گروه حوادث
راز جنايتي كه حدود يك سال پيش در محله سبلان تهران رخ داده بود، پاييز ۱۴۰۳ توسط كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي برملا شد. به دنبال قتل هولناك مردي ۶۰ساله در شرق تهران، يك سناريوي جنايي مقابل تيم تحقيق قرار گرفت و در رابطه با اين جنايت، ۳ متهم دستگير شدند.
زمستان سال ۱۴۰۲
عصر روز شنبه 16 ديماه سال 1402، به دنبال كشف جسد مردي ميانسال در خانهاش واقع در محله سبلان، موضوع به مركز فوريتهاي پليسي110، گزارش داده شد.
با اعلام اين خبر، عوامل كلانتري ۱۰۶ نامجو، متخصصان پزشكي قانوني، ماموران تيم تشخيص هويت و تيمي از كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي تهران بزرگ به همراه قاضي موسي رضازاده، بازپرس ويژه قتل شعبه يازدهم دادسراي امور جنايي تهران، راهي محل حادثه شدند و تحقيقات ميداني را آغاز كردند.
جمعيت زيادي جلوي خانه موردنظر ايستاده و با نگراني بهدنبال اخبار تازهاي از اين جنايت بودند. تيم جنايي در انباري طبقه همكف ساختماني سه طبقه در نزديكي خيابان سبلان با جسد مرد 60 سالهاي به نام داوود روبهرو شدند كه براثر خفگي به قتل رسيده بود؛ بررسيهاي اوليه نشان ميداد كه عاملان جنايت پس از ارتكاب جرم، اموال مقتول از جمله مقدار زيادي موادمخدر، پول و خودرويش را به سرقت بردهاند.
برادر داوود كه ماجرا را به پليس خبر داده بود، در جريان تحقيقات گفت: «اين خانه ارثيه پدرم است، اما برادرم در طبقه همكف زندگي ميكرد و طبقات ديگرش هم خالي بود. چند سال قبل او ازدواج كرد و به همراه همسر و دخترخواندهاش در اينجا زندگي ميكرد تا اينكه همسرش فوت كرد و دخترخواندهاش هم رفت و او تنها شد.»
او در ادامه گفت: «تا اينكه چند روز قبل از حادثه با برادرم تماس گرفتم، اما جواب نداد. احتمال دادم براي ترك اعتيادش به كمپ رفته باشد تا اينكه امروز به خانهاش آمدم و بوي بدي به مشامم رسيد. وقتي رد بو را گرفتم به انباري رسيدم، اما در انباري از بيرون قفل بود. كنجكاو شدم و قفل در را تخريب كردم و وارد انباري شدم. پتويي روي جسم متعفن افتاده بود كه وقتي پتو را برداشتم با جسد برادرم روبهرو شدم.»
تيم جنايي در ادامه دخترخوانده مقتول را شناسايي و از او تحقيق كردند. دختر جوان نيز گفت: «وقتي مادرم فوت كرد از خانه ناپدريام بيرون آمدم و از آنجايي كه به موادمخدر اعتياد دارم بيشتر وقتها در گرمخانهها و پاتوق خلافكاران هستم. معمولا هرچند ماه يكبار به ديدن ناپدريام ميرفتم، اما مدتي بود كه از او خبري نداشتم.»
بررسيهاي دقيق كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي نشان داد كه افراد معتاد و خلافكاري به خانه مرد فوت شده رفت و آمد داشتند و آنجا را پاتوق خود كرده بودند. به همين دليل كارآگاهان احتمال دادند كه داوود در درگيري با فرد خلافكاري به قتل رسيده و قاتل نيز جسد داوود را به داخل انباري منتقل و در آن را از بيرون قفل كرده است تا ردي از خود به جا نگذارد.
همزمان با انتقال جسد به پزشكي قانوني براي انجام آزمايشهاي لازم و مشخص شدن علت اصلي مرگ، تيم جنايي تحقيقات گستردهاي را درباره اين حادثه و بر ملا كردن زواياي پنهان آن آغاز كردند.
