گزارشي از سفر جفري آف لنگلي، از نخستين سفراي انگليس به ايران در زمان حكومت وحشت مغولان:
تُحفه «چتر» از ايران به اروپا؛ ۳۰۰ سال پيش از حكومت صفويه
ليك چو طاوس نيست چتركش و تاجدار - «خاقاني»
مريم مهدوي اصل
اشاره – جفري آف لنگلي، يكي از نخستين سفراي انگليس در ايران، وقتي ۳۰۰ سال پيش از شكلگيري حكومت صفويه (۹۳۰ق.) مبادرت به بردن تُحفه، هديه يا رهاورد «چتر» از ايران به انگلستان و اروپا كرد، در آن زمان، ايران دوران پس از تاخت و تاز وحشيانه چنگيزخان مغول و سلطه حكومت خونين نوادگان او را تجربه ميكرد.
زماني كه براي مقايسه سياست تطبيقي به سراغ كتاب تاريخ ايران كمبريج دوره مغول رفتم، نه تنها هيچ نشاني از اسناد آرشيو انگلستان كه مبتني بر حقيقت سياستهاي پنهان آنان در ايران عصر مغول باشد، پيدا نكردم، بلكه گزارش حاضر، شايد آغاز يك قطره از اقيانوس پنهان سياست استعماري انگلستان در فلات قاره ايران باشد كه ابوالقاسم طاهري در پژوهش سال ۱۳۵۲ش. به آن پرداخته است. بنابراين، اين پرسش مطرح ميشود كه تاريخنويسان انگليسي، براي نوشتن سلسله كتابهاي تاريخي ايران باستان تاكنون كه مبتني بر تامين منافع ملي انگلستان است و نه ايران، از چه منابعي بهره بردهاند كه ما هرگز به آن دسترسي نداشتهايم؟ ضمن اينكه، ما ميتوانيم از منابع ادبيات و شعر فارسي، براي نوشتن تاريخ كهن ايران، بهرههاي فراوان ببريم.
بر پايه آنچه سياحان و ماموران سياسي-اطلاعاتي كشورهاي اروپايي؛ فرانسه، انگليس، هلند و... درباره تاريخ و جغرافياي فلات قاره ايران نوشتهاند، آغاز روابط بازرگاني و سياسي كشورهاي اروپايي با ايران را از دوره امپراتوري شاهان صفوي ذكر كردهاند. اين مساله درحالي جاي كار بسيار دارد كه ابوالقاسم طاهري در كتاب «تاريخ روابط بازرگاني و سياسي انگليس و ايران- از دوران فرمانروايي مغولان تا پايان عهد قاجاريه» كه در سال ۱۳۵۲ توسط «انجمن آثار ملي» چاپ شده، نوشته است: «به طور قطع دانسته نيست كه در چه تاريخي نخستين مسافر انگليسي پا به خاك ميهن ما نهاد. طبق مدارك و شواهد موجود، پيشينه اينگونه سفرها را بايد از آغاز دوران تسلط مغولان بر سرزمين ايران جستوجو كرد؛ زيرا تصور اين امر منطقي است كه پيش از سرازير شدن سيل مغولان انگيزهاي براي سفر به مشرق زمين وجود نداشت و ارضاي حس كنجكاوي فردي به سبب رهبندها و دشواريهاي سفر در جهان آن روزي ميسر نميشد، پس تا روزي كه پيدايش مدارك تازهاي بطلان عقيده ما را به ثبوت نرسانده باشد بايد به ناچار هجوم مغولان و دوران فرمانروايي آنان را بر ايران، سرآغاز تاريخ سفر جهانگردان انگليسي در ميهن خود به حساب آوريم... در ميان كشورهاي اروپايي، انگلستان بيش از همه علاقه به جلب اتحاد و پيوند با مغولان داشت... تا سال ۶۸۸ه.ق (۱۲۸۹م.) هنوز از اين سفارتها و تبادل پيامهاي دوستانه چيزي عايد طرفين نشده بود. در آن سال بر ادوارد اول، پادشاه انگلستان محقق بود كه فرصت از دست ميرود چه طرابلس به دست سلحشوران مسلمان افتاده بود و سقوط عكا آخرين پايگاه سپاهيان فرانك در فلسطين حتمي بود. ادوارد اول براي نجات جنگجويان صليبي از خطر فنا مصمم شد دو تن از معتمدان خود را به سفارت نزد ارغونخان [مغول] بفرستد. رهبر هيات انگليسي، جفري آف لنگلي و كارگزارش در اين سفر، نيكلا دوشارتر بود... خوشبختانه آگاهي ما از جزييات سفر اين گروه به رهبري جفري آف لنگلي فرستاده ويژه ادوارد اول، نسبتا مفصل است، زيرا بالغ بر صدوبيست سال پيش، سه ورق پوست آهو، حاوي جزييات سفارت كه به تصويب بازرسي در لندن رسيده بود، در گنجينه اسناد كليساي اعظم وست مينستر پيدا شد... در بندر ژن واقع در ايتاليا، جفري آف لنگلي مبلغ دويست ليره آن روزي كه مبلغ بسيار كلاني بوده براي خريد بشقابهاي سيمين بر سبيل هديه، و سلاحهاي گوناگون و پانزده تخته قاليچه براي استفاده اعضاي سفارت خرج ميكند. اين قاليچهها به ويژه در هواي بسيار سرد ايران، هنگامي كه اعضاي سفارت در آذربايجان سفر ميكردهاند، فوقالعاده سودمند ميافتد. به هر تقدير جفري آف لنگلي و همراهانش در اوايل سال ۱۲۹۲م. (۶۹۱ه.ق) بندر ژن را به قصد طرابوزان ترك ميگويند و در اين سفر، فرستاده ارغون، بوسكارلي با آنان همراه بوده است.... نظري به سندهاي موجود در خزانه اسناد ملي انگليس چندين حقيقت تاريخي را فاش ميسازد كه مهمترين آنها بردن چتر است از ايران به اروپا. پيش از سفر جفري آف لنگلي بايران مردمان اروپا مطلقا از وجود چتر اطلاعي نداشتهاند و فقط در اين سفر است كه براي نخستينبار يكي از اعضاي سفارت، در طرابوزان و تبريز چنين تحفهاي را خريده و به اروپا برده است.»
ريشه فرهنگي «چتر» و «چتركش»
اين سند تاريخي در «خزانه اسناد ملي انگليس» درحالي از اهميت ويژه برخوردار است كه سيد محمدعلي داعيالاسلام در كتاب «فرهنگ نظام فارسي به فارسي با ريشهشناسي و تلفظ واژهها به خط اوستايي» كه نخستينبار در سال ۱۳۰۵ش. در هند چاپ شده [كتابخطي]، در تعريف واژه «چتر» نوشته است: «... اين لفظ در سنسكريت چهترم [ناخوانا] است. شعرا مجازا چتر آبگون را براي آسمان و چتر زرين و چتر زر را براي آفتاب و چتر سيمايي و چتر سيمين را براي ماه و چتر عنبري را براي شب و چتر كحلي را براي آسمان و شب استعمال كنند.»
حدود ۱۵سال بعد، علياكبر نفيسي (ناظمالاطبا) در كتاب «فرنود سار يا فرهنگ نفيسي»، چاپ تهران (۱۳۱۸-۱۳۱۹ش.)، علاوه بر توضيحات ارايه شده توسط داعيالاسلام، درباره واژه «چتر» افزوده است: «سايبان و سايباني كه براي محافظت آفتاب بر بالاي سر نگاه دارند و فشك نيز ميگويند و نيز سايباني كه براي محافظت باران بر بالاي سر نگه دارند و موي كوتاهي كه مردان بر فرق سر گذارند... و چترمار: يك نوع گياهي و چترمينا: آسمان و چتر نور: آفتاب و چتر زدن: ورزش كردن كشتيگيران... چترمان: حاكم و فرمانروا.» چند سال بعد، علياكبر دهخدا هم در «لغتنامه دهخدا» تا سال ۱۳۴۵ش. نوشته است: «چتر علامت شاهي. علامت بزرگي و سروري. ازجمله علامتهاييكه در رديف علم و تخت و تاج بهشمار ميآمده. چتري كه بر سر شاهان ميداشتند به علامت خسروي و شهرياري در ميدانهاي جنگ يا در روزهاي بار و براي حفاظت از آفتاب يا باران نبود...»
در همين راستا، دهخدا به بيتي از فردوسي (۳۲۹ تا ۴۱۶ق.) اشاره كرده است؛
«چو از دور كيخسرو آمد پديد
سوار سرافراز چترش بديد»
سپس دهخدا، درباره معناي واژه «چتركش» افزوده است: «چتركش... آن كس كه چتر به دست گيرد و بر سر شاه يا صاحب مرتبه و مقامي نگاه دارد... كنايه از صاحب علامت چتر كه سلطان باشد. صاحب تاج و تخت.»
او در اين مورد، به بيتي از خاقاني (۵۲۰ تا ۵۹۵ق.) اشاره كرده است:
«بلبل اگر در چمن مدح تو گويد سزد
ليك چو طاوس نيست چتركش و تاجدار»
منابع: آرشيو مطبوعات، كتابخانههاي شماره ۱ و ۲ ايرانشناسي، مركز اسناد مجلس.
روزنامهنگار پژوهشگر