نگاهي به گلادياتور ۲ آخرين ساخته ريدلي اسكات
داستاني بيجان و خالي از روايت
فرزانه متين
تاريخ دوبار تكرار ميشود، يكبار به صورت تراژدي و بار دوم به صورت كمدي و داستان فيلم گلادياتور 2 هم به همين صورت است.در سال ۲۰۲۴ با نمايش جوكر ۲ كه هنوز نتوانستيم آن فيلم را هضم كنيم ناگهان با يك فاجعه ديگر روبهرو شديم؛ گلادياتور۲.
ريدلي اسكات ۸۶ ساله تقريبا ۲۴ سال بعد از ساخت فيلم شاهكار گلادياتور محصول سال ۲۰۰۰ تصميم گرفت بر اساس سياستهاي هاليوودي (ساخت اسپين آف يا دنباله) گزينه دنباله را انتخاب كرد و قسمت دوم گلادياتور را ساخت.گلادياتور ۲۰۰۰ با پايان تراژديكش، پتانسيلي براي ادامه و ساختن دنباله نداشت و در همان سال ورود به هزاره سوم با درو كردن جوايز گلدن گلوب و اسكار جزو آن دسته آثاري شد كه نبايد قسمت دوم آن ساخته ميشد با اين حال اسكات كه بعد از ساخت سهگانه بتمن، روند فيلمسازياش كه رو به افول بود تصميم به ساخت گلادياتور۲ با بودجه ۲۵۰ ميليون دلاري گرفت و سرانجام فيلم ساخته شد.
گلادياتور ۲ با فيلمنامه ضعيف ديويد اسكارپا و بازيگراني چون پل مسكال، پدرو پاسكال، دنزل واشنگتن، جوزف كوئين، فرد هچينگر و كاني نيلسن در ماههاي پاياني سال ميلادي ۲۰۲۴ به نمايش درآمد.داستان كه به ادامه اثر جاودانه گلادياتور ۲۰۰۰ ميپردازد درباره فرزند ماكسيموس، لوسيوس است كه بعد از مرگ پدر، به آفريقا فرار ميكند .او در يك شهر آفريقايي در كنار همسرش زندگي آرامي دارد كه با حمله روميها روبهرو ميشود و پس از به قتل رساندن همسرس، شهر به تصرف روم در ميآيد و روميها، لوسيوس را بدون آنكه از هويتش باخبر باشند به بردگي ميگيرند.لوسيوس كينه ژنرال آكاسيوس را كه فرمان قتل همسرش را صادر كرده، به دل ميگيرد و قسم ميخورد كه او را خواهد كشت.خيلي زود لوسيوس را در معرض فروش به عنوان برده ميگذارند و او توسط يك تاجر برده بدطينت به نام ماكرينوس جهت شركت در مسابقات گلادياتور خريداري ميشود.اين در حالي است كه مادر لوسيوس (دختر ماركوس) كه هماكنون همسر ژنرال آكاسيوس است از هويت واقعي لوسيوس اطلاع پيدا كرده و تلاش ميكند با پسرش ارتباط برقرار كند.
گلادياتور ۲۰۰۰ يك تراژدي از دل قصههاي باستاني بود، جدال بين خير و شر .فيلم، قهرماني به نام ماكسيموس داشت كه به اثر جان ميبخشيد، گلادياتور۱ شخصيتمحور بود و اگر ماكسيموس با بازي به يادماندني راسل كرو از آن گرفته ميشد، سرنوشت گلادياتور هم مانند بسياري از فيلمهاي تاريخي و حماسي ديگر مجهول و گمنام باقي ميماند.موتيف اصلي اثر، انتقام بود و آن هم انتقامي از يك پادشاه ديوانه بنا به دلايل مشخص و در آنجا بود كه تماشاگر را در تله فيلم ميانداخت و او به قلاب اثر گير ميكرد.سكانس اول، لمس خوشههاي گندم توسط ماكسيموس در تلألوي خورشيد با موسيقي بينظير هاني زيمر آلماني، شروع بيبديلي بود كه از ذهن مخاطب هرگز پاك نميشود.راسل كرو در حد و اندازه يك گلادياتور، بازي درخشاني را از خود ارايه داد كه جايزه اسكار را هم براي نقشش گرفت و زحماتش بر باد نرفت.
فيلمي ضعيف و فاقد انسجام
ساخته اسكات در ۲۴ سال پيش به گونهاي بود كه هر قدر هم به آن زمان ميخورد، قديمي نميشود، اما در مقابل آن اثر، اسكات با گلادياتور ۲، فيلمي ضعيف و فاقد انسجام روايي را به نمايش گذاشت.اثري خشن با جلوههاي ويژه تصنعي كه توذوق مخاطب ميخورد. قصهاي كه قهرمان ندارد و لوسيوس به عنوان شبحي كمرنگ از يك قهرمان، فردي متزلزل برخلاف پدرش است. او شخصي است كه در سراسر فيلم آشفته و سرگردان است و هر لحظه تغيير مسير ميدهد.آرزويش كشتن ژنرال آكاسيوس است، اما در ميدان نبرد از كشتن وي منصرف ميشود.بار اولي كه مادرش را ميبيند او را نفي و انكار ميكند و بار دوم ميخواهد سپر بلاي مادرش شود.او شخصيت كاريزماتيك و نابغه پدرش را به ارث نبرده و در كل نتوانسته از پس يك كاراكتر سينمايي برآيد او صدِ بازي خودش را گذاشت، اما پل مسكال براي اين نقش مناسب نبود.بازي وي به حدي مصنوعي و جاهطلبي بچگانه دارد كه بايد گفت از اساس روي كاغذ، شخصيتپردازي لوسيوس نامناسب بوده است جه بسا هنرمندان ماهرتر هم مانند او، اين نقش را بد بازي ميكردند.نقشي كه از ابتدا جان ندارد و كارگردان هم نخواسته بازي قوي و خوبي از اين بازيگر بگيرد شايد همه اين نابساماني نقش لوسيوس به دليل نقش جذاب و هنرمندانه ماكسيموس در گلادياتور ۱ است كه نميتوان لوسيوس را نه در قاب يك قهرمان، بلكه حتي در تصوير يك گلادياتور ديد.لوسيوس اساسا شمشيرزن ماهري چون پدرش نيست و اگر ماكسيموس پيروز ميشد به دليل آن بود كه وي فرمانده كل ارتش شمال روم محسوب ميشد.
لوسيوس در فيلم هر كاري هم كه كرد، نتوانست حس فداكاري، همدلي و حتي انتقام را در مخاطب برانگيزاند و از يك سو فيلم با يك شخصيت ضد قهرمان به نام ماركينوس با بازي دنزل واشنگتن روبهرو است كه تاجر برده و صاحب لوسيوس است و در طلب از بين بردن روم.او با بازي شكوهمندش، بازي لوسيوس را به زير كشاند.دنزل واشنگتن چون كوهي استوار، سكانسها را به تسخير خود در ميآورد و هيچ بازي در مقابل وي، ياراي مقاومت ندارد و تنها از ميان بازيگران فيلم تنها او است كه گلادياتور را بر دوش خود ميكشاند و جلو ميبرد.
فيلمي كه قلبها را هرگز تسخير نميكند
گلادياتور ۲ يك اثر پر زرق و برق است كه شايد نگاهها را تسخير كند، اما قلبها را هرگز تسخير نميكند.جلوههاي ويژه بصري آن مانند جنگ با ميمونهايي عجيب است كه اصلا چنين موجوداتي در آن دوران وجود خارجي نداشتند يا پر كردن كلوسئوم با آب كه جنگ كشتيها و كوسهها را به راه اندازند، همگي يك بازي بچگانه و كامپيوتري است و شوخي با شعور مخاطب.حتي صحنههاي خشونتآميز فيلم فاقد يك انسجام منطقي است. ريدلي اسكات به جاي يك اثر حماسي و تاريخي، يك اثر در ژانر دلهره و اكشن ساخته است كه ناگهان در سكانسهاي پاياني بعد از آن همه خون ريختن و خشونت، فاز پند و اندرز ميگيرد كه باعث خنديدن مخاطب ميشود. هر آنچه ما در گلادياتور ۲۰۲۴ ميبينيم، نسخهاي نازل و سبك از گلادياتور ۲۰۰۰ است.اسكات مانند ساخت اثر قبلياش، ناپلئون، ميخواسته فيلم را از سر خودش باز كند و در نهايت هم با ساخت گلادياتور ۲، ميخ آخر را به تابوت خودش زد.اوحتي با دنباله گلادياتور به نسخه اوليه فيلم در سال۲۰۰۰ كه از بهترين فيلمهاي تاريخ سينماست، ضربه زد.جالب است بدانيد ريدلي اسكات كه دستي هم بر تحريف تاريخ دارد بعد از موفقيتآميز بودن گلادياتور ۲۰۰۰، تصميم ميگيرد گلادياتور ۲ را با داستان ديگري بسازد كه ماكسيموس بعد از مرگ، در برزخ تصميم ميگيرد دوباره به زمين بازگردد و انتقامش را بگيرد و سپس با روح جاودانهاش در جنگهاي صليبي، جنگ جهاني اول و دوم با ظالمان بجنگد كه خوشبختانه مورد تاييد واقع نشد و خودِ اسكات هم پي آن را نگرفت و ترجيح داد اثرهاي ديگري بسازد.
در هر صورت گلادياتور ۲ كه تلاشي براي بازآفريني جادويي اثر اول است به عنوان يك سايه كم رمق، به تصوير درآمد.فيلمي كه در سطح باقي ماند و از عمق روايت باز ماند و سردرگم شد.
آنچه گلادياتور ۲۰۰۰ را تبديل به اثر قوي و كلاسيك كرد نه قدرت بصري، بلكه عمق احساس و اصالت داستانش بود در صورتي كه گلادياتور جديد تنها مبتني بر قدرت بصري با CGI است كه فاقد معنا و پيام است و خيلي زود به دست فراموشي سپرده خواهد شد.