• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۵ بهمن
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5973 -
  • ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۵ بهمن

درنگی بر آينده «خيال» در هنر

چگونه از «مرگ تخيل در فراجهان» پيشگيري كنيم؟

مزدك پنجه‌اي

تخيل از ديرباز يكي از بنيادي‌ترين ابزارهاي بشري براي درك، تغيير و بازآفريني جهان است. اين توانايي كه انسان را قادر به خلق جهاني فراتر از واقعيت موجود مي‌سازد، در تمامي جنبه‌هاي زندگي نقش كليدي دارد. از نقاشي‌هاي درون غارهاي دوران ماقبل تاريخ تا تحقيقات علمي، همواره تخيل پلي ميان جهان واقعي و جهان آرزوها، ايده‌ها و روياها بوده است. اما امروز با ظهور جهان‌هايي نظير متاورس، اين پرسش مطرح مي‌شود كه آيا تخيل مي‌تواند جايگاه پيشين خود را حفظ كند يا دچار تحولاتي بنيادين خواهد شد؟ متاورس جهاني است كه تخيل انسان آن را ساخته و فناوري به آن تجسم بخشيده است. در اين فضا، مرز ميان خيال و واقعيت محو مي‌شود و آنچه پيش‌تر در ذهن وجود داشت، به‌ صورت عيني در دسترس قرار مي‌گيرد. به عنوان مثال، در متاورس مي‌توان به‌ كمك ابزارهاي ديداري و شنيداري وارد موزه‌اي در پاريس شد، بدون آنكه نيازي به خارج شدن از خانه باشد. همچنين افراد مي‌توانند در اين جهان بدون محدوديت‌هاي جسمي زندگي كنند؛ فرد نابينا مي‌تواند ببيند، ناشنوا بشنود و ناتوانِ جسمي، آزادانه حركت كند. اين امكانات بي‌بديل، تخيل را از ذهن به دنياي عيني منتقل كرده و به آن بعدي كاملا جديد مي‌بخشند. اما اين عينيت‌يافتگي تخيل، چالش‌هايي را نيز به همراه دارد. وقتي تخيل به‌ واسطه فناوري بدل به واقعيت شود، آيا هنوز درون ذهن انسان، فضايي براي خيال‌پردازي باقي خواهد ماند؟ آيا جهانِ متاورس كه خود زاييده تخيل است، مي‌تواند مجددا بستري براي توليد تخيل باشد؟ برخي فلاسفه مانند ايمانوئل كانت، تخيل را ابزاري براي پيوند ميان واقعيت و ذهنيت مي‌دانند. كانت معتقد بود كه تخيل از طريق تركيب تجربيات پيشين با ايده‌هاي نو، امكان عينيت‌بخشي به ايده‌ها را فراهم مي‌آورد. اما در متاورس، بسياري از اين فرآيندها به‌طور خودكار انجام مي‌شوند؛ انسان ديگر نيازي ندارد تصاوير ذهني خود را به ‌تدريج شكل دهد، زيرا فناوري اين وظيفه را برعهده گرفته است. اين مساله ممكن است موجب كاهش فعاليتِ ذهني مرتبط با تخيل و در نهايت مرگ تدريجي آن شود. در متاورس، محيط‌ها و تجربه‌ها به‌ صورت كاملا برنامه‌ريزي و طراحي ‌شده در دسترس كاربران قرار مي‌گيرند. اين مساله مي‌تواند آزادي تخيل انسان را محدود كند، زيرا ديگر نيازي به خلق تصاوير ذهني يا داستان‌هاي شخصي وجود ندارد. تخيلِ انسان اغلب از تجربه‌هاي واقعي و مواجهه با طبيعت، اجتماع و احساساتِ عميق انساني شكل مي‌گيرد. حضور طولاني‌مدت در متاورس و استفاده افراطي از ابزارهاي واقعيت افزوده، مي‌توان افراد را از تجربه‌هاي زيستي دور كند و منبع الهام تخيل آنها