جايگاه منطقهاي ايران در تعامل براي آينده خاورميانه
زهرا نژادبهرام
آينده سياسي منطقه در بستر تحولات اخير در سوريه، لبنان و فلسطين تصويري متفاوت از نقش منطقهاي ايران را تبيين ساخته كه بدون اتكا به جايگاه ژئوپليتيك و ظرفيتهاي سرزميني آن تحققپذير نيست. ايران به عنوان قدرت منطقهاي با اتكا به همين ظرفيت اكنون در آزموني بزرگ براي تبيين نقش آتي خود در تغييرات سياسي منطقه قرار گرفته است. تلاش دولتهاي بزرگ و منطقهاي نظير تركيه و عربستان و حتي كشورهاي كوچك نظير قطر براي طراحي آينده سياسي منطقه بدون حضور ايران تصويري ناممكن و در عين حال غيرواقعي است؛ جايگاه ايران در طول تاريخ در ترسيم شرايط سياسي منطقه همواره قابل تأمل و ارزيابي بوده است؛ جلسات آينده سوريه در كشورهايي نظير عراق، اردن و تلاش براي ناديدهانگاري ايران تصويري است كه اين دولتها درصدد ساختن آن هستند! اما حقيقت را نميتوان انكار كرد جايگاه ايران در اين برهه از تاريخ نه تنها ضروري بلكه الزامي است. در واقع چگونه ميتوان براي آينده منطقه تصويرسازي كرد درحالي كه ايران سهم بزرگي در حذف داعش و حمايت از كشورهاي ضعيف منطقه كه درگير تنشهاي داخلي و در معرض تهاجم خارجي بودهاند. چگونه ميتوان براي منطقه برنامهريزي و نقشهكشي كرد درحالي كه ايران در ايجاد ثبات منطقهاي در مرزهاي شرقي و غربي و جنوبي و شمالي خود توانمندي جدي دارد؟ در حقيقت برخورداري ايران از جايگاه ژئوپليتيك خاص در معادلات منطقهاي، ظرفيتي است كه انكار آن ناشي از اشتباه محاسباتي كشورهاي مدعي طرحي براي خاورميانه ديگر است كه يقينا با ناكارآمدي همراه خواهد شد. در اين ميان بهرغم همه خسارتهاي جاني و مالي كه اسراييل به غزه وارد كرد، لبنان را عرصه تاخت و تاز نمود و اكنون سوريه را در آماج حملات متعدد قرار داده است، اين نوع كشورها با همراهي همديگر نقشهاي خاص براي خاورميانه در جهت ايجاد امنيت براي اسراييل و بهرهبرداري از ظرفيتهاي غني منطقه دارند. ظاهرا نوعي توافق نانوشته يا حتي نوشته شده ميان قدرتهاي منطقهاي نظير تركيه و عربستان با اسراييل و قدرتهاي بزرگ اعم از امريكا و روسيه حادث شده كه سرنوشت ملتهاي منطقه را بنا به منافع اسراييل و ديگر كشورهاي خاص با راهبردي مشترك ميان دو قدرت بزرگ تبيين کنند. درحالي كه عناصر جدي در معادلات خاورميانه كه داراي نقشهاي خاص هستند مورد بيتوجهي قرار گرفتهاند . عناصري كه بيتوجهي به نقش اثرگذار آنها تفسير متفاوتي از آينده خاورميانه تبيين خواهد كرد. درواقع تداوم اين رويه درنهايت منجر به ناكارآمدي طرحهايي از دست خواهد شد كه اولين و مهمترين آن تلاش براي نديدن ايران است.
حقيقت آن است كه ظرفيتهاي منطقه گذشته از قدرتهاي سياسي درون و برون منطقهاي، مردماني هستند كه قادرند تمامي نقشهاي تعريف شده روي كاغذ را وارونه نمايند يا حداقل ناكارا سازند! معمولا در تحليلهاي سياسي تحليلگران به نقشهاي خاص كه قادر به تغيير توازن هستند، بيشتر توجه ميكنند تا اندازه قدرتها يا حتي تعداد قدرتها! خاورميانه بدون متعين ساختن نقش ايران تعريف درستي نخواهد داشت! بهرغم همه خسارتها و اتحاديهها و تلاشها و... براي حذف ايران از معادلات منطقهاي اين مهم صورت نخواهد پذيرفت، چراكه ايران امري متفاوت و خاص است! هر نوع توافق در منطقه چه در خارج از اين حوزه جغرافيايي و چه در درون اين حوزه جغرافيايي صورت پذيرد بدون درنظر گرفتن نقش تاريخي و سياسي ايران يقينا با دشواري تحقق روبهرو خواهد شد.
ايران با برخورداري از ذخاير برجسته انرژي فسيلي در كنار مرزهاي گسترده و دسترسي به آبهاي آزاد و نقش اثرگذار بر روند اتصالي بسياري از كشورهاي منطقه به ساير نقاط جهان همان جايگاه ژئوپليتيكي است كه نميتوان به آن بيتوجه بود! لذا ضروري است دولتمردان ايراني با تكيه بر اين ظرفيتها تلاشي ديگر را براي تبيين نقش تاريخي در منطقه با اتكا به روند صلح محوري و گفتوگو در كنار اطمينانبخشي به همسايگان در پيش گيرند تا نگاههاي غيرواقعي براي رسيدن به نقشههاي تازه براي خاورميانه را در ميز گفتوگو با حضور خود تبيين نمايند. يادآور ميشود كه نظريه وفاق كه ازسوي پزشكيان مورد تاكيد قرار گرفته بخش مهم و اساسي آنكه وفاق با ملت است هنوز شكل نگرفته و اين مهم برعهده همه دستاندركاران سياسي و اجتماعي كشور است كه با باور به قدرت مردم جايگاه اساسي ايران را در تبيين آينده منطقه به اثبات برسانند. رييسجمهور پزشكيان به روشني ميداند كه تنها قدرت اثرگذار بر معادلات روي كاغذ اين قدرتهاي برون و درون منطقهاي كه سعي در كنار گذاشتن ايران در منطقه دارند جدا از ظرفيتهاي منطقهاي و تاريخي و سياسي ايران مردم هستند. در اين ميان دو حقيقت آشكار است و آن اينكه ايران بايد در صفحه شطرنج سياسي كنوني با نگاه واقعبينانه گام بردارد و از ظرفيتهاي خود در همه عرصهها با تكيه بر نقطه كانوني سياستورزي يعني صلحطلبي و گفتوگومحوري بهره بگيرد تا بتواند نقش اساسي و اثربخش خود را نمايان سازد وگرنه در بستر ايدهآلگرايي ممكن است بسياري از ظرفيتها ناديده انگاشته شود و مسير رسيدن به اهداف ديپلماتيك با موانع بيشتري روبهرو شود، از اين رو لازم است؛
-ديپلماسي نخستين و مهمترين و اثرگذارترين راه براي تبيين جايگاه ايران باشد.
- نقش منطقهاي ايران در عرصه تعامل و همگرايي و اتحاديههاي منطقهاي به روشني تبيين و آشكار شود.
- از آنجا كه اعتماد متقابل ميان كشورهاي همسايه منطقه خليجفارس و غرب و شرق و شمال اصلي انكارناپذير است لازم است اين مهم به روشني براي همه جهان و كشورهاي منطقه تبيين شود.
1- ايجاد حس اطمينانبخشي از نقش ايران براي حفاظت از همه كشورهاي منطقه فرصتي يگانه براي قدرت بخشيدن به جايگاه منطقهاي كشور است.
2- در اين ميان بازخواني مجدد سياستهاي كلان و خرد كشور و بهرهگيري از ظرفيت نخبگان علمي و عملي كشور راهي پراهميت براي اثربخشي در آينده خاورميانه است.