• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۹ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5936 -
  • ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۹ آذر

نگاهي به مجموعه داستان نورگون / نورگون، آبرومند و خوش‌خبر

عليرضا جوانمرد

نورگون، كتاب تازه چاپ نشر ني از بهاره حجتي، مجموعه داستاني است كه براي خوانندگان داستان كوتاه قابل توصيه است. آبرومند و خوش‌خبر. اقدام نشر ني، براي چاپ داستان فارسي از نويسندگان خوش‌آتيه كه تاكنون كتابي چاپ نكرده‌اند، اقدامي وزين و فرهنگي است و ستودني. اما حجتي چندان هم نامي ناآشنا نيست. در مجله‌هاي داستاني معتبر داستان چاپ كرده و در جشنواره‌هاي معتبري هم جوايزي برنده شده. (اين فارغ از نگاه شخصي من به موضوع جشنواره‌هاي ادبي است البته.) شرح اين مجلات و جشنواره‌ها مختصرا در آغاز هر داستان هست. داستان‌ها بي‌تعارف در اقليم اتفاق مي‌افتند. اما نه در اقليمي كه بسياري از داستان‌هاي فارسي در آن اتفاق مي‌افتند: خبري از نفت و نخل و گرماي سوزان جنوب و روابطي كه در دهه سي و چهل تازه بود و ديگر تازه نيست ولي داستان‌نويس‌هاي كم‌مايه هنوز ارثش را مي‌خورند و تقليد و تكرارش مي‌كنند، نيست. از داستان‌هاي بي‌مكان دهه‌هاي بعد هم نيست كه در شهرهايي نامعلوم و بي‌هويت، در كافه‌ها يا در آپارتمان‌هاي هرجايي اتفاقات را ميزباني مي‌كنند. داستان‌هاي نورگون در محدوده استان گلستان و با اقليم آن ديار نوشته شده. آشوراده با تمام هيبتش در آن زيست مي‌كند. نويسنده نه تنها كه ترسو نيست و از داستان‌گويي در اقليم  كمتر آشنا براي مخاطب مركزنشين نمي‌هراسد بلكه چيزهايي به طبيعت - خونسرد و جسورانه - مي‌افزايد كه پا در طبيعت ندارد و محصول روياست: مثل غزل‌قو كه در تمام داستان‌ها تكرار مي‌شود. غزل‌قو مولود ازدواج خيال نويسنده و اقليم داستان‌هاست. كاري كاملا بومي ‌شده. برخلاف عمده ادبيات روزگار ما كه براي آفرينش اين موجودات نگاه مقلدش را به ادبيات امريكاي جنوبي دوخته است. دغدغه چوب و اسب و طبيعت در داستان‌هاي نورگون، شاعرانه پيچ و تاب مي‌خورند اما اين همه دغدغه‌هاي داستان‌ها نيست. انسان و گمگشتگي انسان، شبحي است كه در داستان‌هاي اين مجموعه شبگردي مي‌كند. به ديگر عبارت: مكان در داستان‌هاي اين مجموعه باري به هر جهت نيست. البته كه سانتي‌مانتاليسم ساده‌دلانه رهايي از تكنولوژي و پناه بر طبيعت در اين مجموعه يافت نمي‌شود. زندگي دور از مركز در اين داستان‌ها تصوير شده است، ولي نه به معناي دفرمه شده دهه سي و چهل و پنجاه، يا به معاني كهنه استعاري. چيزي كه هنوز بسياري از داستان‌نويس‌هاي امروز خود را نتوانسته‌اند از آن رها كنند. خبري از جنگ ارباب و رعيت يا طي طريق عرفاني روستايي ساده‌دل نيست. اما مكان در اين داستان‌ها، عامل پيشبرد پيرنگ و پيراستگي طبيعي در جهان داستان است. اگر كارگري در معدني كار مي‌كند و اگر گورستان يادبود كارگران راه‌آهني در آن مجاورت هست، اگر داوطلب‌هاي فعال در محيط زيست به جهان داستان حجتي سفر مي‌كنند و اگر اسبي در داستاني به تاخت مي‌رود نه از سر وصله‌ كردن تصوير و شعر به داستان، كه از روي طبع و طبيعت داستان در جهان داستان حاضرند و اشباحي در عمق داستان، حضوري مرموز و جاودانه دارند. از منظر من، داستان خوب مثل يك فرش دستباف ريزبافت است. طرح و نماي فرش در پيوستگي و درهم‌كنش تار و پود و رنگ و گره، به نحوي باشد كه نتوان تار را از پود و رنگ را از رنگ و نقش را از نقش جدا كرد. نوعي پيوستگي اجزا كه تفكيك‌ناپذير باشد. در داستان‌هاي نورگون، تركيب مكان وقوع رويداد و دلبستگي به اهميت محيط زيست، اين طور دقيق و ريز به هم بافته شده‌اند: مستحكم و جدايي‌ناپذير كه طرح را در خود سامان داده‌اند. هارموني كار حجتي در اين بخش مثال‌زدني است و هر ساز به شكل منفرد و جدا و ناساز، نوادار نشده است. زورچپاني در كار نيست و طرح داستان‌ها مانند گياهي طبيعي در بستر مكان و دغدغه جاي خود را پيدا كرده و رشد كرده است. اين اتحاد مكاني در داستان‌هاي نورگون، امكان ديگري نيز براي مجموعه فراهم آورده است. داستان‌هاي حجتي گاه به هم راه پيدا مي‌كنند. سايه كسي از داستاني به داستان ديگر مي‌افتد و مكاني گاه در چند داستان خود را نمايان مي‌كند. عناصر طبيعي مشترك به وفور در داستان‌ها تكرار مي‌شوند و گاه با تاكيد. اين تو رفتگي داستان‌ها درهم، سايه‌اي غريب از حضور هر داستان در داستان ديگر مي‌آفريند. اين سايه‌بازي داستان‌ها با هم، بعد تازه‌اي در داستان مي‌آفريند. آيا با ابرداستان مواجهيم يا داستان‌هاي تقاطع؟ هر چه هست داستان‌ها در هم لولا مي‌شوند و ابعاد هر داستان در خود فرو نمي‌ماند. گويي داستان‌ها فارغ از معنايي در تنهايي خود، در گفت‌وگو با ديگر داستان‌ها هم معنايي تازه مي‌سازند.

