اشاره - قسمت نخست از گزارش «بيد سياه استعمار بر جان هنر فرشبافي ايران»، با موضوع شكايت قاليبافان به مجلس ملي در عصرقاجار، بهتاريخ ۱۴ آبان در روزنامه «اعتماد» منتشر شد. قسمت دوم از گزارش «تو اندر جهان فرش نيكي بگستر»، با موضوع فرشهاي نفيس ايران در موزههاي جهان و همچنين بازشدن دريچه فرشماشيني اروپايي بهتاريخ ۲۰ آبان در صفحه «اسناد تاريخي» منتشر شد. امروز، در قسمت سوم اين سلسه گزارش اسنادي- پژوهشي- ميداني روزنامهنگاري، بهموضوع «حركت خزنده رنگهاي صنعتي اروپا براي تغيير هنر باستاني فرشبافي» كه آغاز آن، احتمالا از دوره حكومت ناصرالدينشاه قاجار است، ميپردازيم.
اين حركت خزنده استعماري اروپا در ايران دوره قاجار، درحالي انجام ميشد كه طي هزاران سال، راز و رمز ساختن رنگ نباتات از عناصر طبيعت براي فرشبافي، به دست تواناي مادران ايراني به دختران آموزش داده ميشد. ازهمينروي، محمدحسينخان ذكاءالملك، صاحبامتياز روزنامه«تربيت»، شايد نخستين روزنامهنگاري باشد كه صداي زنگ خطر رُسوخ رنگهاي صنعتي در فرشبافي ايران را در دوره مظفرالدينشاه قاجار به صدا درآورد.
جوهر استعمار بر رنگهاي نباتي
در آغاز سخن، ابتدا به سفرنامه شواليه گران شاردن (۱۶۴۳-۱۷۱۳ق.)، جهانگرد و فيلسوف فرانسوي در دوره صفويه اشاره ميكنيم. شاردن دركتاب «دائرهالمعارف تمدن ايران- سياحتنامه شاردن»، ترجمه محمد عباسي درسال۱۳۳۶ش. نوشته است: «كارگاههاي عالي فرشبافي در ايالت كرمان، به ويژه درسيستان است. قاليهاي محصول اين كارخانههاي ايراني را معمولاً در اروپا، ما «فرشتركي» ميخوانيم، چون قبل از طريق تركيه باروپا صادر ميگشت... .»
باتوجه به سخن شاردن فرانسوي، آيا زمان تأسيس سفارتخانه انگلستان در تهران و در دوره فتحعليشاه قاجار (۱۲۱۲ تا ۱۲۵۰ق.) را ميتوان سرآغاز تغيير روش فرشبافي سنتي چندين هزارساله ايران باستان دانست؛ يا به بررسيهاي تاريخي دورتري در اين زمينه نياز است؟
لرد كرزن، جهانگرد و سياستمدار انگليسي كه درسالهاي۱۸9۶–۱۸86م. و در دوره ناصرالدينشاه قاجار (۱۳۰۳-۱۳۱۳ق.)، چهارمرتبه از سراسر هند و مستملكات آسيايي روس ديدن كرده، دركتاب «جهانگردي در ايران» كه درسال ۱۳۲۲ش. توسط علياكبر جواهركلام خلاصهنويسي شده، نوشته است: «مطابق گفته و نوشته كلنل اسميت درسال ۱۸۷۱م. (۱۲۸۷ق.) ... فقط كارخانههاي قاليبافي [خراسان- مشهد] باعتبار و اهميت سابق باقي و بر ساير محصولات برتري دارد. نقشه قاليها از روي سليقه و ذوق عالي شرقي و بهتر از همه با رنگهاي ثابت طبيعي مزين ميگردد... دركاشان و سلطانآباد عراق [اراك] يكنوع قاليهايابريشمي بافته ميشود كه از حيث رنگآميزي جوهري (آنيلين) و پستي نقشه جنس بسيار نامرغوبي ميباشد... .»
درهمينراستا، مادام ديولافوا، باستانشناس فرانسوي بههنگام حضور در ايران دوره ناصرالدينشاه قاجار، در سفرنامه «ايران و كلده» با ترجمه فرهوشي (همايون سابق) درسال۱۳۳۲ش. نوشته است: «فرشهاييكه در فراهان براي صدور بافته ميشود داراي رنگهاي زرد و آبي و قرمز تندي است. من درحال تماشاي اين محصول صنعتي ايران افسوس خوردم كه چرا رنگهاي جوهري بهكار برده و مانند قديم رنگهاي طبيعي بهكار نميبرند و از ارزش اين محصول كاستهاند. قالي و قاليچهاي كه به دست زنان و دختران قبايل بافته ميشود داراي رنگ طبيعي است و مشتري فراواني دارد ولي اين فرشهاي جوهري را نظر باينكه رنگشان زود زايل ميشود اروپاييان نميپسندند و چندي است كه از خريد آنها صرفنظر كردهاند و بيشتر سفارشات خود را به فارس ميدهند زيرا در آنجا رنگهاي طبيعي منسوخ نشده است... وقتيكه ايل كوچ ميكند[...] اين زنان بدون نمونه و نقشه كار ميكنند و راهنماي آنها فقط تعليمات خانوادگي است كه از مادر به دختر به ارث ميرسد و دستور رنگآميزي با نباتات را هم به او ياد ميدهد... .»
حركت خزنده رنگهاي صنعتي
در ادامه، آرنولد هنري ساويچ لندور، جهانگرد انگليسي كه سال (۱۹۰۰ تا ۱۹۰۲م. – ۱۳۱۷ تا ۱۳۱۹ق.) و در عصر مظفرالدينشاه قاجار به ايران سفر كرده، دركتاب «ايران درآستانه مشروطيت»، ترجمه علياكبر عبدالرشيدي درسال ۱۳۸۸ نوشته است: «به نظر من فرش كرمان زيباترين فرش ايران است و ازنظر رنگ، طرح و نرمي، سرآمد بقيه فرشهاست... نفوذ فرهنگ غربي در فرشهايكرمان بوضوح ديده ميشود. گوسفندان كرمان پشم نرم و ابريشمين دارند. رنگهايي كه در كرمان وجود دارد بهترين انعكاس را در فرش به وجود ميآورد... سلطانآباد [عراق - اراك] شايد مهمترين مركز توليد فرش صادراتي ايران است... شركت زيگلر و شركا بزرگترين خريدار و صادركننده اين فرشهاست...»
سپس يكسال پسازآن، جورج پسمن تيت كه نقشهبردار هيات حكميت مكماهون درعصر مظفرالدينشاه قاجار (۱۳۱۳تا ۱۳۲۴ق.) بود و مرز بين ايران و افغانستان را در حدود سيستان نقشهبرداري و ميلهگذاري كرد، دركتاب «سفرنامه سيستان- خاطرات هيات مكماهون در سيستان»، ترجمه حسن احمدي كرويق در سال ۱۳۹۶نوشته است: «ازطرفديگر، در بين بلوچها، فرشبافي منحصراً توسط زنان خانواده صورت ميگيرد، درحالي كه مردان به پشمريسي و رنگرزي پشم و نيز ساير كارهاي مراحل مقدماتي فرشبافي ميپردازند... رنگهاي اصلي از نيل و روناس به دست ميآيد. از پوست پستهيخام براي تهيه رنگ سياه استفاده ميگردد. از برگهاي بيد، رنگ سبز و از ريشه روناس زمينه روشنتر يا رنگ پرتقالي به دست ميآيد. از روناس ممكن است فقط براي روحبخشيدن به رنگ تيره روناس خالص استفاده شود. گاهي بهجاي اينكه پشم را سياه كنند، موي بز بهكار ميبرند. از پشم زرد و قهوهاي روشن شتر هميشه درجايي از طرح استفاده ميكنند كه چنين رنگهايي مورد نياز است. رنگرزي پشم با استفاده از رنگهاي معدني، توسط رنگرزهاي حرفهاي صورت ميگيرد. اين نوع رنگها را «زهري» ميشمارند كه اين واژه بهخوبي براي بيان طبيعت آنها كافي است.»
همچنين اوژن اوبن، سفير فرانسه در ايران (۱۹۰۶ تا ۱۹۰۷م. ـ ۱۳۲۳ تا ۱۳۲۴ق)، درآستانه جنبش مشروطيت دوره مظفرالدين شاه قاجار، دركتاب «سفرنامه و خاطرات اوژن اوبن»، ترجمه علياصغر سعيدي درسال۱۳۹۱ درخصوص قاليهاي سلطانآباد اراك [عراق] نوشته است: «آقايان «زيگلر» حقالعملكاران سويسي منچستر هستند... تجارتخانه مركزي آنها در تبريز و شعباتش در شهرهاي تهران، اصفهان، يزد، شيراز و بوشهر داير است.
شعبه «سلطانآباد»، انحصاراً به صادرات قالي اختصاص دارد و... كارگاههاي رنگرزي پشمها، هشتاد كارگر را بهكار گرفته است... كارگر قاليباف نقشه را از صاحبكار ميگيرد. البته طرح و رنگ آن مطابق ذوق و سليقه مشتري هميشه قابل تغيير است، آنگاه در كارگاههاي قاليبافي به كمك و همكاري زنان و بچههاي خانواده كار را آغاز ميكنند... سلطانآباد [اراك]، با تبريز و كرمان، مراكز عمده صنعت قاليبافي ايران بهشمار ميروند... اينگونه فرشها [قاليهاي اراك] را بيشتر به «منچستر» صادر ميكنند... .»
درعينحال، مادام كلارا كوليور رايس، همسر يكياز مسيونرهايانگليسي ساكن جلفاي اصفهان، در اواخر حكومت احمدشاه قاجار و اوايل دوره پهلوياول دركتاب «زنان ايراني و راه و رسم زندگي آنان»، ترجمه اسدالله آزاد درسال ۱۳۶۶ درباره قاليبافي در روستاهاي ايران نوشته است: «... نخست پشم گوسفندان ده را ميچينند، تميز ميكنند، ميشويند، ميتابند، و رنگ ميكنند. رنگ، در بستههاي آماده همراه با دستورالعملهاي كامل رنگريزي در خانه، از بازار خريده نميشود. بعضي از رنگيزهها از پوست گردو، انار، ريشه روناس، پوست پياز، و نظاير آن ساخته ميشود... رنگسازي و رنگآميزي اغلب رازهاي سر به مُهري است كه در دست فرد يا خانواده ميباشد.... بهنظر ميرسد كه ايرانيان صحيحترين و بهترين طرح و رنگاميزي را از طبيعت گرفتهاند... شخصي از تمايلي كه بتازگي درمورد به كاربردن رنگهاي صنعتي درآنها پيدا شده است، با وجود آنكه مصرف آنها ممنوع ميباشد، تأسف ميخورد. ايراني هرگز گول اين رنگها را نخواهد خورد و اروپاييان كمابيش در ارسال اينگونه رنگها محتاط ميشوند. ايرانيان از داشتن قدرت درك و فهم رنگها بخود ميبالند و حقيقتاً شيوههاي گزينش و تركيب رنگها و سايههاي آنها شگفتانگيز است... بسياري از اين كارگاهها [قاليبافي]، اكنون، در دست اروپاييها است... .»
صداي زنگ خطر در اسناد ملي
زمانيكه به آرشيو مطبوعات مجلس مراجعه ميكنيم، در روزنامه «تربيت»، به صاحبامتيازي ذكاءالملك (پدر محمدعلي فروغي)، سال ۱۳۱۶ق. و در دوره مظفرالدينشاه قاجار، در نمره ۱۳۷ با تيتر «بقعه جغرافياي ايران» نوشته شده است: «... تجارت قالي پيشتر خيلي اهميت داشت ولي چندسال است چون در اعمال اينمتاع بجاي رنگ نباتي كه ثابت ميماند، رنگ مصنوعي (كاليبارد) بهكار ميبرند رفتهرفته اين كالاي عزيز نيز به تدريج خراب و فاسد و بازار رواجش كاسد گشت... .»
در اسناد مجلس ملي با موضوع «خبر از كميسيون عرايض و مرخصي بمجلس شوراي ملي»، بهتاريخ ۱۰برج حوت ۱۳۰۰ (اول مارس۱۹۲۲م.) و در دوره احمدشاه قاجار نيز نوشته شده است: «... ثانياً شكايات وارده از شيراز و خراسان درخصوص گمرك قاليهاي جوهري كه تا بحال برحسب راي كميسيون كه در وزارت ماليه تشكيل شده بود صدي شش دريافت مينمودند و فعلاً اداره گمرك اعلاني نموده كه از اول حمل صدي بيست پنج دريافت خواهند داشت و باينجهت تجارت و صادرات قالي بكلي از ميان ميرود و ضررعمده متوجه دولت و تجار خواهد شد... مخبركميسيون: حاج ميرزا مرتضي.».
ادامه دارد...
منابع: آرشيو مطبوعات، كتابخانههاي شماره ۱و۲ ايرانشناسي و مركز اسناد مجلس و همچنين كتاب «نمايه تحليلي موضوعي سفرنامههاي ترجمه شده سياحان انگليسي درباره ايران» با پژوهش آزاده حيدري.