درباره فيلم «صبحانه با زرافهها» ساخته سروش صحت
بديع و جريانساز و گفتمانساز
مختار شكريپور
فيلم «صبحانه با زرافهها» ساخته سروش صحت كه سال گذشته در بخش سوداي سيمرغ جشنواره فيلم فجر حضور داشت ازجمله فيلمهاي بديع جريانسازي است كه توجه طيفهاي مختلف مخاطب را برانگيخت. اين فيلم، يكي از فيلمهاي نادري است كه ميتواند يك الگو براي پر كردن خلأ موجود در سينماي اين روزهاي سينماي ايران باشد، چراكه هم از لحاظ فرم و ساختار و بدعتگذاري مثبت سينمايي قابل توجه است و هم از نظر محتوا و نوع نگاه ويژهاي كه به موضوع مدنظرش دارد. سروش صحت در اين فيلم در مقام فيلمسازي مولف درصدد خلق فضايي تازه و به نسبت خاص خودش بوده و به امضاي خود در اين فيلم رسيده است. رويكرد صحت به موقعيتهاي بحراني اجتماعي و روابط و مناسبات آدمهاي فيلم در اين موقعيتها و نگاه ويژهاش به خرده سرفصلهاي موضوعي چون بخشش و تقدير و مرگ، برتاباننده نگاهي منحصربهفرد و چالشساز و پر از پرسشهاي بنيادين انساني است و بدين ترتيب، فيلمش را فراتر از جغرافيا و جامعهاي كه فيلم در آن شكل ميگيرد، برده و شكل و شمايلي فراگير و انساني به موضوع اصلي و خرده موضوعاتش داده است. يعني آنچه در اين فيلم رخ ميدهد، جداي از پرداخت آسيبشناسانه به التهابات و بحرانهاي اجتماعي روز، موجب طرح پرسشهايي بنيادين در ذهن مخاطب در ارتباط با موضوع و حوادثي كه در فيلم ميافتند هم شده و مخاطب را به وراي نگاه معمولي كه پيشتر به مقولات طرح شده در فيلم داشته، ميبرد. يكي از نقطه عطفهاي فيلم، نگاه دولايه تراژيك و كميك فيلم با خلق نوعي طنازي دلچسپ و پرداخت به موقعيتهايي تراژيك به موازاي جهان طنازانه بديع فيلم است. نقطه قوت طنز فيلم اين است كه مثل اغلب فيلمهاي كمدي اين روزهاي سينماي ايران سخيف و مبتذل نيست، بلكه حاوي انديشه و نظرگاه مولف و بديع و دلچسپ و مبتني بر ابتكارهاي خلاقانه در اين خصوص است. جالب است برخي ديالوگهاي اين فيلم ميتواند تبديل به نوعي گفتمان طنز مبتني بر متل و ضربالمثل در جامعه شود. آنجاها كه شخصيتهايي با بازي عالي هوتن شكيبا و بيژن بنفشهخواه (چون فيلم را پارسال در جشنواره ديدهام، اسمها يادم نيست) به همديگر با جديت و طمانينه پيشنهاد به انجام امري معمولي چون سيگار كشيدن يا فلان نوشيدني خوردن را ميدهند و با اين لحن جدي مبتني بر طنزي دروني، امري معمولي چون سيگار كشيدن را تا حد تصميمي بزرگ ارتقا ميبخشند، اما اين ارتقا دادن چنان طنز مينمايد كه در ذهن مخاطب تبديل به امري گفتمانساز از جنس طنز ميشود. يعني ممكن است در جامعه و بيرون از سالن سينما اين شوخيهاي به ظاهر جدي اما مبتني بر طنز، موجب شكلگيري يك گفتمان جزيي فرهنگي مبتني بر طنز شوند كه اين كاري به نسبت تازه و بديع در حوزه طنزپردازي و گفتمانسازي در سينماي ايران است. از ويژگيهاي اين طنز جذاب صحت در اين فيلم و اغلب كارهايش اين است كه بارقهها و جلوههاي طنز به ندرت، در روند شكلگيري داستان شكل ميگيرند و جاهايي هم زيرپوستي خلق ميشوند و چون ديگر فيلمهاي طنزي كه اين روزها ميبينيم پشت سر هم و صريح و گلدرشت و در قالب شكلي مبتذل به مخاطب تحميل نميشوند.
صبحانه با زرافهها از لحاظ ساختار روايي و فرم بصري هم قابل توجه است. موتيفهاي به كار رفته در فيلم، اگرچه فضاي موتورخانه را به عنوان مكان روايت برخي رويدادهاي اصلي فيلم به ذهن متبادر ميكنند و دال بر مكانمند كردن روايت با نگاهي نشانه شناسانهاند و با تاويلي هم ميتوان اشاره به گير افتادن آدمهاي فيلم در چنبره جهاني مبتني بر كالبد فيزيكي تلقي كرد، اما خيلي مماس و مچ با رويدادهاي فيلم نيستند و نيازمند گرهگشايي نشانهشناسانه هستند. با اين وجود، اين موتيفها در پيكرهبندي فرم بصري و همچنين ساختار روايي فيلم موثرند و ذهن مخاطب را به كنكاشي نشانهشناسانه وا ميدارند. نكته ديگري كه در خصوص فرم و ساختار اين فيلم جاي طرح دارد، چفت و بست جهان فانتزي با جهان واقعي فيلم است كه به گمانم در تلاقي اين دو جهان شكافي موجود است و آنطور كه بايد در هم تنيده و مماس نيستند و تدبيري براي پر شدن اين شكافها لازم است. نكته ديگري كه نيازمند اشاره است، تمهيد درج مكاني است كه سروش صحت در اين فيلم و همچنين فيلم «جهان با من برقص» هم به آن روي آورده و انگار قرار است كه اين تمهيد، يك نقطه عطف مشترك در فيلمهايش شود. «طويله گاو» در فيلم اولش «جهان با من برقص» محل گفتوگوها و تنازعات عاشقانه و عاطفي آدمهايي از فيلم شده و «موتورخانه» در «صبحانه با زرافهها» هم در اينجا خلوتگاه آدمها و پاتوقي براي مصرف مواد مخدر و ديگر كنشهاي شخصيتها شده و بدين ترتيب، مكاني خاص براي مكانمند كردن فضا و روايت رويدادها و پيشبردشان شده است.
بهطوري كه اين مكانهاي ويژه و به نوعي مبتني بر نگاهي طنز و غيرمتعارف را ميتوان برخورد نشانهشناسانه فيلمساز در راستاي مكانمند كردن فضا و روايت تلقي كرد.
سروش صحت در اين فيلم بسان اغلب كارهايش، برخوردي صادقانه و صميمي و به دور از قضاوتهاي مرسوم با آدمهايش دارد و به تحليل كنشها و واكنشهاي آنها، بسته به موقعيتهايي كه در آنها قرار گرفتهاند، به دور از ارزيابي و قضاوت روي آورده است. صحت سعي كرده به دلايل و عوامل بروز عملكردشان از دل آن موقعيتها و شرايط بپردازد.
شخصيتپردازيهاي شسته رفته و دقيق، يكي ديگر از نكات قابل توجه اين فيلم است كه با بازي عالي بازيگران فيلم، ظريف و خاص درآمده و برخلاف فضاي اين روزهاي سينماي ايران كه اغلب با تيپهاي كليشه شده و رنگ و رو باخته روبهروييم، تازه و منحصربهفردند. بازي همه بازيگران در اين فيلم عالي است و ظرايف شخصيتها بسيار خوب درآمده و بازيگران از افتادن در ورطه گزافهگويي، البته با هدايت كارگردان پرهيز كردهاند. هادي حجازيفر در نقش شخصيت دكتري معتاد، با وجود دافعهاي كه در خصوص ساير بازيهايش داشتهام، بسيار عالي و جذاب ظاهر شده و لايههاي طنز و جدي اين شخصيت را به خوبي ادا كرده است. طنز بديعي كه بازي مليح و عالي بازيگران در اين فيلم شكل گرفته مثال زدني و كم نظير است. در پايان، ذكر نكتهاي قابل تامل در خصوص صبحانه با زرافهها، بسيار ضروري و برطرفكننده ابهام است. اينكه در جشنواره فيلم فجر سال گذشته، شائبه تابوشكني و بدآموز بودن فيلم در خصوص مصرف مواد مخدر و همين طور برخي كنشهاي اجتماعي پيرامون فيلم شكل گرفت. به گمان نگارنده، اين نگاه در سطح به اين قضيه است، چراكه مخاطب در روند قصه و پايان تلخ فيلم به نتيجهگيري برعكس اين شائبه ميرسد. يعني مخاطب به اين واقف ميشود كه هر آنچه رخ داد، نتيجه روي آوردن آن شخصيتها به مصرف مواد مخدر و اغواگريها در اين خصوص بود. اتفاقا برعكس تلقي بدآموزي و تابوشكني، فيلم در اين خصوص بسيار بازدارنده و در خصوص آسيبشناسي از اين جريان نمونه است؛ حتي بايد آن را براي بازدارندگي در اين زمينه پيشنهاد داد. درواقع، اگر پاي شوم اين مواد و سهلانگاري در اين خصوص در كار نبود، شخصيتها به اين سرنوشت تلخ دچار نميشدند. ضمن اينكه مولف با پيش كشيدن و طرح اين قضايا، هم به آسيبشناسي بحرانهاي اجتماعي روز پرداخته و هم به طرح مباحثي چون بخشش و رفاقت و تقدير و مرگ و همين طور چالشهاي ذهني در اين خصوص روي آورده است.در اين ميان، دلايل روي آوردن شخصيتها به مواد مخدر هم در طول فيلم واكاوي ميشود. از جمله شخصيت دكتر كه انگار ماجراي مرگ فرزندش به خاطر تعللي چندثانيهاي و مبتني بر تقدير او را به اين مسير براي گريز از مساله و بحران كشانده است.اينكه فقط چند ثانيه زودتر رسيده بود، فرزندش زنده ميماند! چند ثانيهاي كه همواره در مغزش تيكتاك كرده است.