چنين كنند بزرگان چو بايد كرد كار
اسدالله امرايي
كتاب «چنين كنند بزرگان» اثر ويل كاپي (۱۹۴۹-۱۸۸۴) با ترجمه نجف دريابندري در نشر كارنامه منتشر شده است. اين كتاب سالها قبل ترجمه و منتشر شده بود و چاپ جديد آن با تصويرسازي بهرام دبيري منتشر شده. عنوان اصلي كتاب انحطاط و سقوط عملا همه كس بود كه نجف دريابندري آن را براي مجله خوشه به سردبيري احمد شاملو ترجمه ميكرد. با توجه به اينكه كتاب بعد از مرگ نويسنده منتشر شده بود و در آن روزگار هم اطلاعرساني در اين حد نبوده مترجم ضمن ترجمه با شيطنت خاص خود و پاسخهاي دوپهلو سعي ميكرد از پاسخ به سوال آيا ويل كاپي وجود دارد يا از خودتان درآوردهايد و اينها نوشته خودتان است بر ابهام و جذابيت موضوع بيفزايد. عنوان كتاب را نجف دريابندري از قصيده بلند عنصري، ملكالشعراي دربار سلطان محمود غزنوي برداشته. آنجا كه ميگويد، چنين كنند بزرگان چو كرد بايد كار... در واقع دريابندري با اين شعر ميخواهد بگويد كه اين گونه بزرگان كار را خراب ميكنند. اين كتاب حكايت كارخرابيهاي بزرگان است. اين كتاب وقتي به فارسي ترجمه شد چنان ترجمه متفاوتي بود كه فكر كردند اين كتاب تاليفي اصيل به زبان فارسي است! و البته توضيح ميدهد چون رد پاهايي از تاريخ فرهنگي كشورهاي اسلامي و ايران را ميبينيد يا حالا اين فصل آخر كه اضافه كردهاند و اصلا خود نوشته دريابندري است. تاريخ معمولا از زبان قهرمانان يا نخبگان به ما رسيده. يك بار هم روايت تاريخ را وارونه كنيم و از زبان مردم كوچه و بازار بخوانيم. دريابندري نوشته: «از تخصصهاي گوناگون احمد شاملو يكي همين است كه ميتواند هر مجله تعطيلي را داير و هر مجله دايري را تعطيل كند. اين كار را شاملو به كمك معجون خاص انجام ميدهد كه تركيبات آن در هر دو مورد كم و بيش يكي است و غالبا به قرار زير است: عروسي خون لوركا يك نوبت / نطق جايزه نوبل آلبر كامو يا افسانه سيزيف يك نوبت / و شعر تياس.اليوت سه نوبت / شعر ازرا پاوند هشتاد نوبت / و بحثي درباره دستور زبان فارسي به قلم خود شاملو و كتاب كوچه و كاريكاتورهاي قديمي استاينبرگ و دوبو به مقدار كافي! هيچ مجلهاي تاكنون نتوانسته است در برابر اين معجون مقاومت كند. بدين معني كه اگر تعطيل بوده فورا داير و اگر داير بوده فورا تعطيل شده است.
براي نويسنده اين سطور روشن نيست كه در سال ۱۳۴۷ شاملو سرگرم داير كردن مجله خوشه بوده يا تعطيل كردن آن. آنچه مسلم است شاملو در خوشه كار ميكرد لذا بايد به يكي از اين دو كار سرگرم بوده باشد. اما در اين مورد خاص ظاهرا اشكال كار خاص در اين بود كه چون خوشه با همان معجون سابقالذكر داير شده بود، تعطيلي آن با عين همان معجون به آساني ميسر نمينمود. به همين جهت شاملو به حكم سابقه قديمي که با نويسنده اين سطور دارد، در مقام چارهجويي به او مراجعه كرد. بر حسب اتفاق نويسنده اين سطور در آن موقع مشغول خواندن كتابي بود تحت عنوان انحطاط و سقوط غالب اشخاص به قلم نويسنده شهير امريكايي، ويل كاپي. به محض طرح مساله از جانب شاملو نويسنده اين سطور به فراست دريافت اگر چند قطعه از كتاب مزبور در خوشه درج شود مقصود حاصل خواهد شد و اين كار را به شاملو پيشنهاد كرد و شاملو هم از آنجا كه در كار تعطيلي نشريات داراي شم قوي و تجربه فراوان است فورا نكته را دريافت و پيشنهاد را مورد استقبال قرار داد. به اين ترتيب نقشه جامه عمل پوشيد و مجله خوشه در ظرف مدت كوتاهي به صورتي كه ملاحظه ميكنيد، درآمد!»