آيا «برجام» معاهده است؟
اين يادداشت در مقام نوشتن يك متن و تحليل حقوقي به معناي مرسوم درباره «برجام» نيست؛ چون دانش آن را ندارم ولي گمان هم نميكنم از طريق تحليل حقوقي بتوان سرنوشت اين توافق را تعيين كرد، زيرا در صورتي كه مطابق تحليل حقوقي به اين نتيجه برسيم كه اين توافق، مصداق مقاولهنامه يا قرارداد يا موافقتنامه بينالمللي باشد، مطابق اصل هفتاد و هفتم قانون اساسي بايد به تصويب مجلس برسد، و از آنجا كه كليه مصوبات مجلس بايد از حيث عدم مغايرت آنها با قانون اساسي و شرع به تاييد شوراي نگهبان برسد، در اين صورت بعيد است كه با توجه به كليت اين توافق، امكان چنين تاييدي از جانب شوراي نگهبان وجود داشته باشد، مگر آنكه از طريق ارجاع به مجمع تشخيص مصلحت انجام شود. به ويژه آنكه اصل يكصدوپنجاه و سوم درباره سياست خارجي صراحت مفهومي دارد. از اين رو طبيعي است كه برجام در قالب معاهده يا قرارداد بينالمللي تلقي نشود تا نيازي به عبور از اين فرآيند نداشته باشد. البته آقاي جنتي، دبير شوراي نگهبان در نماز جمعه 23 مرداد نظر خود را در اين باره به اين شرح اعلام كرد كه: «در حال حاضر بحثهايي وجود دارد كه از نظر حقوقي بايد بررسي شود و آن راجع به اين است كه بايد توافق به مجلس برود يا نرود. بسياري معتقدند كه بنده هم به نظرم اين عقيده درست باشد كه اين توافق جزو موافقتنامههايي است كه بايد به مجلس برود و مجلس آن را امضا و تصويب كند كه اگر اين خب جور باشد دولت بايد لايحهاي بدهد، البته اين نظري است كه افرادي هم دارند اما در مقابل آن نظري وجود دارد كه لازم نيست به مجلس برود و شوراي عالي امنيت ملي ميتواند راجع به آن تصميم بگيرد، البته آمادگيهايي در مورد هركدام وجود دارد. ما ديگر نميتوانيم تعيين تكليف كنيم و بايد مقامات مسوول به آن رسيدگي كنند و زودتر هم تكليف آن را معين كنند كه بيش از اين بلاتكليف نماند.» آن برداشت مغاير نظر آقاي جنتي از توافق وين يا همان برجام موجب ميشود كه اين پرسش پيش آيد كه اگر اين توافق نيازمند تصويب مجلس نيست و دولت به تنهايي ميتواند درباره آن تصميم بگيرد، پس چرا تا اين حد نسبت به نتايج آن نگراني وجود دارد؟ آيا ممكن است كه اقداماتي در سطح دولت باشد و نيازي به تاييد مجلس و شوراي نگهبان نباشد و در عين حال تا اين حد واجد اهميت و تاثيرگذار باشد؟ آيا ممكن است ابعاد آن در حدي باشد كه، يكي از سياستمداران اصولگرا اعلام كند: «ميگويند شما آن استوانه كه فولاد هستهاي است را از رآكتور آبسنگين اراك بيرون بكشيد و تمام دهليزهاي اين را با بتن پر كنيد خب اين نهايت تحقير يك ملت است، چرا ما چنين كاري كنيم؟» چگونه ميتوان باور كرد كه موضوعي تا اين حد مهم در حيطه وظايف دولت و نه مجلس و شوراي نگهبان قرار گيرد؟ چگونه ميشود كه اين دو نهاد درباره كوچكترين مسائل دخالت و اظهارنظر قانوني ميكنند و اجازه نميدهند كه بدون نظر آنها، اتفاقي بيفتد، ولي در اين مساله حياتي و مهم غايب تلقي شوند؟ و از همه مهمتر اينكه اگر آغاز و تاييد آن نيازي به مجلس نداشته باشد، به طريق اولي در ادامه و اجراي آن نيز مجلس دخالتي نخواهد داشت و يكي از مهمترين مسائل كشور از حوزه دخالت و اختيارات مجلس و به تبع آن شوراي نگهبان خارج ميشود.
واقعيت اين است كه مجلس ايران بيش از حد در همه مسائل ورود پيداكرده و برخي نمايندگان ميخواستند از اين طريق جايگاه مجلس را ارتقا دهند، در حالي كه نتيجه معكوس ميشد، زيرا مثل كارد تيزي است كه اگر با آن هر چيزي بريده شود، به سرعت كند خواهد شد و هنگام مقتضي به كار نخواهد آمد. مجلسي كه در همهچيز و حتي امور جزيي و اداري و اجرايي دخالت كند و انتصاب فلان استاندار يا فرماندار يا مديركل مهمترين مسالهاش شود، طبيعي است كه امكان يا فرصتي براي ورود و دخالت موثر در پروندهاي مهم مثل توافق وين را نخواهد يافت. مجلسي كه برخي نمايندگانش با عصبانيت و توهين با وزير خارجه كشور خود برخورد ميكنند، بهطوري كه صداي فريادشان، در همه جا ميپيچد، بهطور طبيعي، قادر نخواهند بود كه نقش اندكي در جريان مهمترين مساله كشور و حتي تاريخ چند دهه ايران ايفا كنند. اين مجلس غايب بزرگ ماجراست، چرا؟ به دليل عملكرد خودش.اي كاش به نحوه رفتار و گفتار ساير كشورها با وزير خارجهشان نيز توجه ميكردند، تا بدانند تلازمي ميان كيفيت و حتي شدت مخالفت با توافق وين با هتاكي و فرياد زدن وجود ندارد.
متاسفانه نگاه به برجام از موضع جناحي بود و هيچگاه مساله منافع ملي مدنظر منتقدان يا حداقل بيشتر آنان قرار نگرفت، به همين دليل است كه امروز براي اجراي اين توافق، بايد مجلس دور زده شود و فرآهم آمدن مقدمات آن نيز در سخنان سخنگوي شوراي نگهبان ديده شده است. هرچند وي تاكيد كرد كه اين نظر شخصي است و نه از موضع سخنگوي شوراي نگهبان، ولي اين جمله معترضه، اصل و ماهيت برداشت از اين سخنان را تغيير نميدهد.