همكاري استراتژيك ايران و روسيه
غلبه بر شكاف ادراكي نخبگان و جامعه
حميد بهرامي
تعميق روابط استراتژيك ميان ايران و روسيه يك تحول ژئوپليتيكي مهم به شمار ميرود كه منعكسكننده تغييري گستردهتر به سوي نظم جهاني چند قطبي است. در حوزههاي نظامي و امنيتي، هر دو كشور منافع مشتركي دارند، بهويژه در قفقاز و آسياي مركزي. اين همگرايي با تغيير موازنه قدرت جهاني تقويت شده است، به گونهاي كه هر دو كشور به دنبال همكاري بيشتر در مقابله با ابتكارات امنيتي غربمحور هستند. اين همافزايي به حوزه اقتصادي نيز كشيده شده و فرصتهايي براي گسترش تجارت، همكاري در زمينه انرژي و شراكتهاي فناورانه ايجاد كرده است. با اين حال، بهرغم مزاياي استراتژيك آشكار، يك چالش اساسي همچنان باقي است: نبود درك متقابل و اعتماد ميان جامعه و نخبگان بهويژه در ايران.
شكاف ادراكي:
ميراث تاريخ و روايتهاي رسانهاي
يكي از موانع اصلي در تحقق كامل همكاري ايران و روسيه، تداوم شك و ترديد برخي نخبگان و بخش بزرگي از جامعه ايران نسبت به نقش روسيه به عنوان يك شريك استراتژيك است. اين ترديد ريشه در تجربيات تاريخي و همچنين تاثير قدرتمند روايتهاي رسانهاي غربي و غربگرا دارد كه طي دهههاي گذشته افكار عمومي را شكل دادهاند. بسياري از ايرانيان همچنان به روسيه با ديده ترديد مينگرند، نهتنها به دليل مناقشات ژئوپليتيكي گذشته، بلكه بهويژه به دليل تصويري كه در گفتمان غربي از روسيه به عنوان يك متحد غيرقابل اعتماد ارايه شده است. اين تصور باعث شده است كه تعميق روابط با مسكو- و بهطور گستردهتر با پكن- به عنوان عاملي در تضعيف حاكميت ايران تلقي شود، نه تقويت استقلال استراتژيك آن. پروپاگانداي رسانهاي غربي نقش فعالي در تقويت اين ترديدها داشته است. پس از امضاي توافق جامع استراتژيك ايران و روسيه، كارزاري سيستماتيك براي بياعتبارسازي و تخريب اين همكاري به راه افتاد. اين تلاشها نه تنها در داخل ايران، بلكه در سطح بينالمللي نيز مشهود بودهاند و هدفشان تضعيف توانايي ايران در ايجاد اتحادهاي مستقل خارج از حوزه نفوذ غرب بوده است. چالشهاي مشابهي نيز در روسيه وجود دارد، جايي كه بخشهايي از نخبگان سياسي و فكري همچنان تصورات منسوخ يا منفي نسبت به ايران دارند. براي مثال، در دوران «Russian Reset» روسيه تحت دولت غربگراي ديميتري مدودف، مسكو از تحريمهاي شوراي امنيت سازمان ملل عليه ايران حمايت كرد. برخي سياستگذاران روسي نيز بهطور سنتي ايران را يك شريك صرفا معاملاتي در نظر گرفتهاند كه از روابط خود با مسكو براي كسب امتيازات در ساير حوزهها استفاده ميكند. با اين حال، بايد توجه داشت كه نفوذ اين جناحهاي غربگرا در روسيه طي سالهاي اخير به شدت كاهش يافته، زيرا مسكو سياست خارجي خود را براي اولويت دادن به استقلال استراتژيك و همكاريهاي شرقي بازتنظيم كرده است.
هژموني رسانهاي غرب و روايت وابستگي
يكي از چالشهاي مهم در روابط ايران و روسيه، توانايي رسانههاي غربي و حاميان «توافقِ به هر قيمت» در شكلدهي به گفتمان عمومي در ايران است. براي دههها، روايتهاي غربي روسيه و چين را به عنوان منابع بالقوه وابستگي ايران ترسيم و همكاري عميقتر با اين قدرتها را تهديدي براي حاكميت ملي ايران معرفي كردهاند. اين روايت، با اين حال، واقعيتِ استراتژيك گستردهتر را ناديده ميگيرد: همكاريهاي امنيتي، نظامي و اقتصادي ايران با روسيه و چين عاملي متوازنكننده در برابر تلاشهاي غرب براي تغيير ژئوپليتيك منطقه به ضرر ايران است.تصويرسازي عمدي از همكاري ايران و روسيه به عنوان نوعي تبعيت، توانايي استراتژيك هر دو كشور را در ايجاد يك نظم جهاني چند قطبي مستقل ناديده ميگيرد. در واقع، يك مشاركت ساختارمند با روسيه و چين موقعيت ايران را در سياست جهاني تقويت كرده و به آن امكان ميدهد منافع ملي خود را بدون وابستگي به ساختارهاي غربي كه از لحاظ تاريخي درصدد مهار نفوذ ايران بودهاند، دنبال كند. ناديده گرفتن اين واقعيت نهتنها يك غفلت آكادميك، بلكه نتيجه مستقيم محيط رسانهاي است كه ديدگاههاي غربي را بر درك متوازن از تحولات قدرت جهاني ترجيح ميدهد.
راه پيش رو: ارتباطات استراتژيك
و تعامل فرهنگي
بهرغم منطق ژئوپليتيكي همكاري ايران و روسيه، نبود اعتماد و درك متقابل همچنان يك چالش اساسي است. رفع اين مشكل مستلزم رويكردي جامع و سيستماتيك است، بهويژه در زمينه تغيير برداشتهاي عمومي در ايران. روسيه بايد اين واقعيت را بپذيرد كه تعامل ديپلماتيك سنتي كافي نيست؛ بلكه استراتژياي ظريفتر و بلندمدتتر براي ايجاد اعتماد ميان نخبگان و جامعه ايراني لازم است. براي تحقق اين هدف، روسيه بايد در ديپلماسي رسانهاي و فرهنگي متناسب با مخاطب ايراني سرمايهگذاري كند. اين شامل حمايت از رسانههاي فارسيزباني است كه تصويري دقيقتر و متوازنتر از اهداف استراتژيك روسيه، روابط تاريخي با ايران و مزاياي همكاري دوجانبه ارايه ميدهند. همچنين تبادلات علمي و فكري ميان پژوهشگران، روزنامهنگاران و سياستگذاران ايراني و روس ميتواند نقشي كليدي در پر كردن شكاف ادراكي ايفا كند. علاوه بر اين، همكاريهاي اقتصادي و فناورانه ملموسي كه بهطور مستقيم براي جامعه ايران مفيد باشد- مانند پروژههاي مشترك انرژي، توسعه زيرساختها و سرمايهگذاري در فناوريهاي پيشرفته- ميتواند به مقابله با روايتهايي كه همكاري ايران و روسيه را يكسويه جلوه ميدهند، كمك كند. تعهد بلندمدت به تعاملات فرهنگي و آموزشي ضروري است. روسيه نبايد تنها به مقابله با روايتهاي منفي بپردازد، بلكه بايد بهطور فعال در جهت ترويج درك صحيحي از سياستها و ديدگاههاي خود در ايران گام بردارد. اين امر مستلزم گفتوگوي مستمر، شفافيت و ابتكاراتي است كه فراتر از تعاملات دولت با دولت رفته و به اقشار وسيعتر جامعه و محافل روشنفكري ايران دسترسي داشته باشد.
غلبه بر چالشها براي ايجاد يك همكاري
مستحكمتر
همكاري استراتژيك ايران و روسيه در نظم جهاني در حال تحول از ظرفيت بالايي برخوردار است، اما بدون چالش نيز نيست. در حالي كه پايههاي ژئوپليتيكي و اقتصادي اين همكاري مستحكم است، موفقيت نهايي اين اتحاد به رفع شك و ترديدهاي عميق و مقابله با اطلاعات نادرستي كه در هر دو كشور رواج دارد، بستگي دارد. بدون تلاشهاي راهبردي در حوزه ارتباطات و ديپلماسي عمومي، مزاياي كامل همكاري ايران و روسيه ممكن است محقق نشود.
براي ايران، تقويت روابط با روسيه نه يك مساله وابستگي، بلكه يك استراتژي تنوعبخشي است-راهكاري ضروري براي تثبيت جايگاه خود در جهان چند قطبي. به همين ترتيب، براي روسيه، ايران يك شريك كليدي در شكلدهي به امنيت منطقهاي و مقابله با فشارهاي غرب به شمار ميرود. هر دو كشور در ايجاد شراكتي كه نهتنها استراتژيك بلكه مورد پذيرش و حمايت جوامعشان باشد، منافع مشترك دارند. دستيابي به اين هدف مستلزم رويكردي پيشرفته و هوشمندانه در حوزه اطلاعات، فرهنگ و ديپلماسي است- رويكردي كه تصورات منسوخ را به چالش كشيده و زمينهساز ايجاد يك اتحاد پايدارتر شود.
کارشناس روابط بينالملل از دانشگاه گلاسکو