميم، آن يكي در تيم مقابل. همه تلاشم را مي‌كنم كه كمترين سروصدا را داشته باشد و از توپ سبك آپارتماني استفاده كنيم. اما پسر كوچك، از وقتي سوباسا مي‌بيند، طوري از روي مبل در هوا مي‌پرد تا برگردان بزند كه هر آن احساس مي‌كنم يكي از پاهايش مي‌شكند. ديشب قبل از خواب، ده، دوازده شوتي به ما زد كه به جرات مي‌توانم بگويم پاهايش از سرش بالاتر رفت. ياد بچگي‌هاي خودم و برادرهايم مي‌افتم. سوباسا كاري با ما كرده بود كه مي‌خواستيم مثل او يك هفته در آسمان بمانيم تا بتوانيم توپ را گل كنيم. 
در خانه راه مي‌روم و صداي ايشي زاكي و واكي باياشي را مي‌شنوم و پرت مي‌شوم به سال‌هاي كودكي خودم. چهارتايي رديف دراز مي‌كشيديم جلوي تلويزيون، جيك‌مان درنمي‌آمد، ظهرهاي جمعه همه عشقش براي ما موسيقي تيتراژ فوتباليست‌ها بود. خاطراتي كه ژاپني‌ها با ساختن اين كارتون‌ها و انيميشن‌ها براي ما ساختند، هيچ‌ كس نساخت.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون