آيا اروپا بار ديگر ميانجي ايران و ترامپ خواهد شد؟
عدم تمايل دولت وقت ايران براي احياي برجام در دو بازه ماههاي پاياني دولت دوازدهم و سالهاي ابتدايي دولت سيزدهم است. شگفتانه اين دور از مذاكرات هستهاي، تمايل نروژيها براي ميانجيگري ميان تهران - واشنگتن جهت رسيدن آغاز گفتوگوهاي مستقيم و حصول توافق جديد اتمي در ميانمدت است. تبديل شدن اسلو به نخستين مقصد سفر مجيد تختروانچي به اروپا سبب افزايش اين گمانهزني در ميان رسانهها شده است كه آيا اين كشور اروپايي قصد دارد تا تبديل به ايستگاه تازهای در مذاكرات ايران و ترویيكاي اروپايي شود يا آنكه نروژ قرار است پلي براي مذاكرات مستقيم يا غيرمستقيم ايران و امريكا باشد؟ نتيجه هر آنچه باشد به نظر ميرسد ديگر طرفين منازعه علاقهاي به پيگيري مذاكرات اتمي از كانال قطر ندارند. بيان چنين ادعايي در خصوص عمان شاید امري شتابزده و غيرحساب شده ارزيابي شود اما بايد به اين نكته توجه كرد كه دولت چهاردهم و تيم جديد ترامپ سعي دارند تا مسيرهاي متفاوتي را براي رسيدن به نقطه توافق امتحان كنند. ديدار مخفي سعيد ايرواني، نماينده دائم ايران در سازمان ملل با ايلان ماسك، وزير كارايي دولت ترامپ نشان از اين تمايل تازه دارد. پس از اسلو، توكيو ديگر مقصد جذاب براي از سرگيري مذاكرات اتمي ميان ايران - امريكا است. عباس عراقچي به دليل داشتن روابط سنتي و عميق با «ساموراييها» همواره سعي كرده است تا از ظرفيت اين قدرت آسيايي براي كنترل تنش با واشنگتن و حركت به سمت نوعي توافق جديد استفاده كند. سفر تاريخي شينزو آبه به تهران در خرداد 1398 و ديدار با رهبر معظم انقلاب با هدف ارسال پيام ترامپ، نشان از جايگاه توكيو در مناسبات ايران و غرب دارد. براي ژاپنيها نيز برداشته شدن حصار تحريمهاي ايران، فرصت مناسبي براي خريد نفت و استفاده از ظرفيت بزرگترين بازار مصرفي در خاورميانه خواهد بود. فارغ از آنكه محل مذاكرات جديد ايران و امريكا كدام كشور باشد، جنگ غزه و تداوم بحران امنيتي در خاورميانه بر تمام مناسبات ميان ايران با قدرتهاي غربي سايه افكنده است. رژيم صهيونيستي قصد دارد تا از طريق دنبال كردن يك «جنگ فرسايشي» به تدريج محور مقاومت را در منطقه غرب آسيا تضعيف كرده و توانايي خود را به عنوان بازيگر «امنيت ساز» براي كشورهاي عرب سني و امريكا به اثبات برساند. در چنين روندي هر گونه توافق جديد ميان ايران و اعضاي شوراي امنيت زمينه شكست پروژه امنيتيسازي تهران و برداشته شدن حصار تحريمها از دور اقتصاد ملي ايران خواهد شد. بر همين اساس پيشبيني ميشود صهيونيستها هماكنون از طريق ارتباطگيري با «شاهين»هاي دولت ترامپ زمينه تشديد فشار بر ايران را مجددا فراهم كرده و جلوي هر گونه توافق احتمالي ميان تهران - واشنگتن را بگيرند. نقطه شروع براي اسراييل شريان فروش نفت ايران به چين و نظام تصفيه كشور از كانالهاي امارات خواهد بود. تلآويو قصد دارد با كاهش مجدد ميزان فروش نفت ايران از 1.9 ميليون بشكه در روز به رقم 200 هزار بشكه در روز فشار اقتصادي بر دشمن حياتي خود افزايش بدهد تا از اين طريق بتواند برنامه تغيير نظم امنيتي - اقتصادي خاورميانه را با قدرت بيشتري دنبال كند. ذينفع اصلي در تداوم پرونده «امنيتيسازي ايران» در محيط سياسي - نظامي غرب، رژيم صهيونيستي است. اسراييل سعي دارد ضمن برجستهسازي موفقيتهاي اخير صنعت اتمي ايران در غنيسازي 60 درصد و استفاده از سانتريفيوژهاي 6- IRو 8- IR، اين دستاوردها را تهديدي براي امنيت منطقه و محيط بينالمللي معرفي كند. از سوي ديگر راهكار پيشنهادي تلآويو براي مهار ايران احياي برجام يا توافقي جديد برپايه اصل كنترل تسليحات، انتفاع اقتصادي نيست؛ بلكه هيات حاكمه اسراييل قصد دارد به نوعي «پلن بي» عليه ايران اعتبار دارد. راهكار جايگزين نتانياهو احياي كمپين فشار حداكثري و ايجاد تهديد معتبر نظامي عليه سايتهاي و تاسيسات اتمي كشور است تا از اين طريق بتواند جلوي دستيابي ايران به سلاح هستهاي را بگيرد. براي خنثي كردن چنين توطئهاي و جلوگيري از سنگاندازي تلآويو به مانند مذاكرات احياي برجام در دولت بايدن، تهران بايد ابتدا روابط سياسي - امنيتي با بروكسل - لندن را به حالت عادي درآورده و سياست تنشزدايي را دنبال كند. در گام دوم دولت چهاردهم بايد از اين ظرفيت ايجاد شده براي تعميق ارتباط با عناصر ميانهرو در دولت جديد امريكا براي رسيدن به نقطه توافق اتمي نهايت استفاده را بکند.