گذاشتيمش توي خاك غريب
اسدالله امرايي
مجموعه داستان پرندهباز تهران نوشته ندا رسولي در نشر هيلا منتشر شده. داستانهايي از قربانيان شرايط و تبعات آن. زنان و مرداني كه اثرات جنگ نسل اندر نسل در زندگيشان تاثير گذاشته است. كتاب با نقل قولي از هاينريش بل، نويسنده آلماني برنده جايزه نوبل ادبيات شروع ميشود: «تا زماني كه هنوز در جايي از زخمي خون ميچكد، جنگ ادامه دارد.» اين مجموعه داستان نامزد هفدهمين دوره جايزه ادبي جلال آلاحمد نيز شد.كتاب پرندهباز تهران، شامل داستانهاي امروزي است، داستانهايي كه نمونه شخصيتهايشان را در اطراف خودمان ميبينيم يكي درگير مهاجرت شده، يكي درگير شهرنشيني در تهران، باغي هر روز درختهايش كم و كمتر ميشود و چه قصهاي دارند آدمهاي توي باغ و... . داستانهاي كتاب پرندهباز تهران براي ما آشناست و غريب نيست، اين آشنايي داستانها را دلنشين و تاثيرگذار ميكند. مجموعه داستان «پرندهبازِ تهران» از هشت داستان كوتاه با عنوانهاي پرندهبازِ تهران، مثلِ مردِ بُرُنزي، ناسور، حريم، جنگ مِهر، نورا، قرباني و مثل آونگ با موضوع جنگ و مهاجرت تشكيل شده است.داستانهاي جنگي جذابيتهاي خاص خود را دارد و بخش بزرگي از ادبيات جهان را تشكيل ميدهد. جنگِ هشت ساله ايران و عراق پاي ادبيات را به اين عرصه ناآزموده براي نويسندگان باز كرد. البته در بخشي كه همخوان با ادبيات رسمي و مورد تاييد حكومت بود چندان فاصلهاي با تبليغات و پروپاگانداي ماشين تبليغاتي ندارد و داستانهايي كه هم داستان است و هم عظمت دفاع از كشور را به تصوير كشيده و هم به مصائب جنگ پرداخته بيآنكه تبليغات اغراقآميز بكند، زياد نيست. داستاننويس ميخواهد كه بنشيند و از هزاران موضوع و حجم عظيم وقايع بنويسد و جنبههاي بكر و دست نخورده آن را كشف كند. اگر به هوشمندي نويسنده در انتخاب جمله اول كتاب دقت كنيم، متوجه ميشويم كه بعد از ۳۶ سال جنگ هنوز ادامه دارد، چون هنوز قرباني ميگيرد. زخمي كه انگار تا ابد خونچكان بماند. پرندهبازِ تهران داستان انسانهايي است كه هر كدام زخمي عميق در جنگ خوردهاند. نكته برجسته نگاه زنانه آثار است. ندا رسولي به خوبي از عهده اين كار برآمده و با نگاه ريزبينانه زنانه از جنگ نوشته. تفاوت ديگر آن فاصله نويسنده از جنگ است. نويسنده جوان خودش جنگ را نديده و از نزديك تجربه نكرده است، اما خوب ميداند جنگ چه اثراتي در روح و روان انسانها ميگذارد. رابطهها و عواطف انساني در داستانهاي مجموعه اهميت دارد. رابطه زن و مردي كه جنگ وارد زندگيشان ميشود. رابطه مادرزن و عروسي كه جنگ رويشان آوار ميشود. رابطه پدر و مادر با دخترشان كه جنگ بينشان شكاف ايجاد ميكند. نويسنده حول اين عاطفهها ميگردد و موقعيتهاي عجيبي را رقم ميزند كه مخاطب نميتواند در مواجهه با اين موقعيتها بيتفاوت باشد.
داستانهايي كه از همان ابتدا با تعليق شروع ميشود. دوري از وطن يا آوارگي و ارجاعات تاريخي به روزهاي جنگ و موشكباران.نثر ساده و روان كتاب در همان صفحات ابتدايي، خود را نشان ميدهد و استفاده از آرايههاي ادبي، كنايهها، ضربالمثلها و تكهكلامها غناي خوبي به نثر داده است. «آرامگاه باغ آرامش» خيلي بزرگ بود، پر از درخت، خيابانهاي پهن و تميز داشت، دو طرف خيابانها مردهها خوابيده بودند توي باغچههايي بزرگ كه سراسر سبز بود. حتي روي گورها هم جز تكه سنگ كوچكي كه اسم مردهها را به انگليسي رويش نوشته بودند همهاش سبز بود. قبرها منظم كنار هم رديف شده بودند. عمو نگذاشت پدر را برگردانيم ايران... رو كرد به مادر و گفت: «فكر همه جاش را كردهام، اينجا مال مسلمانهاست. خيلي هم تميز و آرام و زيبا؛ ببين!...» مادر گفت: «هي! گذاشتيمش توي خاك غريب؛ بميرم الهي!»