زبان داستان‌ها همراه با طبيعت داستان‌هاست: لطيف و شاعرانه. حجتي زبان‌آور است؛ خوب واضح است كه مشق زبان كرده و آوا و آهنگ و كلمه را بسيار مشق كرده است. به خلاف بسياري، دايره لغات نسبتا وسيعي دارد و خوب بلد است زبان را بسازد و بچرخاند. اگر براي خوانندگان، زبان و شاعرانگي و توصيف مهم باشد قطعا از خواندن اين داستان‌ها لذت خواهند برد اگر چه كساني كه دوست دارند (اعتقاد دارند) زبان با گوينده آن نسبتي داشته باشد و متناسب با دانش و شخصيت و طبقه گوينده باشد گاهي زبان داستان‌ها عجيب و ناچسب به نظر برسد. در قسمتي از پادكست راديو نبشته، شهريار مندني‌پور مي‌گفت هوشنگ گلشيري اعتقادي به جوان نابغه نداشته. اين طور استنباط مي‌كنم: گلشيري معتقد بوده داستان‌نويس قدم به قدم پيشرفت مي‌كند و مهم‌ترين راه پيشرفت برداشتن قدم اول و قدم‌هاي بعدي پس از قدم اول است. من در نگارش اين متن تلاش كرده‌ام از ياد نبرم كه اين قدم اول اين نويسنده است. (هر چند كه شاهكارهايي مي‌شناسم كه در همان قدم اول شاهكار بوده‌اند. به هر حال!) بسيار دوست مي‌داشتم فضاي داستاني ما اين قدر نحيف نبود و مي‌شد داستان‌ها را طوري نقد كرد كه علاوه بر نيمه پر داستان، به نيمه خالي هم پرداخت. ولي فضاي نقد داستان ما هنوز جوان و در حال رشد است. اگر چه نورگون هم مثل بیشتر كتاب‌هاي چاپ ‌شده در روزگار ما، دچار عارضه سندرم كتاب اول است ولي مع‌الوصف، نورگون، كتاب تازه چاپ نشر ني، از بهاره حجتي مجموعه داستاني است كه براي خوانندگان داستان كوتاه قابل توصيه است. آبرومند و خوش‌خبر.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون