• ۱۴۰۳ دوشنبه ۲۲ بهمن
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5978 -
  • ۱۴۰۳ يکشنبه ۲۱ بهمن

گزارشي به مناسبت شصت‌وششمين سالگرد درگذشت داريوش رفيعي، خواننده

صداي عشق و سوز و خلوص

ترانه‌هاي داريوش رفيعي پس از نزديك به هفت دهه همچنان بين نسل جوان طرفداران خودش را دارد ‌

سيمين سليماني
دنياي هنر و موسيقي دنياي قابل تصور و پيش‌بيني‌پذيري نيست؛ كسي كه وارد اين جهان مي‌شود، در نهايت قادر است روي خودش و هنرش كار كند؛ آن هم صرف‌نظر از اينكه تجربه زيسته و شرايط روزگارش چگونه است و او را در چه مسيري قرار مي‌دهد يا در چه بستري قرار مي‌گيرد؛ اما يك چيز كاملا روشن است؛ اينكه معلوم نيست آنچه ارايه مي‌دهد مورد اقبال مخاطب هم خواهد بود يا خير! ممكن است اثري با تمام دقت و حساسيت‌هاي هنري خلق شود، اما اقبالي از سوي مردم نداشته باشد. در واقع يك هنرمند نمي‌تواند اطمينان داشته باشد اگر كارش داراي استانداردهاي هنري است، لزوما موردپسند مردم هم قرار مي‌گيرد يا خير و اين دو، يعني دارا بودن اهميت هنري و مورد اقبال قرار گرفتن يك اثر لزوما ارتباطي به يكديگر ندارند؛ اما داريوش رفيعي يكي از خوانندگاني بود كه بخت آن را داشت كه آثارش مورد توجه قرار گيرند و در ميان مردم زمزمه شوند. ترانه‌هاي خاطره‌انگيزي مثل «به سوي تو»، «گلنار»، «زهره»، «شب انتظار» و... كه همچنان پس از نزديك هفت دهه ميان نسل جوان طرفداران خودش را دارد و هنوز هم بازخواني‌هايي از آن اتفاق مي‌افتد. بايد توجه داشت كه اين ماندگاري در طول تنها سه دهه زندگي كوتاه داريوش رفيعي اتفاق افتاد. چيزي كه امروز از آن با عنوان «سلبريتي» ياد مي‌شود و به افراد مشهور و صاحب چهره اطلاق مي‌شود كه ميان مردم سرشناس هستند؛ در گذشته هم وجود داشته با شكل و شمايل خودش، آن زمان هم چهره‌ها مورد توجه رسانه‌ها بودند و زندگي شخصي‌شان نشانه گرفته مي‌شده. داريوش رفيعي هم از اين قاعده مستثنا نبود و هنوز هم پس از اين همه سال وقتي كه نام او را جست‌وجو مي‌كنيم بيش از نقد و تحليل آثارش مسائل ديگري به چشم مي‌خورد و شاهد در هم تنيدگي زندگي شخصي او با هنرش هستيم. 2 بهمن‌ماه مصادف بود با سالمرگ این خواننده فقید که در اوج شهرت درگذشت. در گزارشی که می‌خوانید بیژن فرازی خاطره‌ای از نوجوانی‌اش نقل کرده که نظاره‌گر هنرمندی مجید وفادار و داریوش رفیعی بوده؛ سجاد پورقناد ابعادی از زیست هنری داریوش رفیعی را بیان کرده که پیش‌تر کمتر از آنها گفته شده است. هومن شمس هم نگاهی اجمالی کرده به روند زندگی و هنر این خواننده فقید.

 

همنوايي ماندگار وفادار و رفيعي

بيژن فرازي 

 

آن سال‌ها كه من پا به عرصه نوجواني گذاشته بودم و بي‌نهايت عاشق موسيقي بودم، در منزل پدرم عبدالحسين‌خان فرازي كه سمت معاونت وزارت دربار را داشت، تمام رجال سياسي و هنرمندان آن دوران رفت و آمد داشتند و خاطرات بسياري از آن سال‌ها دارم.

يكي از آن خاطرات، خاطره دعوت كردن از داريوش رفيعي است؛ به ياد دارم كه پدرم گفتند كه براي دعوت از داريوش رفيعي كه در شمار مدعوين بود، سراغ ايشان بروم.

به خيابان اميرآباد كه آن سال داريوش در آنجا سكونت داشت، رفتم. روي در با تابلويي نوشته بود: «رفيعي». زنگ خانه را زدم و به داخل دعوت شدم. خوب يادم است كه داريوش برايم شربت توت‌‌فرنگي آورد كه براي اولين‌بار طعم و مزه‌اش را مي‌چشيدم و هنوز آن طعم و مزه را به خاطر دارم... روز ميهماني فرا رسيد، يادم مي‌آيد كه استاد مجيد وفادار هم در آن ميهماني دعوت بود و حضور داشت. مجيد وفادار از من پرسيد: چي بزنم؟ من كه هميشه عاشق و شيداي دستگاه همايون بوده و هستم، گفتم: «همايون» ولي مصطفي‌خان كاشاني فرزند آيت‌الله كاشاني كه او هم در جمع حضور داشت كه بعدها در جواني در يك سانحه تصادف از دنيا رفت، يكدفعه گفت: «اصفهان»؛ من هم به احترام مصطفي‌خان كه از من بزرگ‌تر بود، تكرار كردم: «اصفهان». مجيد به گوشه‌اي از سالن رفت و شروع كرد به كوك كردن سازش. بعد يك آرشه كشيد روي ويولن كه هنوز وقتي صدايش در گوشم نجوا مي‌كند مو به تنم راست مي‌شود.

كوك خاص و دو سيمه مجيد، صدايي خلق كرد كه شبيه آكاردئون بود، داريوش رو كرد به من و با لهجه غليظ كرماني گفت: «اون ضرب رو بده من ببينم.» بعد درآمد آواز اصفهان شروع شد و بعد هم ضربي كه هر دو اين هنرمندان در آن ميهماني چه كردند! نوايي ساختند كه همچنان در گوش منِ مخاطب مانده است.

زماني كه داريوش فوت كرد من براي تحصيل در رشته علوم سياسي در انگلستان بودم. وقتي شنيدم به‌ شدت تحت تاثير قرار گرفتم. چهره جوان، بشاش و صدايي كه پر از عشق جواني بود. دريغ و دريغ بر خاطرات و دوستان رفته... .

 

قابليت بازخواني ترانه‌ها

سجاد پورقناد

زندگي توام با خودويرانگري داريوش رفيعي در نسل‌هاي گذشته از طرفي سرزنش‌آميز و از طرف ديگر همدلانه و ترحم‌آميز بوده است. واقعيت اين است كه ماجراي شومي كه شمع وجود داريوش رفيعي را به خاموشي برد، مي‌توانست نابود‌كننده زندگي بسياري از همنسلان او و بعضي از دوستانش در جامعه موسيقي باشد.

در همان زمان الگو قرار گرفتن رفيعي، يكي از نگراني‌هاي جماعت معلم‌مآب آن دوره بوده است تا جايي كه حتي مقاله‌اي وجود دارد كه در آن سوگواري براي رفيعي را هم مورد انتقاد قرار داده و جامعه موسيقي را از دلسوزي براي او برحذر داشته است؛ البته نبايد فراموش كرد كه داريوش رفيعي اگر گرفتار افيون نمي‌شد، احتمالا امكان پيشرفت تكنيكي داشت. با اين حال او با همان ميزان از قدرت صدا و تكنيك كه نهايتا مي‌توان آن را بسيار معمولي تلقي كرد، محبوبيت بسيار زيادي كسب كرد.

زيبايي چهره و خلوصي كه در صداي او نهفته بود، او را به عنوان يك كاراكتر يگانه در نسل خود و حتي چند نسل بعد معرفي كرده بود.

محقق و تاريخدان موسيقي ايران، عليرضا ميرعلي‌نقي در نقدي به چرايي ماندگاري داريوش رفيعي در كنار ديگر چهره‌هاي محبوب آن نسل اشاره مي‌كند و در آنجا «بي‌ريايي و صفاي جواني خالصانه و عاشقانه» را رمز ماندگاري او مي‌داند. در كنار اين عامل كه همچون ايشان آنها را مهم‌ترين عامل شهرت رفيعي مي‌دانم، بايد به دو عامل ديگر نيز اشاره كنم.

اولي قابليت بازخواني آن ترانه‌ها براي عموم افرادي است كه قدرت متوسطي در خوانندگي دارند، در واقع عموم مردم ‌مي‌توانند اين ترانه‌ها را تقريبا به شكلي كه رفيعي خوانده، بخوانند. هر چند اين از تحسين‌برانگيز بودن توانايي او در خوانندگي مي‌كاهد ولي مي‌تواند هم موجب اجراي بيشتر اين ترانه‌ها در بين عموم مردم و زنده نگهداشتن يادش و هم باعث همذات‌پنداري بيشتر مردم با او شود.

دومي اما موضوع بسيار پيچيده‌اي است كه نيازمند تحليلي چندجانبه ‌و بينارشته‌اي است، حتي بررسي اينكه يك زيبايي‌شناسي مد روز در عرصه پوشاك چرا ماندگار مي‌شود و يك همتاي ديگرش نمي‌شود، پاسخي ساده و سرراست ندارد چه برسد به عرصه صدا و موسيقي كه تجريدي‌تر و مبهم‌تر است.

از ديدگاه رواداري در آزادي عقيده و زندگي شخصي، به خودم اجازه نمي‌دهم كه به كسي درباره سبك زندگي شخصي‌اش خرده بگيرم، حتي درباره افرادي كه شهرت و محبوبيتي ميان جوانان دارند و الگوي آنها هستند. ما تنها مي‌توانيم قضاوت شخصي‌مان را داشته باشيم ولي روا نيست كه وارد حوزه زندگي شخصي افراد شده و آنها را سرزنش كنيم. سبك زندگي رفيعي هر چه بود، آسيبش به خودش مي‌رسيد و اينكه دوست داشت الگو باشد يا نباشد هم به خودش مربوط است و ما نبايد اين‌بار را به دوش او و هر كس ديگري بگذاريم.

در نهايت اينكه از كرمان، ما حداقل چهار خواننده مشهور داشتيم كه به عقيده من هيچ كدام‌شان به سطح اول آواز نرسيدند ولي يك خصوصيت مشترك در ميان همه آنها وجود دارد و آن، مردمداري و فروتني مثال زدني آنها بود.

 

گيرايي خاص و اقبال عمومي

هومن شمس

داريوش رفيعي چهارم دي ماه سال ۱۳۰۶ در بم و در خانواده‌اي متمول و با فرهنگ به دنيا آمد. پدر داريوش، لطفعلي رفيعي، نماينده مجلس شوراي ملي بود. او پس از تحصيلات مقدماتي، درس خواندن را رها كرد و ديگر به مدرسه نرفت و به دليل علاقه‌اش به خوانندگي، به تهران مهاجرت كرد. ابتدا نزد مصطفي گرگين‌زاده رفت و پس از آشنايي با مجيد وفادار آثار متعددي مانند «زهره»، «شب انتظار»، «گلنار»، «كاروان عمر» و... را اجرا كرد.

آشنايي داريوش رفيعي با جواد بديع‌زاده هم باعث ورود او به راديو شد و اين دو نفر اوقات زيادي را با هم سپري مي‌كردند. صداي گرفته و خاص داريوش رفيعي كه حس يك عاشق دلسوخته را داشت، باعث گيرايي خاص آهنگ‌هاي او نزد مخاطبان به خصوص نسل جوان شد. استفاده از اشعار روان و ساده و قابل درك براي عموم جامعه آن روزگار باعث استقبال عمومي و شهرت داريوش رفيعي شده بود البته علاوه بر آن، چهره زيبا و قامت متناسب و شيك‌پوش بودن او طرفداران بي‌شماري را دور او جمع كرد.

اسماعيل نواب‌صفا در كتابش به نام «قصه شمع» كه حاوي خاطرات هنري‌اش است، نوشته: «داريوش با لهجه غليظ و شيرين كرماني سخن مي‌گفت و صداقت و پاكي در كلامش متبلور بود. وقتي به تهران آمد اتومبيل قرمز رنگ مدل بالايي داشت و گاهي در خيابان لاله‌زار و نادري و استانبول جولان مي‌داد. ابتدا كسي او را نمي‌شناخت ولي پس از سال‌هاي ۱۳۲۷ تا ۱۳۲۹ كه بعضي شب‌ها در راديو برنامه اجرا مي‌كرد، مردم به تدريج با نام او آشنا شدند.»

اينجا بايد گفت كه متاسفانه روزهاي خوش زندگي داريوش رفيعي دوام زيادي نداشت و گويي شهرت هم كار دستش داد و حضور در مهماني‌ها و محافل خصوصي شبانه او را به افيون آلوده كرد.

داريوش رفيعي در بيمارستان هزار تختخوابي (بيمارستان امام خميني امروز) بستري شد و در نهايت دوم بهمن ماه سال ۱۳۳۷ در حالي كه در اوج جواني و شهرتش به سر مي‌برد در ۳۱ سالگي درگذشت. رفيعي در گورستان ظهيرالدوله شميران به خاك سپرده شد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون