چالشهاي اروپا و امريكا و فرصتي براي ايران
سهم بزرگي در اقتصاد دارند، قابليت آن را دارند كه به نوعي با تجميع توان خود فرصتي متفاوت را ايجاد كنند . در اين ميان ايران با توجه به تنشهاي ايجاد شده ناشي از روي كار آمدن ترامپ با اتحاديه اروپا به خصوص مساله اوكراين و تلاش جدي امريكا براي معامله با روسيه و كنار گذاشتن آنها، ميتواند راهي ديگر را برا ي حلوفصل مسائل خود جستوجو كند. بيتوجهي به اين مهم يعني فرصتسوزي در سياست خارجي كه يقينا رهبران سياسي كشور بر اين موضوع وقوف دارند . لذا اين فرصت در تاريخ سياسي معاصر ايران حداقل در طول دو دهه گذشته كم سابقه يا به عبارتي بيسابقه بوده كه راه اروپا و امريكا با فاصلهاي به اين عميقي همراه باشد .
جدا شدن نسبي اتحاديه اروپا از سياستهاي خاص ترامپ منجر به اتحاد بيشتر ميان كشورهاي اروپايي در مسائل مختلف سياست بينالملل شده كه يكي از مهمترين آنها مساله ايران است. از اينرو باورپذيري اين مهم از سوي سياستمداران ايراني فرصتي است كه با تقويت ديدارهاي موثر و گفتوگوهاي اثربخش قادر است بستري متفاوت براي كاهش تنشهاي ميان اين اتحاديه و ايران فراهم كند . يقينا سود طرفيني اين مهم قابل انكار نيست و در صورت آب شدن يخهاي ارتباطي ميان اين اتحاديه با ايران فضاي ارتباطي تقويت و بستر همكاري مشترك در زمينههاي مختلف سياسي و اقتصادي فراهم خواهد شد.
فراموش نكنيم مسائلي كه امروزه به صورت حربه از سوي برخي كشورهاي اروپايي يا حتي اتحاديه اروپا به عنوان مسائل جدي در رابطه با ايران طرح ميشود در بسياري از كشورهاي جهان به صورتي انكارناپذير جديتر و غيرقابل جبرانتر است، اما آنها ميتوانند براي ايجاد شكاف ميان ارتباط ايران و اتحاديه اروپا مورد دستاويز برخي سياستمداران اتحاديه اروپا باشند تا رابطه ديپلماتيك و اقتصادي فيمابين را با چالش همراه كنند، اما در شرايط كنوني اتحاديه اروپا اين امكان براي ايران بيشتر حادث شده تا فضا را با هوشمندي سياسي تغيير دهد. ايران با نگاهي استراتژيك در تغيير ايجاد شده در شطرنج سياسي جهان ميتواند روابط خود را با اروپا بهبود ببخشد و اين نياز دوطرفه قابليت تازهاي را ايجاد ميكند كه تحقق آن كليد حل بسياري از مشكلات در حوزه اقتصاد و سياست است.
حضور نخست وزير انگلستان در اجلاس اتحاديه اروپا براي اولينبار پس از برگزيت (خروج انگلستان از اتحاديه اروپا) طي چند هفته اخير و فعال شدن كشورهاي آلمان و فرانسه در امر استقلالبخشي به وضعيت اتحاديه به خصوص پيشنهاد ماكرون در ايجاد ارتش اروپايي خوابهاي خوش ناتو و ... را با بنبست روبهرو ساخته و اهميت توجه به روابط عميقتر و اثربخشتر با اتحاديه اروپا و رهبران اروپايي را بيشتر كرده است.
از اينرو آينده نقشه سياسي جهان با توجه به رويكرد قلدرمآبانه ترامپ و تمايل به حل و فصل همه مسائل جهان با نگرش جديد اقتدارگرايانه دچار تغيير جدي خواهد شد و اين مهم اروپا را وادار ساخته كه راهي ديگر را جستوجو كند كه شايد ايران نيز بتواند در اين مسير نگاهي متفاوت را براي تعامل ايجاد كند .
در واقع ايران و جايگاه منطقهاي و سياسي آن در خاورميانه اين فرصت را براي گزينش راهي ديگر براي اروپا تسهيل خواهد كرد و اروپا به روشني بر اين مهم واقف است و با توجه به تحولات ايجاد شده در مسير جديد در آسيا و خاورميانه امكاني بهتر از ايران براي ورود قدرتمند به عرصه جهاني ندارد . توجه ايران به اين مهم ميتواند بردي طرفيني را ايجاد كند كه يقينا بهتر از سكوت يا بيتوجهي به شرايط كنوني است . اروپا ميداند كه ديگر ناتو و حمايتهاي خاص نظامي و امنيتي امريكا براي آنها وجود نخواهد داشت و آنچه هست تنها پوستهاي است كه به زودي فرو ميپاشد پس راهي جز تغيير ندارد!