موقعيت ايران و كنشهاي متقابل ايران و روسيه!
نصرتالله تاجيك
افكار عمومي مردم نسبت به سفر آقاي لاوروف وزير خارجه روسيه به ايران پس از تحولات كنوني خاورميانه و روابط مسكو و واشنگتن حساس و دولت روسيه به اين امر واقف است. از آنجا كه سناريوهاي متفاوتي مطرح ميشود از اطمينانبخشي به ايران براي تعامل جديد روسيه با امريكا و اينكه اين مناسبات به هزينه روابط دو كشور نخواهد بود تا وجهالمصالحه قرار دادن ايران به عنوان امتيازي به امريكا از طرف روسيه! تا به گفته سخنگوي وزارت امور خارجه در چارچوب مشورتهاي مستمر ايران و روسيه راجع به روابط دوجانبه و تحولات منطقهاي و بينالمللي. اما اكثر تحليلگران معتقدند هدف سفر وي كه حامل پيامي از سوي تيم سياست خارجي ترامپ است كنترل سطح تنش ايران و امريكا از طريق حل مسائل هستهاي است. لذا مردم اميدوارند رفتار دولت روسيه به گونهاي باشد كه در اين شرايط حساس و دوران گذار منطقه و يارگيريهاي بينالمللي منافع ايران و مردمش سرلوحه اين اقدام ديپلماتيك باشد و بر سوءظنهاي پيشين دامن نزند. مهمترين نياز و خواست ترامپ كه در ادبيات اين مساله در مكتوبات بينالمللي هم درج گرديده و امتيازي كه از روسيه ميگيرد دور شدن از چين است يا حداقل بيش از اين نزديك نشود تا ترامپ در كنترل چين با مشكل روبهرو نشود. زيرا با رويكرد فشار حداكثري و تاثيرات آن بر مردم هيچ امتيازي از روسيه در ارتباط با ايران نياز ندارد بنابراين ضرورت دارد چند گزاره زير را با هم مرور كنيم:
1- در پي تحولات خاورميانه آسيبديدگي بخشي از بازدارندگي خارجي ايران جدي است اما اين امر، تاثير چندان زيادي روي ژئوپليتيك و سرمايهگذاري ايران در خاورميانه ندارد. و اگر اين آسيبديدگي بخواهد به ضعيف فرض كردن قدرت بازيگري ايران ترجمه شود، پيمودن راه خطاست!
2- ايران و روسيه دو همسايه هستند كه داراي حوزه تمدني و امنيتي مشترك و تاريخ طولاني روابط كه مخصوصا در ابعاد سياسي اجتماعي و فرهنگي در طول تاريخ از همديگر تاثيرپذيرفتهاند. روسيه كشوري پهناور و تاثيرگذار با جايگاه حقوقي مشخص در سازمانها بينالمللي و صحنه جهاني است. فرهنگ و تاريخ ايران و مخصوصا پهنه ژئوپليتيكياش مولفههاي قدرت نرم ايران در منطقه و جهان را تشكيل ميدهند. به مولفههاي نرم، بايد قدرت سخت افزاري و تاثيرات ناشي از آن و عدم پذيرش سلطه هژمونهاي جهاني را نيز اضافه نمود.
3- همكاري نظامي ايران با روسيه همچون ساير همكاري كشورها در اين زمينه است و لزوما به معناي قرار گرفتن ايران در كنار روسيه در جنگ با اوكراين نبود. اما با تبليغات و بزرگنمايي اوكراين به منظور اخذ تسليحات بيشتر از غرب، طبعا هزينه سنگيني بر مردم و سياست خارجي ايران هموار كرد. و از منظر ايران الان زمان پرداختن به اين مقوله و نقد كردن آن هزينههاست. البته ايران همواره موضع اصولي خود راجع به ضرورت خاتمه جنگ و حل مسالمتآميز اختلافات را حفظ كرده است. با وجود اين، طرفهاي اروپايي با طرح ادعاهاي بياساس مبني بر حمايت ايران از روسيه، تحريمهاي زيادي عليه ايران اعمال كردهاند.
4- براي ايران خاتمه جنگ روسيه و اوكراين با رعايت دغدغههاي روسيه و برقراري امنيت و ثبات در منطقه كه حضور ناتو را منتفي كند مطلوب است. اگر چه اين مذاكرات در ابتداي راه و خوانشهاي روسيه و امريكا در زمينه آتشبس در اوكراين متفاوت است. روسها خواهان آتشبس جامع و امريكا آتشبس سريع ميخواهد، اما متاسفانه با روشي كه روسيه اتخاذ نمود هماكنون تسليحات ناتو بهجاي سربازان ناتو در كنار گوش روسيه آمده و منطقه آلوده شده است. لذا راه وصول به صلح بسيار مهم و پر معناست و اگر نحوه و تبعات صلح روسيه و اوكراين و تاثيرات منطقهاي و بينالمللي آن و مخصوصا زد و بندها منجر به رو در رو شدن اروپا و روسيه شود، اين به معناي بهم خوردن توازن منطقهاي و بينالمللي و در آنصورت منطقه بشكه باروت خواهد ماند.
5- سياست خارجي ترامپ بر سه ستون بنا شده است: 1- كم كردن هزينهها براي كاهش كسري بودجه و سامان دادن به اقتصاد امريكا، 2- برونسپاري مديريت خاورميانه به اسراييل با حفظ و تثبيت دست برتر رژيم صهيونيستي در منطقه و 3- تمركز و تلاش امريكا بر كنترل چين. بر اين اساس روسها بايد اهداف ترامپ در نزديك شدن به روسيه را درك و مواظب باشند كه چينيها هم بيكار نخواهند نشست!
6- فارغ از ابهام استراتژيكي كلي روابط روسيه و امريكا ناشي از تضاد منافع دو كشور در پارهاي از حوزهها و ضد روسي بودن بدنه سياستگذاري و سياستورزي امريكا، اعتماد به ترامپ با ويژگيهاي شخصيتي و اهدافش يك سرمايهگذاري مطمئن نيست! اگر چه بند جنگ اوكراين را از پاي سياست خارجي روسيه باز ميكند، آقاي پوتين را به پيروزي ميرساند و قهرمان ملي ميكند اما اين نزديكي سريع و پر ابهام روسيه و امريكا بايد با حداقل تاثيرات منفي منطقهاي همراه باشد. يعني چنانچه توازن قوا ميان اين دو كشور و نزديكي آنها منافع سياسي و امنيتي ساير كشورهاي منطقه و مخصوصا ايران را تحتالشعاع قرار دهد، اين بر سياست خارجي ايران است كه از هماكنون ضمن تعريف و تبيين نظم مطلوب و نيازهاي سياسي و امنيتي منطقهاي و جهاني خود، تصوير آينده تحولات جهاني را نيز در رابطه با روسيه و اين نزديكي امريكا و روسيه را مد نظر داشته باشد.
7- سياست سنتي روسيه در سالهاي جنگ سرد و بعد از آن اين بوده كه براي جلوگيري از هژموني امريكا در منطقه خاورميانه، قفقاز و آسياي مركزي به ايران نزديك شود. مخصوصا بعد از وقوع انقلاب اسلامي در ايران به گرايشهاي ناشي از بياعتمادي به امريكايي نياز مبرم داشته و روي كمك ايران حساب باز كرده بود. لذا جبهه جنوبياش در اثر اين گرايشات ايران و نوع نگاهش به امريكا امن شده است. لذا روسيه توجه داشته باشد و ما به ازاي آن را بايد در سياستهايش اعمال كند. روسيه فرصت زيادي براي اصلاح چهره خود در ميان مردم ايران ندارد! ايران انتظار دارد روسيه بعد از تصويب موافقتنامه اخير در مجالس دو كشور و مبادله آن، به عنوان يك شريك مهم و راهبردي، ايران را در جريان آن بخش از تعاملاتش با ساير طرفها كه به منطقه مربوط ميشود و سياست خارجي ايران را متاثر ميكند قرار دهد. اين امر خصوصا با توجه به در همتنيدگي مباحث منطقهاي و بينالمللي همچون خاورميانه، قفقاز و آسياي ميانه اهميت مضاعفي دارد. كما اينكه ايران هم همواره پايبند به اين موضوع بوده و مشخصا در رابطه با تحولات مربوط به هستهاي و رفع تحريمها، دو متحد خود چين و روسيه را در جريان گفتوگوها با ساير طرفها قرار ميدهد. از اين منظر ضرورت هماهنگي و همكاري بيش از پيش اين سه كشور براي مواجهه با چالشهاي مشترك احساس ميشود و ضرورت دارد.
نتيجهگيري: بعيد به نظر ميرسد اين سفر صرفا براي تقويت مناسبات راهبردي دو كشور كه اخيرا كمي شدت پيدا كرده و گسترش دامنه پروژههاي چندجانبه در سطوح مختلف و تسليحاتي، يا مساله سوريه، تهديدات و جنگ رواني اسراييل عليه ايران باشد! اما چنانچه آقاي لاوروف حامل پيامي از سوي امريكا در زمينه مسائل هستهاي، ترتيبات آينده در خاورميانه و ساير موضوعات احتمالي باشد كه در صدر يادداشت اشاره شد، بايد توجه كنيم خاورميانه ذينفعان متعدد داشته و مشكل اصلي آنهم اشغال است كه صاحبان خود را دارد و تا حل نشود روز به روز ابعاد آن گستردهتر و پيچيدهتر ميشود و با ايدههاي خام ترامپ همچون جابهجايي مردم غزه يا اشغال كرانه غربي توسط اسراييل حل نميشود! و اما مهمترين مشكل كنوني بين ايران و امريكا كه ميتواند روز به روز خطرناكتر هم شود موضوع هستهاي است. اگرچه در اينكه ضرورت دارد ايران و امريكا بتوانند مشكلات خود را هر چه زودتر و با روشي معقول حل كنند شكي نيست، بلكه عقلايي و به نفع دو طرف است. اما گذشته از موارد سنتي مشكلات دو كشور و از جمله بياعتمادي مفرط به يكديگر و مسائل خاورميانه و اسراييل، در موضوع هستهاي تبعات خروج ترامپ از برجام عاملي تعيينكننده شده است. اين ميزان از پيشرفت هستهاي در اثر دانش بومي حاصل خروج امريكا از برجام است و براي ايران ارزان به دست نيامده. و مردم ايران متحمل آسيبهاي فراوان سياسي اجتماعي اقتصادي شده و نتوانستهاند از فوايد اقتصادي برجام استفاده نمايند. و مهمتر آسيبهاي رواني جامعه ايراني را هم بايد به آنها اضافه كرد. مردم ايران برجام را نه چرتكه داده و ستانده بلكه رويكرد بينالملليگرايي ايران تلقي و به آن دولت راي دادند تا آن را امضا كند. اما با ابتر ماندن آن توسط ترامپ، از روندهاي بينالملليگرايي مايوس و نا اميد شدند! كه در تحولات داخلي ايران هم بيتاثير نبود! لذا در هر گونه تعامل و مصالحهاي بين ايران و امريكا اين خسارات بايد روي ميز بيايد و در محاسبات معمول گردد. ضمن آنكه با توجه به شخصيت و ويژگيهاي ترامپ اميد چنداني هم به وي نيست كه بر خلاف انتظار همگان كه وي را تاجرپيشه ميدانند، همانند دور قبلي درصدد تحميل نظرات خود برآيد و اين معناي مصالحه نيست!
ديپلمات بازنشسته و استاندار پيشين