آيا اين تغيير فقط اضطراب را به تمام سالهاي تحصيل منتقل كرده است؟
ب: بخش اقتصادي آموزش
(چرا ورود سرمايهگذاران خصوصي به آموزش، مشكلات آن را حل نميكند؟)
۱- آيا دولت، آموزش را يك صنعت اقتصادي ميبيند يا خدمتي عمومي و اجتماعي؟ آيا ميتوان بين اين دو ديدگاه حركت كرد؟
۲- آيا حقوق معلمان (چه در مدارس دولتي و چه غيردولتي) براي تأمين يك زندگي معمولي كافي است؟
۳- آيا باهوشترها و توانمندترها، با آگاهي از فرصتهاي شغلي بهتر، از حرفه معلمي فرار نميكنند؟
۴- آيا تعيين شهريههاي دستوري و سپس نظارت سليقهاي بر مدارس غيردولتي، باعث ايجاد مدارس خودي و غيرخودي نشده است؟
۵- آيا تعيين شهريههاي مشخص، فرصت نوآوري و تجربههاي جديد را در مدارس غيردولتي از بين نبرده است؟
۶- آيا هزينه ساخت و تجهيز يك مدرسه براي ايجاد آموزش باكيفيت، براي سرمايهگذاران مقرونبهصرفه است؟
۷- آيا ورود بخش خصوصي به آموزش، باعث تجاريسازي دانش و طبقاتي شدن مدارس نخواهد شد؟
ج: بخش اجتماعي و عمومي
(چرا آموزشوپرورش از جامعه عقب مانده است؟)
۱- آيا والدين، همگام با تغييرات آموزشي رشد ميكنند، يا همچنان در چارچوب باورهاي سنتي هستند؟
۲- آيا آموزش باكيفيت، فقط در اختيار طبقه مرفه خواهد بود؟
۳- چگونه شكاف طبقاتي در آموزش، به شكاف عميقتر اجتماعي منجر ميشود؟
۴- آيا مدارس بايد دانشآموزان را براي زندگي بهتر آماده كنند يا صرفا براي موفقيت در كنكور؟
۵- چگونه عدم آموزش مهارتهاي دهگانه زندگي (مانند تفكر انتقادي، ارتباط موثر، حل مساله) باعث افزايش آسيبهاي اجتماعي شده است؟
۶- چرا نظام آموزشي نتوانسته اميد به آينده در دانشآموزان ايجاد كند؟
د: ساختار و سياستگذاري آموزشي
(چرا اصلاحات نظام آموزشي ايران شكست ميخورند؟)
۱- آيا سياستگذاريهاي آموزشي بر اساس مطالعات علمي و كارشناسي انجام ميشوند يا بر مبناي ديدگاههاي ايدئولوژيك و سياسي؟
۲- آيا گزينش معلمان و مديران بر اساس شايستگي انجام ميشود، يا همچنان ايدئولوژي و سياستزدگي بر فرآيند جذب نيروي انساني حاكم است؟
۳- چرا آموزش در ايران به يك جزيره بسته تبديل شده و از تحولات جهاني عقب مانده است؟
۴- آيا ساختار آموزشوپرورش امكان اجراي اصلاحات واقعي را ميدهد، يا اين سيستم ذاتا مقاوم به تغيير است؟
نتيجهگيري: مدرسهسازي يك راهحل موقت است، نه يك درمان واقعي
در نهايت، پرسش اصلي اين است كه آيا با تشويق بخش خصوصي به مدرسهسازي، مشكلات آموزشوپرورش حل ميشود؟
٭ اگر معلمان توانمند، منابع درسي جذاب، سياستگذاريهاي علمي و اقتصاد آموزشي سالم وجود نداشته باشد، ساختن مدرسه، تغييري در كيفيت آموزش ايجاد نميكند.
٭اگر زبان مدارس با زبان دانشآموزان يكي نباشد، نسل جديد همچنان به منابع آموزشي جايگزين روي خواهد آورد.
٭اگر فناوري در مدارس به حاشيه رانده شود، روشهاي آموزشي همچنان در گذشته باقي خواهند ماند.
توضيح ضروري:
قابل توجه دوست عزيز جناب آرش رحيمي، نويسنده خوب روزنامه اعتماد؛ اتفاقا دغدغه آقاي رييسجمهور ذيل عنوان عدالت آموزشي فقط موضوع سختافرار نيست، بلكه مباحث مربوط به نرمافزار كه همانا دغدغه شما در درونش نهفته است هم بخشهاي اصلي برنامه ايشان تشكيل ميدهد.