كرزويل و پيشگوييهايي درباره آينده هوش مصنوعي
مرتضي ميرحسيني
هنوز زنده است و در كارنامهاش، در هفتادوشش سالگي بيشتر از ده عنوان كتاب به چشم ميخورد. اما «عصر ماشينهاي هوشمند» نخستين كارش بود. شايد حتي مهمترين نوشتهاش هم باشد. البته ري كرزويل آن را به تنهايي ننوشت و در نوشتنش از چند متخصص هوش مصنوعي كمك گرفت. كتاب در چنين روزي از سال 1990 ميلادي منتشر شد و تصويري پيشگويانه از آينده هوش مصنوعي و نقش آن در زندگي انسانها به خوانندگانش نشان داد. كمي فلسفه و اندكي رياضي را كنار هم گذاشت و از چشماندازي كه علوم رايانهاي به سمتش ميرفتند، نوشت. نوشت كه انسانها در مسير تكامل به جايي ميرسند كه چيزي باهوشتر از خودشان بسازند و در زندگي و تحصيلات و كار و درمان و جنگ به آن تكيه كنند. نوشت در آيندهاي كه چندان دور نيست با كامپيوترهايي سروكار خواهيم داشت كه ميليونها پردازش را همزمان در كمتر از يك ثانيه انجام ميدهند و هوش مصنوعي هر آنچه به هستي و حيات ما انسانها برميگردد زير و رو ميكند و خواهناخواه يكي از مباني تمدن جديد بشري ميشود.
نوشت دستكم به شكل نظري هيچ دليلي پيدا نميكنيم كه چنين اتفاقي را ناممكن بدانيم و روزي ميرسد كه بايد هويت خودمان را با ثبت اثر انگشت يا آزمون صدا به نرمافزارها و روباتها اثبات كنيم و به آنچه خودمان خلق كردهايم، نشان دهيم كه واقعا خودمان هستيم. روزي ميرسد كه اسناد الكترونيكي جاي سندهاي كاغذي را ميگيرند، براي شركت در امتحانات نيازي به حضور دانشآموزان و دانشجويان در سالن برگزاري آزمون ندارد و حتي نامههاي عاشقانه را از طريق دستگاههاي بيسيم براي مخاطب خاصمان ميفرستيم.
ميگفت براي درك بهتر مسير بايد به گذشته نگاه كنيم، به كامپيوترهايي كه چند دهه قبل از آنها استفاده ميكرديم و ببينيم كه اكنون - در سال 1990 ميلادي - نسبت به آن زمان چقدر پيشرفت كردهايم و كجا ايستادهايم. آينده هم در مقايسه با امروز چنين خواهد بود.
«عصر ماشينهاي هوشمند» كه از آن به مهمترين كتاب سال 1900 درباره كامپيوترها ياد ميكنند، شامل بيستوسه جستار مستقل از يكديگر، در موضوعات مرتبط با اين حوزه است و نام ري كرزويل كنار عنوان چهار تا از اين جستارها ديده ميشود. در صفحات پاياني كتاب نيز گاهشماري جالب - اما نه درست و دقيقي - وجود دارد كه از دوران دايناسورها تا سال 2070 ميلادي را در خود جاي ميدهد. البته نه همه پيشگوييهاي اين كتاب - حتي به شكلي متفاوت - محقق شدند و نه بحثهاي فلسفي و تاريخي آن را جدي گرفتند (مثلا در كتاب، اختراع و عرضه تلفني با قابليت ترجمه از زباني به زبان ديگر، تا سال 2010 ميلادي قطعي تلقي ميشود) . به قول ستوننويس نيويوركتايمز، كتاب در آنچه به فلسفه و روانشناسي مربوط ميشود به مهملگويي ميافتد و با گزارههايي نامفهوم و بيمعني كلنجار ميرود. ليندا استراوس در ژورنال «علم، فناوري و ارزشهاي انسان» (تابستان 1992) مينويسد: كرزويل حتي در تبيين درست و دقيق هوش مصنوعي ناكام ميماند، زيرا نميتواند به تعريف گويايي براي واژه «هوش» برسد. اما اين كاستيها و خطاها - كه برخيشان با توجه به محدوديتهاي زمانه اجتنابناپذير بودند - ارزش و اهميت «عصر ماشينهاي هوشمند» را چندان مخدوش نميكند. آيندهاي كه كرزويل و همكارانش در سال 1990 ميديدند، با اندك تفاوتهايي در ظاهر، در حال شكلگيري است.
كامپيوترها نقش مهمي در همه چيز، از زندگي روزمره و بازار كار تا جنگ و قدرت و سياست ايفا ميكنند و شبكههاي اجتماعي - و الگوريتمهايي كه در آن به كار ميرود - نيز جنس و ماهيت ارتباطات انساني و نگرش مردم به محيط اطرافشان را عميقا تغيير دادهاند. درست است كه خودروهاي بدون رانندهاي كه كرزويل انتظارشان را ميكشيد هنوز خيابانها را تصاحب نكردهاند، اما هواپيماهاي بدون سرنشين، شيوههاي قديميتر رويارويي نظامي را - نه فقط در آسمان - به چالش كشيدهاند. تمدني كه ميشناسيم خواهناخواه رو به دگرگوني است و خودمان نيز گوشههايي از اين دگرگوني را تجربه ميكنيم.