• ۱۴۰۳ دوشنبه ۲۰ اسفند
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6002 -
  • ۱۴۰۳ دوشنبه ۲۰ اسفند

مفهوم‌شناسي تاريخ با حضور آقاجري، مصباحيان، نوذري، مرشدلو و بهزاد كريمي

تاريخ‌نگار نبايد به دام نسبيت‌گرايي اخلاقي بيفتد

فرهاد زيني‌وند نژاد

نشست نقد و بررسي كتاب «مفهوم‌شناسي تاريخ» روز دوشنبه 13 اسفند 1403 با همكاري انجمن علمي گروه تاريخ دانشگاه تربيت مدرس، مجله مردم‌نامه و «موسسه همكاري‌هاي ميان‌رشته‌اي اكنون» در دانشگاه تربيت مدرس برگزار شد. در اين جلسه مترجمان كتاب دكتر سيدهاشم آقاجري و دكتر بهزادكريمي (به صورت مجازي) همراه با دكتر حسين مصباحيان و دكتر حسينعلي نوذري به عنوان سخنرانان و دكترجواد مرشدلو به عنوان دبير نشست حضور يافتند. آنچه در ادامه مي‌آيد گزارش اجمالي اين نشست است كه با حضور دكتر حسينعلي نوذري و دكتر حسين مصباحيان در مقام سخنران و نيز مترجمان كتاب، دكتر سيدهاشم آقاجري و دكتر بهزاد كريمي (به صورت برخط) برگزار شد. مديريت نشست را دكتر جواد مرشدلو، استاديار تاريخ دانشگاه تربيت مدرس برعهده داشت كه چند دقيقه آغازين اين جلسه را به معرفي كتاب و اهميت آن، آلن مانزلو، نويسنده آن و سخنرانان و مترجمان اختصاص داد. بهزاد كريمي يكي از مترجمان كتاب نيز از دكتر آقاجري بابت ترجمه كتاب، اذعان داشت كه ترجمه اثر متعلق به دكتر آقاجري است، اعتبار آن كتاب را متعلق به دكتر آقاجري دانست. در ادامه گزارشي از سخنراني‌هاي اين نشست مي‌خوانيم.

 

تاريخ‌نگاري

به مثابه كنش اخلاقي

نشست با سخنان دكترحسين مصباحيان، عضو پيشين گروه فلسفه در دانشگاه تهران آغاز شد. وي در ابتداي سخنان خود بر درهم تنيدگي سرنوشت، علم، فلسفه و تاريخ تاكيد كردند، ضمن بررسي ديگر آثار مانزلو ازجمله كتاب واساخت تاريخ كه پيش‌تر توسط مجيد مرادي سده به فارسي ترجمه شده است، مقايسه اين كتاب با كتاب ديگر نويسنده پرداختند و بر تفاوت مفهوم گذشته و تاريخ با يكديگر تاكيد كردند و اضافه كردند كه مانزلو در اين كتاب مي‌خواهد كه مورخان نبايد محافظه‌كار باشند و با پرسش‌هاي معرفت‌شناسانه و بغرنج رشته تاريخ مواجه شوند و مانزلو اگرچه پست‌مدرن است و پست‌مدرنيسم نيز نوعي نسبت‌گرايي معرفتي و اخلاقي را ترويج مي‌كند اما مانزلو هشدار مي‌دهد از درافتادن در دام نسبيت‌گرايي مطلق بايد پرهيز كرد.

ايشان همچنين چند كتاب مهم ديگر وي كه هنوز به فارسي ترجمه نشده‌اند را معرفي كرد و اهميت ترجمه اين آثار مانزلو را يادآور شد، سپس به عنوان نكته مقدماتي دوم به نسبت درهم‌تنيدگي علم و فلسفه اشاره كردند و با ارجاع به آلتوسر فلسفه را دنباله‌رو علم و اينكه تغييرات در علم بوده كه فلسفه را با پرسش‌هايي جديد مواجه كرده و بايد تمام‌قد و نيچه‌وار با آينده روبه‌رو شد، زيرا تغييراتي چون هوش مصنوعي هر نتيجه‌اي داشته باشد بايد گفت كه انسان دكارتي مرده است.

