فيلمسازي با چشمان باز
اميد جوانبخت
معمولا در سالهاي اخير (خصوصا در جشنواره كه اولين نمايش فيلمهاست) وقتي ميخواهم به تماشاي فيلمِ جديد كارگردانان قديمي و شناخته شده بنشينم كمي نگرانم، چون در اغلب اوقات شرايط مساعد توليد يك اثر ماندگار وجود ندارد و خاطره آثار خوب و موثري كه قبلا از آنها ديدهايم همچون معياري، سبب ميشود كه فيلم جديد راضيمان نكند.
دغدغههاي فكري و معيشتي و مميزي آنچنان ذهن متمركز و دقيقي براي فيلمساز مستقل باقي نميگذارد كه فارغ از مناسبات پيچيده توليد و جريان غالب فيلمهاي كمدي بهفروش بتوانند مطابق دغدغههايش فيلم بسازد، اما تماشاي «زيبا صدايم كن» جديدترين ساخته قديميترين فيلمساز حاضر در جشنواره (كه از دومين دوره جشنواره با آن همراه است) حس خوبي دارد.
از معدود دفعاتي كه فيلمساز با تجربه همانگونه فيلم ساخته كه انتظار ميرود. فيلمي خوشساخت و روان
در راستاي دغدغههاي دو دهه اخير فيلمساز درباره نوجوانان و جوانان. يك فيلم اجتماعي سرپا كه بدون ادعاي خاصي به خوبي رابطه يك پدر و دختر را در بستر جامعه امروز به تصوير ميكشد. فيلم داستان پدري است كه ظاهرا مشكل رواني داشته و بستري است اما جهت حمايت از دختر تنهايش از بيمارستان فرار ميكند و يكي، دو روزي را با او ميگذراند. شخصيتهاي اينگونه (كه قبلا هم در فيلمهاي مختلفي به آنها پرداخته شده) روي مرز ظريفي حركت ميكنند. گاه چون بقيه رفتار معقولي دارند ولي گاهي هم رفتاري غيرمعمول از خود بروز ميدهند. بازي بازيگران در اين نقشها تعيينكننده است و كمي اغراق ميتواند نقش را به سوي طنز بكشاند. «امين حيايي» اما پس از فاصله گرفتن از نقشهاي كمدي در سالهاي اخير موفق ميشود با هدايت درست «صدرعاملي» مرز ظريف بين عقل و جنون را به خوبي به تصوير بكشد.
چهره و بازي دختر نوجوان فيلم حضور چنين شخصيتي در دل جامعهاي نامتوازن كه به دلايل گوناگون از اغلب افراد رفتارهاي نامتعارف سر ميزند اين قياس را در ذهن بيننده ايجاد ميكند كه شايد او عاقلتر از بسياري ديگر باشد يا افراد ديگري هم هستند كه نياز به بستري شدن دارند ولي آزادند. استفاده از درست و هدفمند از لوكيشنها و زمينهها (نظير ساختمان عظيم سالها نيمه كاره مانده روبهروي پارك ملت در زمينه گفتوگوي مستاصلانه پدر با دخترش در كنار خيابان يا حضور در بالاي تاوركرين و برفراز شهربيرحم، نقش مهمي در القاي موضوع فيلم دارند. در مجموع فيلم «زيبا صدايم كن» به عنوان چهاردهمين فيلم صدرعاملي در شرايطي كه بسياري از همنسلان او متاسفانه يا از گردونه فيلمسازي خارج شدهاند يا حضوري نااميدكننده دارند، فيلم موفقي است. صدرعاملي در سالهاي اخير نيز با حمايت از فيلمسازان جوان در نقش تهيهكننده سعي در مهيا كردن شرايط توليد فيلمهاي اجتماعي دغدغهمند همچون «شناي پروانه» و «جنگل پرتقال» داشته است. صدرعاملي در سال 59 با تهيهكنندگي فيلم خونبارش ساخته زندهياد «امير قويدل» وارد سينما شد و سال 61 با ساخت فيلم «رهايي» كه با حضور «داود رشيدي» به جنگ ميپرداخت، اولين فيلم خود را كارگرداني كرد.
دومين ساختهاش «گلهاي داوودي/63» ملودرام موفقي بود كه توانست در جشنواره سوم جايزههاي فيلمبرداري، تدوين، موسيقي و بازيگر مرد و زن را به خود اختصاص دهد و با فروش قابلتوجهش جايگاه او را در سينما تثبيت كرد.
سومين فيلم او «پاييزان/66» داستان همراهي اجباري يك زن و شوهر (امين تارخ و كتايون رياحي) با مردي غريبه و مسلح (داريوش ارجمند) بود كه تا رسيدن به روستايي در شمال ناخواسته روي هم تاثير ميگذاشتند. فيلم «قرباني/70» آخرين فيلم دوره اول فيلمسازي او در حيطه ژانر ملودرام بود كه نسبتا به فروش خوبي نيز دست يافت.
صدرعاملي پس از گشايش فرهنگي نيمه دوم دهه هفتاد با فيلم «دختري با كفشهاي كتاني/77» وارد مسير جديدي در سينماي اجتماعي با محوريت دختران نوجوان شد كه هم از بابت اقبال منتقدين و هم از نظر فروش مورد استقبال قرار گرفت. او اين مسير را با فيلمهاي «من ترانه 15 سال دارم/80» و «ديشب بابات رو ديدم آيدا/83» به صورت يك سهگانه ادامه داد و براي فيلم «من ترانه...» از بيستمين دوره جشنواره موفق به دريافت سيمرغ بهترين كارگرداني و فيلمنامه شد. سهگانه بعدي او 3 فيلم «شب، هر شب تنهايي و در انتظار معجزه» با محوريت زائرين در مشهد بود كه با خلاقيت صدرعاملي اين فيلمها تا حدودي از كليشهها فاصله گرفته و سفارش سرمايهگذار را تبديل به فيلمهاي ديدني شدند. خصوصا فيلم شب كه با حضور سه نسل بازيگري (انتظامي، شكيبايي و حيايي) بسيار ديده شد.
او در فيلمهاي «زندگي با چشمان بسته/87» و «سال دوم دانشكده من/96» كماكان به دغدغههاي نوجوانان و جوانان پرداخت كه البته كمتر از سهگانه اول مورد استقبال قرار گرفتند. «زيبا صدايم كن» را شايد بتوان فيلم سوم دو فيلم قبلي دانست كه البته موفقتر از دو فيلم قبلي از كار درآمده است.
صدر عاملي در دو دهه اخير چهرههاي جديدي (همچون پگاه آهنگراني و ترانه عليدوستي) را به سينما معرفي كرده است. فيلمهاي او در جشنوارههاي متعدد جهاني نيز شركت و جوايزي نيز كسب كرده است. اينكه فيلمسازي پس از تثبيت موقعيت حرفهاياش پس از چهار دهه به جاي «نام فروشي» كماكان با حساسيت فيلم بسازد خصلت ارزشمندي است و ميتوان به فيلمهاي خوب بعدي او اميدوار بود.