حمله روسيه به اوكراين پاياني براي جهان گذشته
علي آهنگر
دوشنبه ۲۴ فوريه ۲۰۲۵ يا ۶ اسفند ۱۴۰۳ آغاز چهارمين سال حمله روسيه به اوكراين است. از بهار سال ۱۴۰۰ زمزمههاي تجمع نيروهاي نظامي روسيه در مرزهاي اوكراين پيچيده بود. در پاييز و زمستان همان سال، كار از تأييد و تكذيب گذر كرد. جهان در ناباوري دريافت كه انبوهي از تجهيزات ارتش سرخ در مرزهاي شرقي اوكراين مجتمع شدهاند. در آن زمان، جهان كه از شدت بحران كرونا اندكي رهايي يافته بود، هنوز درگير موجهاي جديد اين بيماري بود. واكسنها در مبارزه با هيولاي كرونا موفقيتهايي به دست آورده بودند، اما سايه سنگين جانباختگان بر اين پيروزيها سنگيني ميكرد.
گذار انرژي و بيتوجهي اروپا به پيامدهاي آن
دهه ۲۰۲۰ با تغييرات گستردهاي در جهان آغاز شد. پيمان آب و هوايي پاريس در سال ۲۰۲۱ به مرحله اجراي جدي رسيد. جو بايدن در نخستين روز رياستجمهوري خود، ايالات متحده را به اين پيمان بازگرداند، اقدامي كه با هياهوي زيادي از سوي دولت او و رهبران اروپايي همراه بود. در پاييز همان سال، با وجود محدوديتهاي كرونايي، نشستهاي مهمي مانند گروه ۲۰ و كاپ ۲۶ برگزار شد. محور اصلي اين نشستها گذار انرژي و كاهش وابستگي به سوختهاي فسيلي بود. اروپا، بهويژه بروكسل، بر اين باور بود كه ميتواند با اتكا به انرژيهاي تجديدپذير مانند باد و خورشيد، وابستگي خود را به سوختهاي فسيلي كاهش دهد. اروپا نميدانست تكيه بر پيمان پاريس و باد صبا نتوان كرد. اين رويكرد بدون در نظر گرفتن پيامدهاي ژئوپليتيكي و اقتصادي آن اتخاذ شد. رهبران اروپايي، از جمله اورسلا فون درلاين، چنان بر ايده گذار انرژي تأكيد داشتند و چنان گوشكشيده بودند كه به هشدارهاي كارشناسان و دانندگان تاريخ گوش فرا نميدادند. تاريخ نشان داده بود كه تغيير در منابع انرژي، تحولات شگرفي در ساختارهاي سياسي و اقتصادي جهان برجاي ميگذارد. همانگونه كه گذار از زغالسنگ به نفت در اوايل قرن بيستم، نظامهاي سياسي صدهاساله پادشاهي و امپراتوري را دگرگون كرد، گذار از نفت به انرژيهاي تجديدپذير نيز پيامدهاي عميقي به همراه خواهد داشت. چرا كه انرژي مساوي با زندگي است. با تغيير انرژي، سبك زندگي تغيير ميكند. با تغيير سبك زندگي، سياست و ژئوپوليتيك نيز تغيير مييابد؛ زيرا كه انرژي مادر ژئوپوليتيك است. اروپا بدون در نظر داشتن اين مبناهاي اساسي، نشست بر سر شاخ و بن ميبريد!
كمبود منابع معدني و نقش چين
گذار انرژي نيازمند منابع معدني خاصي مانند ليتيوم، كبالت، نيكل و مس است كه برخلاف نفت، در بيشتر نقاط جهان پراكنده نيستند. مهمتر از خود اين منابع، توانايي پردازش و پالايش آنهاست كه از قضا در انحصار چين است. اروپا و امريكا، برخلاف تصور عمومي، زيرساختهاي لازم براي استخراج و به ويژه فرآوري اين موادحياتي را ندارند. اين وابستگي، اروپا را در موقعيتي آسيبپذير قرار داد كه در نهايت پيامدهاي آن با حمله روسيه به اوكراين آشكار شد.
اوكراين دروازه گذار انرژي براي اروپا
اگر ايران و مسجدسليمان دروازه گذار از زغالسنگ به نفت براي اروپا بود، اوكراين نيز با داشتن منابع حياتي خاكهاي كمياب، دروازه گذار به انرژيهاي تجديدپذير براي آنهاست. اما اروپا زماني به خود آمد كه ديگر دير شده بود. روسيه با هدف كنترل منابع معدني اوكراين و در نتيجه، كنترل آينده انرژي تجديدپذير در اروپا، جنگ را آغاز كرد. اين جنگ هزينههاي هنگفتي بر اروپا تحميل كرد، از جمله افزايش قيمت انرژي، تعطيلي صنايع و مهاجرت كارخانهها به امريكا و آسيا. بحران انرژي، بر باد بودن استراتژي گذار اروپا را به رخ كشيد و نشان داد كه اتكا به منابع محدود و عدم برنامهريزي براي تأمين پايدار انرژي، اشتباهي پرهزينه بود. حالا كار بهجايي كشيده است كه ترامپ براي پايان دادن به جنگ، نيمي از منابع و معادن خاكهاي كمياب اوكراين را طلب ميكند. روسيه هم گفته است امريكا را در بخشي از خاكهاي كمياب سرزمينهاي اشغالي اوكراين شريك ميسازد. گويي دست تقدير همه نيازمنديهاي اروپا در گذار انرژي را در خاك اوكراين ذخيره كرده بود.
پايان ناتو: آغاز عصر جديد امنيت
در اتحاديه اروپا
با روي كار آمدن دوباره ترامپ، ژئوپوليتيك جهاني براي هميشه دگرگون شد. ترامپ ميداند كه چين آينده انرژي، خاكهاي كمياب و گلوگاه پالايش و فرآوري آن است. از اين رو، سياستي مبتني بر تعامل با پوتين در پيش گرفت تا بتواند شكافي در اتحاد اين دو قدرت شرقي پديد آورد. او گفتوگوهاي آشكار و نهاني را با روسيه در سوييس، مونيخ و رياض آغاز كرد. بر اساس گزارش روزنامه بيلد، يكي از محورهاي اين مذاكرات، خروج نيروهاي امريكايي از كشورهايي است كه بعد از ۱۹۹۰ يعني فروپاشي شوروي به ناتو پيوستهاند. اين اقدام، شامل خروج نيروهاي امريكايي از ۱۶ كشور از جمله لهستان، مجارستان، كشورهاي حوزه بالتيك و حتي فنلاند و سوئد ميشود. نخستين پيامد اين تصميم، پايان ناتو يا تضعيف شديد آن و افزايش نفوذ روسيه در اروپاي شرقي، حوزه بالكان و بالتيك و كشورهاي اسكانديناوي خواهد بود. اين تغيير ژئوپوليتيك، اتحاديه اروپا را به وحشت انداخت. در واكنش به اين تحولات، رهبران اروپايي، بهويژه در فرانسه و آلمان، به فكر ايجاد ساختارهاي امنيتي مستقل افتادهاند. فردريش مرز، رهبر احتمالي آينده آلمان، از گسترش چتر امنيت هستهاي فرانسه و بريتانيا بر سر آلمان سخن گفت. وزير خارجه آلمان سخن از قطع روابط با امريكا به ميان آورد. اتحاديه اروپا با تخصيص ميلياردها يورو بودجه در حمايت از اوكراين، آشكارا در برابر ترامپ ايستاد. اما شكاف در اتحاديه نيز ديده ميشود. لهستان و ايتاليا مانند ديگر اعضاي اتحاديه فكر نميكنند. آيا در ژئوپوليتيك جديد، منشور اتحاديه نيز همچون ناتو به پايان ميرسد؟! آيا كشورهاي اروپايي با افزايش بودجه نظامي، به تدريج به سمت دستيابي به سلاحهاي هستهاي پيش ميروند؟! آيا همچون سرآغاز قرن بيستم، پديده «صلح مسلح» بر جهان حاكم ميشود؟!
ايران و فرصت طلايي انرژي
در ميان اين تحولها، نقش ايران در تأمين انرژي اروپا ميتواند بسيار مهم و سازنده باشد. اين يك بزنگاه باورنكردني و حيرتناك تاريخ است. اروپا اكنون نه ميخواهد به منابع انرژي روسيه روي بياورد و نه ميخواهد به نفت و گاز امريكا وابسته باشد. به احتمال هر هزار سال يك بار چنين واقعهاي رخ ميدهد. اذا وقعت الواقعه است. اينجا زماني است كه اروپا ميتواند به ايران به عنوان يك تأمينكننده مطمئن انرژي روي بياورد. اما مشكل اينجاست كه گويي سياست خارجي ايران از تحرك و پويايي لازم برخوردار نيست. در برههاي از تاريخ بهسر ميبريم كه ديپلماتهاي ارشد جهان، استراحتگاهشان صندلي هواپيماست، اما عقاب ديپلماسي ايران در خانه نشسته است.
اكنون كه جهان به تلاطم امواج تغييرات دچار است، تاريخنويسان فرصت فيشبرداري حتي نمييابند، هر رويدادي را كه بنويسند عين متن تاريخ است، خبر و تحليل و قضاوت و داوري در هم تنيده شدند، غزالان ديپلماسي نبايد خاموش بمانند. در شرايطي كه اروپا به دنبال تأمين پايدار انرژي است، در شرايطي كه امريكا قهر و خشم خود را نثار اروپا كرده است، در شرايطي كه مكانيسم ماشه در انگشتان سه كشور اروپايي است، وظيفهمندان ديپلماسي نبايد خاموش بمانند. ايران ميتواند از اين فرصت براي تقويت جايگاه خود بهرهها ببرد. يك ديپلماسي انرژي فعال، نهتنها منافع اقتصادي ايران را تأمين ميكند، بلكه ميتواند در مذاكرات هستهاي نيز برگ برندهاي قوي براي كشور باشد.