تقاطع بحرانها و فرصتها
قادر باستاني تبريزي
پس از پيروزي دونالد ترامپ در انتخابات امريكا، موج جديدي از هيجان و اميد در ميان اپوزيسيون برانداز نظام جمهوري اسلامي به راه افتاد و اميد آنها به تغييرات راديكال بالا رفت. اكنون با سقوط ناگهاني و باورنكردني بشار اسد در سوريه و تشديد بحرانهاي سياسي و اقتصادي در داخل كشور، اميد و انتظار اين جريان وارد مرحلهاي جديد شده است؛ مرحلهاي كه ظاهرا بيش از گذشته بر تحريك احساسات عمومي و ايجاد نااميدي و توليد مداوم درگيري و تنش در جامعه متمركز است. براندازان خيال ميكنند، ابلاغ قانون حجاب و عفاف، شوك اصلاح قيمت حاملهاي انرژي و بيكاره جلوه دادن پزشكيان و دولت او، جرقهاي براي شعلهوركردن نارضايتيهاي مهارناشدني در جامعه خواهد بود. براي ما بقاي دولت بشار اسد در سوريه، يك پيروزي استراتژيك به شمار ميرفت، اما سقوط او به يك ابزار تبليغاتي براي اپوزيسيون تبديل شده است. روايتهايي كه اين روزها در فضاي رسانهاي ميچرخد، سقوط اسد را نمادي از شكست راهبرد منطقهاي ايران جلوه ميدهند. اين روايتها، در كنار مشكلات عديده داخلي، تلاش دارند احساس نارضايتي و نااميدي را در ميان مردم تعميق كنند و فضاي اجتماعي را براي شكلگيري اعتراضات جديد آماده سازند و كشور را به مرز انفجار برسانند. به همين خاطر، همزمان با فشارهاي خارجي، برخي جريانهاي داخلي نيز دانسته و نادانسته، به جاي همافزايي و كمك به دولت جديد براي حل مشكلات، رويكردي مخالف در پيش گرفتهاند. موضوعاتي مانند فيلترينگ، حجاب، اخراج ظريف و ديگر مسائل اجتماعي و سياسي، به ابزارهايي براي تضعيف دولت و دوگانهسازي در جامعه تبديل شدهاند. اين گروهها، بهرغم تجربه ناكاميهاي گذشته، همچنان به دنبال بيدستاورد جلوه دادن دولت و گسترش بحرانهاي ساختگي هستند. اين اقدامات يادآور وقايع ديماه ۹۶ است؛ زماني كه اعتراضات اقتصادي و اجتماعي كه توسط تُندروها، از شهر مشهد براي فشار بر دولت حسن روحاني استارت خورد، به سرعت به شعارهاي ضدنظام تبديل شد. اگرچه آن اعتراضات با سختي و تلخي بسيار مهار شد، اما زخمها و شكافهاي ناشي از آن و رويدادهاي بزرگ بعدي، هنوز در جان و تن كالبد سياسي كشور باقي مانده است.
امروز نيز به نظر ميرسد همان سناريو در حال تكرار است؛ با اين تفاوت كه شرايط اقتصادي و اجتماعي به دليل تعميق تحريمهاي ظالمانه امريكا، بحرانيتر شده و تحمل جامعه كمتر از گذشته است. برخي تحليلگران معتقدند كه بحرانسازي داخلي، بزرگترين خدمت به مخالفان نظام است. در شرايطي كه بحرانهاي بينالمللي به دليل تغييرات ژئوپليتيك پيچيدهتر شدهاند، تضعيف داخلي دولت تنها موجب ميشود كه جريانهاي برانداز قدرت بيشتري پيدا كنند. هرگونه كاهش مشروعيت داخلي، مستقيما در راستاي اهداف مخالفاني است كه به دنبال ايجاد بيثباتي در ايران هستند. در اين ميان، سياستمداران و گروههاي داخلي بايد به اين نكته توجه كنند كه اختلافافكني و بحرانسازي تنها به نفع جريانهاي برانداز تمام ميشود. راهبردي كه بر اساس تضعيف دولت بنا شود، نه تنها كمكي به پيشرفت كشور نميكند، بلكه فشارهاي داخلي و خارجي را افزايش ميدهد. در اين شرايط، بازنگري در فرصتهاي از دست رفته در حوزه ديپلماسي، ميتواند چراغ راه آينده باشد. در دوران رياستجمهوري ترامپ، زماني كه برجام هنوز پابرجا بود و تنشها به نقطه اوج نرسيده بود، ايران ميتوانست با ورود به مذاكرات جديد و ارايه امتيازات محدود، از تشديد فشارها جلوگيري كند؛ اما عدم استفاده از اين فرصتها، نه تنها موجب تحريمهاي شديدتر شد، بلكه در نهايت به شهادت سردار سليماني و افزايش تنشهاي منطقهاي انجاميد. همچنين در دوران پسابرجام، فرصتهايي براي مذاكره در حوزههاي منطقهاي وجود داشت كه ميتوانست به تقويت جايگاه ايران در خاورميانه منجر شود، اما فقدان استراتژي بلندمدت، باعث از دست رفتن اين فرصتها شد و ايران را در برابر فشارهاي جديد آسيبپذيرتر كرد. امروز كشور عزيزمان در تقاطع بحراني داخلي و خارجي قرار دارد. براي عبور از اين بحران، بيش از هر زمان ديگري به همبستگي و همكاري داخلي نياز است. هرگونه اقدام در جهت تضعيف دولت يا ايجاد شكافهاي اجتماعي، تنها به نفع كساني است كه براي براندازي نظام تلاش ميكنند. سياستمداران و گروههاي داخلي بايد درك كنند كه آينده كشور در گرو اتحاد و تقويت مشروعيت نظام است، نه تضعيف آن. انتخاب استراتژي مناسب و بهرهبرداري از فرصتهاي ديپلماتيك، راه خروج از اين بحران را هموار ميكند. لابد نظام ميتواند با تغيير رويكرد و استفاده از تجربيات گذشته، نه تنها از فشارهاي داخلي و خارجي بكاهد، بلكه به عنوان كنشگري فعال و موثر در عرصه بينالمللي ظاهر شود. اكنون رسانههاي پُرتعداد جريان مخالف دولت پزشكيان، مخصوصا رسانه ملي و خبرگزاريهاي بزرگ، بايد بيش از پيش هوشيار باشند. آنها بايد تلاش كنند عناصر نفوذي در ميان خط سياسي خود را شناسايي كنند. در مسير رهنمود رهبري، همگرايي و همكاري خود را با دولت تقويت كرده و به موفقيت آن كمك كنند. تقويت انسجام و همبستگي ميان كنشگران درون نظام را اولويت نخست سياستگذاري خبري قرار دهند. در نهايت بدنه راديكال جناح خود را اقناع كنند كه آن خط سياسي زمينزدن برجام، بياعتباركردن ديپلماسي رقيب، ملكوك ساختن جريان اصلاحات و تهيكردن حكمراني از عناصر دلسوز و كارآمد در ساليان اخير، همه به تضعيف نظام انجاميده و شرايط بحراني كنوني را پديد آورده است. بنابراين انتظار مي رود تمامي كنشگران سياسي كشور در چارچوب قانون اساسي رويكرد مبتني بر وفاق و همكاري دلسوزانه اتخاذ كنند و با همدلي در مسير پيشرفت كشور و ارتقاي منافع ملي گام بردارند.
روزنامهنگار و پژوهشگر ارتباطات