جاهاي خالي تقويم
محمد خيرآبادي
اين روي سكه؛ خط
در اين روي سكه كساني قرار دارند كه با گرنت كاردون كارآفرين مشهور جهاني و نويسنده و سخنران حوزه موفقيت همنظرند كه ميگويد: «جاهاي خالي تقويم شما را شيطان پر ميكند.» يعني تا ميتوانيد سعي كنيد وقت خالي نداشته باشيد. چون آنهايي كه برنامه مشخصي براي روزهايشان ندارند در عمل عمرشان را به تباهي ميگذرانند. يكسري از افراد، معروفند به آدمهاي «معتاد به كار»؛ آدمهايي كه ميخواهند كارهاي بيشتري توي تقويمشان بگنجانند و طوري برنامه بچينند كه مدام مشغول باشند، حالا چندان اهميتي ندارد كه چه مشغلههايي براي خود مهيا ميكنند، همين كه فراغتي نداشته باشند برايشان كافي است. چون در فراغت شرّ و بدي ميبينند، نه شرّ و بدي مذهبي يا اخلاقي، بلكه در واقع احساس ميكنند اگر هميشه مشغول باشند ضرر و آسيب كمتري ميبينند و اين مشغوليت به نفع و صلاحشان است. در عمل هم، اين دسته از افراد آدمهاي موفقتري در كار و حرفه خودشان هستند.
آن روي سكه؛ شير
در آن روي سكه كساني هستند كه ميگويند بايد گاهي بيكار بود، به بطالت گذراند، در سكوت به سر برد و به منابع استرس كه اغلب مرتبط با كار و شغل ماست فكر نكرد تا بتوان به گوشههايي از آرامش و سلامتي رسيد. كار و كار و كار، همهچيز ما را از بين خواهد برد. اين دسته از افراد ميدانند كه اغلب ما اگر وقت خالي گيرمان بيايد، برنامه پيادهروي نميچينيم، دل به سكوت طبيعت نميدهيم، مطالعه نميكنيم، از گفتوگوهاي خوب و مثمرثمر استقبال نميكنيم و اولين و شايد تنهاترين انتخابمان ولو شدن روي كاناپه و بالا و پايينكردن كانالهاي تلويزيون و صفحات اينستاگرام و توييتر باشد. ميدانند كه اگر خيلي هنر كنيم شايد سفري با دوستان ترتيب بدهيم، جايي، اتاقي، ويلايي رزرو كنيم و در ترافيك به دل جاده بزنيم، چند روزي از اين طرف به آن طرف بپريم و خسته و كوفته به خانه برگرديم. اما معتقدند اين دليل نميشود كه فراغت را به عنوان بخش مهمي از روند خلاقيت انسان و همينطور عامل تاثيرگذار در آرامش و سلامتي آدمي، دستكم بگيريم يا دور بريزيم.
سفر
براي همه ما پيش آمده كه بعد از چند روز تعطيلي، به جاي آنكه سرحال و پرانرژي باشيم، خستگي و كسالت را با خود به خانه ميآوريم و فرداي آن هم به سر كار ميبريم. در واقع اين ناشي از شكل مرسوم و كليشهاي سفر كردن است. مسافرتهاي ما به تنهايي بخش عمدهاي از تقصير نزول كيفيت فراغت را بر عهده دارند.
لايفاستايل
سبك زندگي مدرن و زيستن در شهر بهطور معمول كمتر به خلوت و آرامش راه ميدهد. همين باعث ميشود كه فراغت ما هم، عجلهاي و سطحي باشد. اگر جايي براي خلوت و سكوت مهيا نكنيم، طبيعي است كه آرامش خودش در به در دنبالمان نگردد و ما را پيدا نكند.
هنر
اگر فراغت با هنر مخلوط شود، هم كيفيت آن بالا ميرود و هم لذت نصيبمان خواهد شد. ما وقتي از كار فارغ ميشويم، پيگيري اخبار يا خواندن توييتهاي اين و آن يا تماشاي ويديوهاي پشت سر هم در اينستاگرام، ما را نهتنها از قيل و قالهاي بيهوده فارغ نميكند، بلكه وزنههاي بيشتري بر روي دوشمان اضافه ميكند. هنرورزي در هر شكل و صورتش، تجربه فارغ شدن از هياهوي پوچ دنيا به معناي واقعي و غرقه شدن در دنيايي از زيباييها و لذتهاي تراز بالاي انساني است.