تاريخ و آموزش و هويت
نيوشا طبيبي
رييسجمهور محترم در موضوع «نهضت توسعه عدالت در فضاي آموزشي» و درباره معضل مهاجرت و رفتن جوانان و نوجوانان فرمودهاند كه «نبايد در مدرسه بچههايي تربيت كنيم كه هنوز از مدرسه خارج نشده فكر خارج هستند.»
حرفي است درست، كاملا درست. چه شده است كه نظام آموزشي ما نتوانسته چنان «عرق ملي» و «حس وطندوستي» را در كودكان و نوجوانان پرورش دهد، كه آنها به جاي فكر كردن به مهاجرت، آن هم از سنين 14 - 13 سالگي، به افتخارات ملي و تاريخي خود ببالند؟ چرا محتواي دروس در آموزش و پرورش ما، مصداق «از قضا سركنگبين صفرا فزود» است؟
كدام درس است كه اصلا و اساسا كار هويت بخشي به شاگردان مدرسه را بر عهده دارد؟ كدام كتاب درسي است كه رشته جان كودك دبستاني را به مفهوم مهم و حياتي «وطن» پيوند ميزند؟ برايش داستان حيات سرزمين مادري را حكايت ميكند تا او، هم عبرت بگيرد و هم به اينكه فرزند چنين آب و خاك و سرزميني است افتخار كند؟ دروس تاريخ و ادبيات فارسي مهمترين دروسي هستند كه كتابهايشان بايد در كمال دقت و صحت و توسط نويسندگاني بيغرض و وطندوست و فرهيخته نوشته شوند. الهيات و آموزشهاي ديني و مذهبي از كودكي در همه خانههاي ايراني برقرار است و منابع فراوان از جمله راديو و تلويزيون هم به اين مهم فراوان ميپردازند.
اما كتاب تاريخي كه ما در مدرسه ميخوانديم، حكايت مشتي پادشاه ظالم و ستمگر بيخداي عياش و هوسران و سران خودفروختهاي بود كه بر مردماني فقير و مظلوم با مشتي آهنين و تحميل زجر و تيرهروزي حكومت ميكردند. تاريخي كه ما ميخوانديم، اينچنين بود. تاريخي بود كه به ما به جاي افتخار و سربلندي، حس سرافكندگي و شرمندگي ميداد. بعدها كه دشمنان و جداييخواهان مغرض هم بر گرده اين شيوه روايت تاريخي ما سوار شدند و افسانههايي از ظلم «قوم فارس»! بر ديگر اقوام ايراني سرهم كردند و بعد پا را هم فراتر گذاشتند و آثار باستاني ايران را بر ساخته صهيونيستها و مربوط به دوره پهلوي دانستند. اخيرا هم پا فرا نهاده و اين همه متون تاريخي و ادبي به جا مانده را يكسره ناديده گرفته و در موجوديت ايران تاريخي هم شك و شبهه در انداختهاند. بيتعارف روايتگري تاريخي ما بيش از آنكه بر پايههاي ايرانيگري و وطنخواهي شكل گرفته باشد، متاثر از نگاه چپگرايانه تودهاي است.
تاريخ قاجاريه را در دوره پهلوي نوشتهاند. روايتي كه همه شنيدهايم، آقامحمدخان قاجار، مخنثي كينهجو، بيرحم و ممسك بوده كه بر اثر عقدههاي شخصي دستور قتلعام بسياري از مردم را صادر ميكرده است. اما اين همه حقيقت نيست. در واقع آقامحمدخان فرمانده نظامي و پادشاهي مقتدر بوده كه پس از يك دوره شديد هرج و مرج توانسته كشور را دوباره يكپارچه كرده و حتي كم و بيش به مرزهاي امپراتوريهاي گذشته ايراني برساند.
ميزان توهين و تحقير و تخفيف و ناسزايي كه حواله ناصرالدينشاه قاجار ميشود، آدمي را به تامل وا ميدارد. تاريخنويسي پهلوي از اين شاه فرهيخته كه توانست آرامش و رونقي نسبي در جامعه آشوبزده و اقتصاد مرده ايران به وجود بياورد، متنفر است. ناصرالدين شاه، پادشاه كشوري ضعيف بود كه در ميانه دو قدرت بزرگ استعماري جهان بايد رخت خويش را از ورطه بيرون ميكشيد. او با تدبير و اتخاذ سياست موازنه، ميان اين دو غول استعماري، توانست ايران را از ميانه به در ببرد. در اوج سهمخواهيهاي استعماري ايران هيچگاه مستعمره نشد و اين مرهون حسن تدبير ناصرالدين شاه و پادشاهان پيش از او بود. در دوره اين شاه نهادهاي توليدي صنعتي تاسيس شدند، سرمايهداري ملي و تجارت مورد تشويق و حمايت قرار گرفت.
تاريخ قاجاريه از دويست سال پيش آغاز ميشود و چندان دور نيست. در اين دوره صدها نفر متوني به عنوان خاطرات يا سفرنامه يا تذكرههايي نوشتهاند و با همه اينها ما تصويري فانتزي و غير واقعي از اين دوره تاريخي در ذهن داريم.
در تاريخ باستاني ايران، پادشاهان بزرگمان، كورش و داريوش و خشايارشا را تحقير ميكنيم. كدام حماسه باستاني و جنگ ميهني را با ابعاد و جزييات در مدارس تدريس كردهايم؟ كجا از نبوغ فرماندهي و فهم پادشاهان هخامنشي از رابطه مردم و حكومت سخن گفتهايم؟ كجا از شاهكار مهندسي آب در قناتها در زمان هخامنشيان صحبت كردهايم؟ ما بيش از آنكه محتواي تاريخي حقيقي را در كتابهاي درسيمان بياوريم و روح ايرانخواهي را در جوانانمان بدميم، سبب توليد دانستنيهاي تاريخي زردي شدهايم كه در نهايت، سبب دلزدگي و سرگشتگي شده است.
در حوزه ادبيات هم كم و بيش چنين است. كجا شاهنامه را سر راست و درست براي كودكان و نوجوانمان خواندهايم؟ كجا از سلاست و زيبايي و بلاغت گلستان و بوستان و بيهقي و بيهمتايي زبان فارسي و نقش مهم تاريخي آن در حفظ يكپارچگي ملّي سخن گفتهايم؟
اگر فرزند ما از ۱۳ و ۱۴ سالگي به فكر «خارج رفتن» است، گناه او نيست. ما نتوانستهايم تصوير بينظير و پرشكوه وطن را به او نشان بدهيم و چنان رشته محبت و الفت بين او و ميهن را محكم كنيم كه هر جاي دنيا هم كه رفت، هر روز براي ايران گامي بردارد و كاري انجام دهد.