را كاهش دهد. مانند فردي كه بيشتر زمان خود را در متاورس مي‌گذراند، ممكن است نتواند احساسات واقعي مانند لمس اشيا، بوي گل يا ارتباط انساني را درك كند و اين امر تخيل او را محدود خواهد كرد. در متاورس، افراد مي‌توانند خيلي سريع و بدون محدوديت، به آرزوها و خواسته‌هاي خود برسند. اين مساله ممكن است ميل به تخيلِ آينده‌اي بهتر يا ساخت دنيايي آرماني را كاهش دهد؛ از سويي تخيل همواره با فاصله ‌گرفتن از واقعيتِ محض ايجاد مي‌شود. در واقع هنرمندان و نويسندگان از طريق عناصر زباني مانند استعاره، مجاز و كنايه جهان‌هايي را خلق مي‌كنند كه فراتر از تجربه روزمره هستند. اما اگر زبان و تصوير در متاورس عريان و فاقد پيچيدگي باشد، همان‌طور كه در بسياري از فضاهاي ديجيتال امروزي ديده مي‌شود، تخيل چگونه مي‌تواند عمل كند؟ آيا امكان بازآفريني اين جهان‌هاي ذهني وجود خواهد داشت؟ شايد بتوان گفت اگر انسان‌ها در جهاني زندگي كنند كه تمام آرزوها و روياهاي‌شان تحقق يابد، ديگر نيازي به تخيل نداشته باشند. اين مساله را مي‌توان با مفهومي كه «دارن شو» در مقاله‌اي مطرح كرده است، بررسي كرد. او مي‌گويد كه اگر فردي در متاورس هرگز با مسائلي چون فقر، بي‌خانماني يا مشكلات اجتماعي مواجه نشود، چگونه مي‌تواند درك درستي از اين مسائل داشته باشد؟ چنين وضعيتي ممكن است تخيل اخلاقي انسان را كه پايه همدلي و تلاش براي بهبود جهان است، تضعيف كند. از سوي ديگر، زيستن در جهاني كاملا آرماني ممكن است انسان را به انزواي ذهني بكشاند. در اين وضعيت، انسان‌ها به‌ جاي تعامل با واقعيات و چالش‌هاي بيروني، تنها در دنياي ساخته خود زندگي خواهند كرد. اين انزوا مي‌تواند منجر به «مرگ ذهن» شود، زيرا تخيل براي ادامه حيات خود نياز به ارتباط با واقعيات دارد. پُل ريكور، فيلسوف برجسته معتقد بود كه تخيل بدون زبان نمي‌تواند عمل كند. به ‌باور او، زبان واسطه‌اي است كه امكان فراروي از واقعيت و خلق جهاني نو را فراهم مي‌آورد. اما در متاورس، زبان و تصاوير اغلب به ساده‌ترين و مستقيم‌ترين شكل خود ارايه مي‌شوند. اين ساده‌سازي ممكن است تخيل را محدود كرده و آن را به بازتوليد آنچه موجود است، تقليل دهد. با اين وجود، نبايد فراموش كرد كه تخيل بخشي جدايي‌ناپذير از ذهن انسان است. اين قوه شگفت‌انگيز نه‌تنها به عنوان ابزاري براي ايجاد جهان‌هاي نو عمل مي‌كند، بلكه بخشي از هويت و خلاقيت انسان است. بنابراين حتي در جهاني مانند متاورس، تخيل مي‌تواند راهي براي بازتعريف خود پيدا كند. براي حفظ و تقويت تخيل در اين جهان، بايد فضاهايي طراحي شود كه امكان فراروي از عينيت و ورود به ذهنيت را فراهم كنند. متاورس بايد به‌ جاي ارايه پاسخ‌هاي آماده، پرسش‌هاي جديدي ايجاد كند و مخاطبان را به تفكر و تخيل وا دارد. تنها در اين صورت است كه مي‌توان از «مرگ تخيل» جلوگيري و آن را به عنوان يكي از مهم‌ترين ويژگي‌هاي انساني حفظ كرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون