• ۱۴۰۳ پنج شنبه ۲۰ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5953 -
  • ۱۴۰۳ چهارشنبه ۱۹ دي

روسيه و سال ناآرام 1905

مرتضي ميرحسيني

شايد مي‌شد آن ماجرا جور ديگري رقم بخورد. شايد اصلا نيازي به آن‌ همه خشونت و خونريزي نبود. اما سربازان تزار جز به‌كارگيري زور و قساوت- حتي در مواجهه با مردم عادي-  روش ديگري را نمي‌شناختند. اصلا آن روز آمده بودند كه معترضان را لت و پار كنند. همين كار را هم كردند. آن يكشنبه از ژانويه 1905 تظاهرات آرام كارگران سن‌پترزبورگ را به خاك و خون كشيدند و چند صد نفري را كه «قصد داشتند شكايات خود را در ضمن عريضه‌اي خاضعانه به محضر تزار تقديم دارند»، كشتند (خانواده‌هاي كارگران نيز در اين تظاهرات حضور داشتند و بسياري از كشته‌ها هم همين‌ها بودند) . شايد فكر مي‌كردند با سركوبي بي‌رحمانه، ساير معترضان و مخالفان را مي‌ترسانند و از تجمعات اعتراضي بعدي جلوگيري مي‌كنند. اشتباه مي‌كردند. آن «يكشنبه خونين» به روز مهمي در تاريخ روسيه تبديل شد. آلن وود مي‌نويسد: «حس نفرت ناشي از قتل‌عام به زودي فراگير شد و نشانه‌هاي اندوه، بغض و خشم عمومي عليه تزار جنايتكار همه ‌جا به چشم آمد. نه فقط كارگران، بلكه طبقه متوسط، اصناف، روشنفكران و تمامي جامعه روسيه به خشم آمده بودند.» جامعه ناراضي و خشمگين بود. تقريبا از همه‌ چيز ناراضي و خشمگين بود. اما آنچه بيشتر از همه مردم را عاصي كرد، بي‌عدالتي گسترده و بي‌تفاوتي حكومت - طبقه حاكم- به مشكلات اصلي كشور بود. از يك طرف روسيه درگير بحران اقتصادي پيچيده‌اي بود و از طرف ديگر آتش جنگ با ژاپن شعله مي‌كشيد. اكثريت مردم دليل جنگ را نمي‌فهميدند و اگر هم مي‌فهميدند اهميتي به آن نمي‌دادند و با انگيزه حكومت براي درگيري نظامي در شرق دور همدل نبودند. به نظرشان، اولويت‌هاي مهم‌تري در خود روسيه وجود داشت كه حكومت- حكومت آلوده به فساد و خو گرفته به استبداد - به آنها اعتنا نمي‌كرد. ناآرامي‌هاي ناشي از اين شرايط ابتدا در مناطق روستايي شروع شد و بعد به شهرها هم كشيد. حكومت ابتدا به مقاومت ايستاد و - با لجاجت خاص حكومت‌هاي استبدادي- صداي معترضان را، چه در شهرها و چه در روستاها نشنيد يا نشنيده گرفت. اما بعد مجبور به عقب‌نشيني شد و خود تزار حكم به برگزاري انتخاب مجلس مشورتي داد كه واكنشي ناكافي براي تدبير بحراني بزرگ بود. «فرمان تزار آبي نبود كه آتش خشم عمومي را فرونشاند و فقط باعث شد هر دو گروه مخالف، ليبرال‌ها و انقلابيون، بر شدت فعاليت‌هاي خود بيفزايند و سطح مطالبات خود را بالاتر ببرند. حالا ديگر حق راي عمومي، مجلس انتخابي با قدرت تامه براي قانونگذاري و تحقق آزادي‌هاي مدني كه ضمانت قانوني داشته باشد، كمترين خواسته‌هاي ايشان بود.» پس اعتراضات ادامه يافت و حتي به شورش‌هايي در ميان نيروهاي نظامي- كه تزار به خطا به وفاداري بي‌چون‌وچراي آنان مطمئن بود- رسيد (مشهورترين اين شورش‌ها، نافرماني رزمناو پوتمكين در بندر اودساست) . سپس اعتصابات گسترده شروع شد و عملا اقتصاد روسيه را فلج كرد. اين حوادث، سرآغاز كشمكش‌هاي- اغلب خونين- بعدي در آن سال، سال 1905 ميلادي شد. از دل‌شان، حكومت روسيه، حداقل به ظاهر، به حكومتي مشروطه تغيير كرد. البته «شورش‌هاي 1905 را در هر حال نمي‌توان به معناي دقيق كلمه انقلاب ناميد، زيرا به هيچ نوع تفويض قدرت سياسي منجر نشد، قدرتي كه همچنان در يد امپراتوري ضعيف‌النفس و وزراي دست‌نشانده‌اش باقي بود؛ هيچ شكلي از توزيع مجدد ثروت و زمين رخ نداد؛ ساختار جامعه بازسازي نشد و قدرت دستگاه ديواني، ارتش و نظميه بر جاي خود باقي ماند.» به تعبيري، آزمون و فرصتي دوباره به طبقه حاكم روسيه داده شده بود. آزمون و فرصتي كه آنان از دستش دادند. باختند و صحنه را براي بازيگران 1917 آماده كردند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون