• ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۳ بهمن
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5979 -
  • ۱۴۰۳ سه شنبه ۲۳ بهمن

برف خستگي خداست!

اميد مافي

باز مانده از تعجب و تألم دهان شهري كه روزگاري برف به چنارهايش دخيل مي‌بست و از سرِ سخاوت، شتاي شورانگيز را آذين‌بندي مي‌كرد.از خاطرات و مخاطراتِ زمستاني اين شهر درندشت فقط يك تاي دو نقطه باقي مانده است.يادبودهايي شيرين‌تر از پرتقال‌هاي بيروتي، از آب گذشته و بر خاك مانده از روزگار رويين‌تني كه برف يكسر، خيابان‌ها، كوچه‌ها و پس كوچه‌هاي شهر را مسدود مي‌كرد تا قشون پارو به دستان دنيا را روي سرشان بگيرند تا ما كودكان سال‌هاي معصوم، روي خرپشته ضرب بگيريم و از فرط شعف، دنبال پوست اضافي بگرديم!  به همين روز عزيز قسم در آن دورهاي نزديك، مهتاب صداي شب‌تاب را نمي‌شنيد، بس كه كولاك بود و بوران و يخبندان.به همين شبِ رقت‌انگيز قسم در آن نزديك‌هاي دور، ما جوجه‌هاي جهيده در آغوش شادي، دمي كنار بخاري‌هاي نفتي توقف مي‌كرديم و شال آبي عطرآلودي كه بوي دست‌هاي مادر را مي‌داد، دور گردن‌هاي لاغرمان مي‌پيچيديم و از شدت و حدتِ سوز و سرما با پليور و جليقه مي‌خوابيديم.  بازمانده از تعجب و تحسر دهان شهري مسخ شده كه نيت كرده فصل سرد را با همه برودتش، بي‌باران و بالنگ بدرقه كند و خلجان و خواهش، سر تا پاي كالبدش را در بر بگيرد. شهري در حسرت يك برف مردانه تا دست اين هواي عفن را كوتاه كند و مجوز دهد ما سنگين و رنگين، سُريدن در برف‌هاي بلورآجين را بار ديگر امتحان و مزمزه كنيم و در خواب‌هاي ولرمِ خويش، دنبال آدم برفي بگرديم!  چه فرقي مي‌كند بگويند به لطف مازوت نيروگاه‌ها و دود صنايع برف از مردمان اين شهر دريغ شده يا نه؟ چه تفاوتي دارد غبطه سال‌هاي سيال پربرف را بخورند يا نه؟  مهم اين است كه ما اينجا در شهري كه زمستانش بخار ندارد، ساعت‌هاي‌مان را روي لحظه‌اي كه انگشتان‌مان از راه به در شوند، كوك كرده‌ايم و آماده‌ايم در سراشيبِ فصلي بيلمز، با كمي برف كاج‌ها را ريسه ببنديم و با تعبير خواب‌هاي زمهريري به عشق يار و نگار رمانتيك شويم. ما ساده‌دلان اين شهر اسرارآميز كه دل‌مان غنج مي‌زند براي دست افشاني بلورهاي سپيد به وقت تبلور.چه كسي بود كه مي‌گفت برف خستگي خداست و اين دادار بخشنده است كه پاكنش را برداشته و روي تمام نام‌ها، خيابان‌ها، خاطره‌ها و خلوت‌ها مي‌كشد.  راستي كاش در اين روزها و هفته‌ها كه خدا دلش كيك مي‌خواهد، كمي برف به خورد اين خاك خسته دهد تا شهر چمدانش را از خاطرات دلربا پر كند و ما سرخوش از يك اتفاق زعفراني از آسمان نشت كرده بابت يك دنيا سخاوت و كرامت امتنان كنيم. كاش خدا به جاي يك جفت قمري كه از حالا در تراس به استقبال بهار رفته‌اند، كمي برف به نشاني پستي‌مان ارسال كند تا لال از دنيا نرويم و در همهمه زاغ‌ها به كار سكه پارو به دستان رشك ببريم و پاي نقاشي خدا يك نمره ۲٠ با چندين هزار آفرين بنشانيم. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون