درباره تحرك اجتماعي و فرهنگي
فعال به نظر بيا
اميد علي بابايي
جامعهشناس و فعال سياسي امريكايي روسيالاصل، پيتيريم سُرُكين (Pitirim Sorokin)، اولينبار مفهوم تحرك اجتماعي را در كتاب خود با نام «تحرك اجتماعي و فرهنگي» معرفي كرد. به گفته سُرُكين، سرعت تحرك اجتماعي ميتواند از يك دوره زماني تا دوره ديگر تغيير كند و البته بستگي به اين دارد كه جامعه چقدر توسعه يافته باشد. برخي بر اين باورند كه تحرك در مقياس بزرگ، ساختار طبقاتي را درهم ميشكند و يك فرهنگ را يكنواختتر ميكند. برخي ديگر استدلال ميكنند كساني كه سعي در ارتقا يا حفظ موقعيت بالاتر دارند درواقع سيستم طبقاتي را تقويت ميكنند، زيرا احتمالا نگران اعمال اختلافات طبقاتي هستند، بنابراين برخي از جامعهشناسان پيشنهاد كردهاند كه تمايزات طبقاتي ممكن است نه با تحرك فردي بلكه با دستيابي به برابري اجتماعي و اقتصادي براي همه كاهش يابد كه وظيفه ايجاد اين برابري برعهده دولتهاست. نوعي از تحرك اجتماعي به شرح زير است:
- تحرك عمودي (Vertical mobility) اين تحرك به تغيير موقعيت شغلي، سياسي و... يك فرد اشاره دارد كه باعث تغيير در موقعيت اجتماعي او ميشود. جنبه مثبت اين تحرك ميتواند حركت فردي از يك گروه در يك طبقه پايينتر به يك طبقه بالاتر (تحرك روبهبالا) يا تنزل طبقه (تحرك روبهپايين) باشد. در تحرك عمودي ممكن است افراد نياز به تغيير شيوه تفكر و رفتار داشته باشند چون بهواسطه تغيير جايگاه و اتخاذ رفتارهاي متفاوت در جامعه جديد، نيازمند سازگاري با محيط جديد خواهند بود.
دوگانه تحرك و ثبات
جوامع همچون مكانيزمي هستند كه براي پيشرفت، نياز به هماهنگي اجزا و در عين حال، ثبات در برخي اجزا دارند تا اين مكانيزم به درستي فعاليت كند. از آنجايي كه وظيفه هدايت، جهتدهي و ايجاد تغيير و تحول در جوامع برعهده دولتهاست، بررسي تحرك و ثبات در بطن دولتها ميتواند نشاندهنده نگاه و بينش كلي دولت پيرامون تحرك و ثبات در جامعه باشد. اصليترين معضلي كه كوچكترين سازمانها تا بزرگترين آنها يعني دولتها در ساختار داخلي خود دارند بحث تغيير يا ثبات مسير و اهداف و به همين واسطه، جابهجايي و ثبات مسوولان در جايگاههاي مختلف است. امروزه مشخص شده كه نياز به ثبات منجر به رفتار غيرمنطقي ميشود و نبايد فراموش كرد در نگاه اكثر افراد، ثبات نشاندهنده اعتبار است. اگر مسوولي در ميانههاي راه تصميم بگيرد تا پروژهاي را لغو كند، تضاد ايجاد كرده و درواقع قبول كرده يك زماني جور ديگري فكر ميكرده و از آنجايي كه اين موضوع ممكن است منجر به بياعتباري فرد مسوول از نگاه افراد ناآگاه شود باعث ادامه دادن يك پروژه بيارزش ميشود تا ظاهر را كماكان حفظ كند، به همين دليل است كه مسوولان براي حفظ موقعيت خود كه آنها را مجبور به تحرك عمودي رو به پايين نكند بيش از اندازه به ثبات در مسير و حتي تعيين نقطه هدف پافشاري ميكنند تا زمان بگذرد و تركشهاي نتيجه نامطلوب ناشي از تمركز بر هدف نادرست يا مسير نامطلوب، از كنار آنان عبور كند. در نقطه مقابل اگر پروژهاي با موفقيت چشمگيري روبهرو شود (بدون توجه به تجزيه و تحليل عوامل به موفقيت رسيدن اين پروژه و حتي نقش خوششانسي!) ميتواند تحركي عمودي روبهبالا براي مجري خود ايجاد كند، زيرا انسانها پيامدهاي چشمگير پرزرق و برق و پر سر و صدا را بيش از اندازه بزرگنمايي ميكنند و چيزي را كه ساكت يا نامرئي باشد در ذهن خود كوچك ميپندارند. تصور پيامدهاي بسيار جذاب براي مغز، آسانتر از تصور وقايع پيش پا افتاده است، زيرا بشر دراماتيك فكر ميكند، نه كمّي و همين موضوع باعث ميشود تصميمات اشتباه از طرف مسوولان بالادستي براي جابهجايي افراد در جايگاههاي مختلف دردسرساز شود و افرادي بر سر كار بيايند كه دركي از جايگاه فعلي خود ندارند چون همانطور كه رولف دوبلي گفته است: مهارتها از حوزهاي به حوزهاي ديگر منتقل نميشوند؛ به عبارت ديگر مهارتها صرفا متعلق به يك حوزه هستند. يك استاد شطرنج لزوما نميتواند يك استراتژيست برجسته اقتصادي باشد، يك جراح قلب به خودي خود نميتواند يك مدير بيمارستان خوب باشد و يك كارشناس املاك حرفهاي نميتواند لزوما يك رييسجمهور خوب باشد. اين شكل از تغييرات براي بهبود عملكرد جزو ناموفق مكانيزم، به لطف تواناييهاي مجري و مسوولي كه در جزيي ديگر موفق عمل كرده باعث ميشود هر دو جزو به واسطه تغييرات، دچار ريسك منفي يا حتي عدم قطعيت شوند، مكانيزم را دچار اختلال كند و چون مسوول سابقا موفق ميخواهد در جايگاه فعلي نيز شايستگي خود را اثبات كند باعث ميشود عمل و عكسالعملهاي نابجايي از سوي او در جايگاه تصميمگير يا تصميمساز انجام شود. در اين بين اگر شايستگيهاي قبلي قابل انتقال به جايگاه جديد نباشد در بزنگاهها منجر به دستوپا زدن بيش از حد ميشود چون جامعه در مقياس بزرگ تصميمهاي عجولانه را به استراتژيهاي منطقي كه ميگويند صبر كنيم ببينيم چه ميشود، ترجيح ميدهد. در اينجا براي كنترل افكار عمومي، تحرك عمودي اجباري انجام ميشود كه منجر به پديدهاي به نام خطاي عمل خواهد شد. دروازهباني را هنگام ضربه پنالتي تصور كنيد كه حتي اگر حدس ميزند ضربه به وسط دروازه زده شود به طرفين ميپرد زيرا رفتن به سمت اشتباه تحسينبرانگيزتر و كمتر شرمآور بهنظر ميرسد تا اينكه در يك نقطه بايستد و تماشا كند چطور توپ از مقابل او عبور ميكند، اين پديده خطاي عمل نام دارد يعني فعال به نظر بيا حتي اگر به چيزي نرسي. مسوولان همانند دروازهبان و روند مسابقه همانند مسير است و همين مثال مشخص ميكند كه اگر دروازهبان در وسط دروازه بايستد و با ثبات خود توپ را بگيرد و در ادامه روند بازي، همين ثبات منجر به پيروزي تيمش در مسابقه شود، ميتواند به ترقي جايگاه خود و تيمش در راستاي تحرك عمودي رو به بالا كمك كند.