كارآگاهان اداره دهم كه در جريان بررسيهاي ميداني متوجه دوربينهاي مداربسته اطراف خانه موردنظر شده بودند به بازبيني فيلم آنها پرداختند و مشاهده كردند كه چند ساعت پيش از وقوع جنايت، يك زن و مرد وارد خانه موردنظر شدند، اما پس از مدت كوتاهي با نگراني آنجا را ترك كردند. پس از اين اتفاق، مرد ديگري نيز وارد خانه شده و او نيز در حالي كه هراسان بوده، سوار بر خودروي مقتول از محل دور شده است.
تيم جنايي در رابطه با اين پرونده ۵ نفر را به صورت جداگانه تحت نظر گرفتند و از آنها تحقيق كردند كه در ادامه با بهرهگيري از شيوههاي كشف نوين جرم و اقدامات اطلاعاتي مشخص شد زن ميانسالي كه چند ساعت پيش از وقوع جنايت به خانه موردنظر مراجعه كرده خواهرزن سابق مقتول است.
پاييز سال ۱۴۰۳
اواسط آبانماه 1403، كارآگاهان پس از كشف اين سرنخ مهم با تجزيه و تحليلهاي اطلاعاتي مخفيگاه زن ميانسال را شناسايي و خيلي زود او را دستگير كردند؛ متهم در جريان بازجوييها با اظهارات ضد و نقيضي گفت: «به موادمخدر اعتياد دارم و پس از اينكه همسرم فوت كرد مجبور شدم براي مصرف مواد به خانه داوود بروم. او مدام در خانه برايم مزاحمت ايجاد ميكرد.»
متهم در ادامه توضيح داد: «از گذشته نيز با مرد معتادي به نام سامان كه راننده تاكسي اينترنتي بود آشنا شده بودم و حتي قرار بود تا با يكديگر ازدواج كنيم. چندين ساعت قبل از اينكه مقتول به قتل برسد براي مصرف موادمخدر به خانهاش رفتيم اما خيلي زود خانه را ترك كرديم. از وقوع جنايت خبري ندارم و مرد غريبهاي كه پس از ما به خانه داوود مراجعه ميكند را هم نميشناسم.»
كارآگاهان اداره دهم با تحقيقات مداوم و اقدامات اطلاعاتي گسترده دريافتند، سامان پس از اينكه متوجه شده زن ميانسال به دام افتاده است متواري شده و ردپايي از خود برجا نگذاشته است، اما در ادامه با روشهاي علمي و دقيق مشخص شد سامان بهخاطر دريافت پول هر هفته به يك مركز اهداي پلاسماي خون در مركز تهران مراجعه ميكند. همين سرنخ مهم كافي بود تا متهم در يك قدمي بازداشت قرار بگيرد.
تيم پليسي به دنبال دريافت اين اطلاعات مهم، راهي مركز اهداي پلاسماي خون موردنظر در مركز تهران شدند و پس از تعقيب و مراقبتهاي نامحسوس هنگامي كه سامان قصد داشت تا وارد آنجا شود او را در يك عمليات غافلگيرانه دستگير كردند.
سامان در جريان تحقيقات ابتدايي با تناقضگويي منكر قتل داوود شد، اما شواهد و مدارك موجود نشان ميدهد او و زن ميانسال در اين جنايت هولناك نقش پررنگي دارند.
از سوي ديگر هويت مرد غريبهاي كه پس از سامان و زن ميانسال به خانه مقتول مراجعه كرده را شناسايي و خيلي زود او هم دستگير شد، اما متهم كه خودروي مقتول را هدف سرقت قرار داده بود، در بازجوييها منكر ارتكاب قتل شد. همچنين ماشين به سرقت رفته هنوز كشف نشده است.
پس از بازداشت متهمان اصلي اين جنايت هولناك، كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي تهران بزرگ ماموريت يافتند تا با اقدامات گسترده اطلاعاتي تحقيقات خود را در رابطه با اين پرونده ادامه دهند.
با دستور قاضي رضازاده از شعبه يازدهم دادسراي امورجنايي، متهمان جهت روشن شدن زواياي پرونده در اختيار اداره دهم پليس آگاهي پايتخت قرار گرفتند و تحقيقات همچنان ادامه دارد.
كارآگاهان پليس چطور قاتلان را شناسايي ميكنند؟
وقوع قتل به كلانتريها اعلام ميشود. معمولا بهصورت 24ساعته يك افسر كشيك قتل آمادهباش است كه گوشي موبايلي مثل قضات كشيك قتل در اختيارش است كه اگر قتلي اتفاق بيفتد به او گزارش ميشود. معمولا يا از طريق كلانتري يا از طريق مركز پيام يا از طريق قضات كشيك قتل به افسر كشيك اعلام ميشود. با توجه به نوع قتل، افسر كشيك يا يك تيم و بنابر اهميت موضوع رييس اداره دهم، معاون مبارزه با جرايم جنايي يا حتي رييس پليس آگاهي تهران راهي صحنه ميشوند.
معمولا در صحنههاي قتل، تيمي كامل از اداره دهم، اداره تشخيص هويت، قاضي كشيك قتل و پزشكي قانوني تشكيل ميشود. قبل از ورود اين تيم، صحنه قتل توسط ماموران كلانتري حفظ ميشود و يكسري تحقيقات اوليه را انجام ميدهند. كار كارآگاهان اداره دهم معمولا با تحقيقات محلي شروع ميشود. اول درخصوص وضعيت جسد بررسيهايي انجام ميشود كه چطور قتل اتفاق افتاده و در چه جاهايي آثار وجود دارد. مثلا تيم تشخيص هويت نمونهبرداري انجام ميدهد و عكس و فيلم و كروكي تهيه ميكند. در ادامه تحقيقات محلي و شناسايي انگيزه قتل انجام ميشود. معمولا يكسري اطلاعاتي در صحنه جمعآوري ميشود كه پليس در ادامه بتواند براساس آنها اقداماتي انجام دهد. بعد از بررسي اوليه، تازه كاركارآگاهان اداره دهم شروع ميشود.
افسران اداره دهم بعد از بازگشت از صحنه قتل ابتدا يك گزارش مقدماتي تهيه ميكنند. روال اين است كه چند افسر قتل و رييس اداره دهم يك جلسه همانديشي برگزار ميكنند. در اين جلسه افسري كه به صحنه قتل رفته توضيح كامل و با جزييات ارايه ميكند و نظر خودش و فرضياتي كه به ذهنش ميرسد را مطرح ميكند. ساير همكاران هم نظر ميدهند. مثلا به چند فرضيه مختلف ميرسند. براساس اولويت روي هر كدام از فرضيهها كار ميشود. اگر قتل مبهم باشد از افراد زيادي استفاده و تقسيم كار ميشود. مثلا يك نفر بازجوي خوبي است، يك نفر تحقيقات ميداني را خوب انجام ميدهد، بعضي از افسران در كارهاي فني قويتر هستند و... به همين شكل تقسيم كار انجام ميشود و كار ادامه پيدا ميكند.
از قبل پروندههاي مختلفي وجود دارد و ممكن است در ادامه قتلهاي ديگري هم اتفاق بيفتد. مثلا ممكن است در طول هفته هر كدام از افسران اداره دهم مسوول 2پرونده قتل شوند. در پروندهاي كه همهچيز در آن معلوم باشد و قاتل هم در صحنه حضور داشته باشد و دستگير شود، رسيدگي به آن دستكم 10روز كار پليسي دارد، اما پروندههايي كه رازآلود و مبهم هستند بيشتر زمان ميبرد و دستكم بايد يكماه روي يك پرونده كار كرد. سختي كار طوري است كه مثلا افسري كه نيمهشب سر صحنه قتل رفته صبح روز بعد دوباره در اداره حضور دارد و كار ميكند و تقريبا افسران اداره دهم تمام وقت كار ميكنند.
بعد از اينكه افسران اداره دهم به نتايجي درباره قاتل دست پيدا كردند، با مجوز قضايي براي عمليات دستگيري قاتل برنامهريزي ميكنند. بستگي به اين دارد كه قرار است چهكسي در چه مكاني دستگير شود. مثلا اگر متهم اعتياد به موادمخدر دارد برنامهريزي ميشود كه چه ساعتي بايد عمليات انجام شود كه او غافلگير شود. يا اينكه متهم ديگري از اشرار است و بايد در كجا و چه ساعتي و با چه استعدادي از نيرو اقدام شود. ممكن است متهمي هم فردي عادي باشد، براي اينكه به ساير اعضاي خانواده او آسيب وارد نشود سعي ميشود در زمان مناسب عمليات انجام شود.