دانش تاريخ با تفاوت نهادن ميان علوم طبيعي و انساني ‌زاده شد و اگرچه گذشته قابل بازسازي نيست اما نبايد دست از سرگذشته برداشت و آن را رها كرد. تحولات فلسفي نيز به تبع خود دانش علوم انساني و تاريخ را تغيير مي‌دهند و دانش تاريخي براساس جهان‌بيني فلسفه ساخته شد و تاريخ‌نويسي پوزيتيويستي اوليه به تعبير مانزلو واسازي مورخ به تبع نظام فلسفي حاكم آن عصر به دنبال بازسازي دقيق گذشته است در مرحله دوم در قرن بيستم ساختارگرايي در فلسفه و دوره سوم با افرادي چون هايدگر و دريدا ساخت‌گشايي در تاريخ مطرح مي‌شود و زيربناي فلسفه مدرن مورد پرسش قرار مي‌گيرد و به تبع آن تاريخ گرايي نو با هايدن وايت و مانزلو كه تحت تاثيرش است شروع مي‌شود. سه مفهوم توسط ايشان با توجه به كتاب مطرح شد، اولي مفهوم نيت‌مندي را ترجمه دقيقي نمي‌دانم و بهترين ترجمه روي‌آورندگي مي‌باشد و اولين مرحله پديدارشناسي هوسرلي است، رويارو شدن به شيء، دو سويه كردن رابطه يكجانبه ذهن و شيء دكارتي؛ مجال ديدن دادن به وجوه ناپيداي شيء و مانزلو باتوجه با آن زمينه تاريخي و تجربه‌ها را در تاريخ مهم مي‌داند. نكته دوم، سازه‌شكني آزاد شدن امكانات نهفته است و ترجمه ساخت‌گشايي آقاي آشوري بهتر است، مانزلو نيز با ساخت‌گشايي تاريخ و از دست دادن لوگوس محوري كنار نهاده مي‌شود و بازي بي‌پايان دريدايي و به تعويق انداختن همراه مي‌شود. مانزلو درك و گزارش تاريخ را سيال مي‌داند و به تاريخ نهايي دسترسي نخواهيم داشت.

مفهوم سوم رويداد است يا رخداد نيز ترجمه شده، اين مفهوم با رويداد تاريخي صرف متفاوت است و مانزلو از رخداد صحبت مي‌كند دريافت هستي‌شناسي از آن دارد و ماهيت آن پيش‌بيني‌ناپذير است. ويژگي‌هاي اصلي ساخت گشايي در تاريخ در پنج نكته يعني اول چيز آن است تاريخ به مثابه روايت و اينكه تاريخ بازنمايي است كه توسط مورخان خلق شده و معادل گذشته نيست، نكته ديگر به‌هم پيوستي فرم و محتواست، افسانه شرايط خنثي و ضرورت بازانديشي در منابع تاريخي كه عميقا در زمينه ايدئولوژي و زباني متاثر هستند، نكته بعدي اختراع يا كشف بودن تاريخ است، درسنت واساخت تاريخ روايتي است كه توسط تاريخ‌نگاران ساخته شده است، نكته سوم امكان‌ناپذيري تبيين علي در تاريخ است و عليت محصول انتخاب‌هاي تفسيري است، نكته ديگر مواجهه با چرخش زباني است يعني آنكه زبان روايت اهميت پيدا كرده است.

مهم‌ترين نكته در مباحث مانزلو تاريخ‌نگاري به مثابه كنش اخلاقي است يعني آنكه مورخ انتخاب مي‌كند و پرداختن به وقايع از وظايف ذاتي تاريخ‌نگاران است و تاريخ‌نگاران نمي‌توانند از ابعاد اخلاقي حرفه خود فرار كنند و نسبيت اخلاقي در ساخت گشايي نافي تعهد اخلاقي نيست و تاريخ‌نگار نبايد به دام نسبيت‌گرايي اخلاقي بيفتد.

 

تاريخ شالوده‌شكنانه

سخنران دوم نشست دكتر حسينعلي نوذري، استاد بازنشسته علوم سياسي دانشگاه آزاد بود. نوذري سخنان خود را با سپاسگزاري از مترجمان بابت ترجمه اين اثر ارزشمند آغاز كرد و از اهميت اين كتاب براي مورخان و دانشجويان تاريخ صحبت كردند. در ادامه‌، دكتر نوذري به جاي ساخت‌گشايي از تعبير شالوده‌شكني استفاده كردند و ريشه اين مفهوم به پيش از دريدا و به متافيزيك حضور هايدگر برمي‌گردد كه وي بحران بازنمايي در فلسفه غرب مي‌داند كه هايدگر آن را سيطره وجه دوگانه تقابلي فلسفه غرب مي‌داند و غلبه وجه منطقي بر ساير وجوه است.

داعيه شالوده‌شكني درهم شكستن معاني است، شالوده‌شكني به معناي نفي دوگانگي و ضديت نيست بلكه به معناي نفي متافيزيك حضور و فراهم آوردن عرصه‌اي براي متافيزيك تفاوت است. اصل در شالوده‌شكني و كار مانزلو شرايطي براي فراهم آوردن پديده‌هاي حاشيه‌اي است و شالوده‌شكني تفاوت‌ها را به رسميت مي‌شناسد. درخصوص كتاب، مانزلو تحت تاثير چند ديدگاه است و تحت تاثير شارحان پست‌مدرن و پساساختارگرا است، اما كتاب برخلاف رويكرد معمول پسامدرن دستخوش نگرش نسبيت و ضدروش نشده است و بدعتي در كتاب به‌كار برده است. در اين كتاب هم به چرخش زبانشناسي و هم چرخش زيبايي‌شناسي اشاره شده است و كتاب به دليل توجه به قاعده مطالعات بينارشته‌اي كه در سنت تاريخي دانشگاهي ما كمتر مورد توجه قرار گرفته شده نيز اهميت دارد.

مانزلو تاريخ شالوده‌شكنانه خويش را تحت عنوان تاريخ پساامپريسم مطرح مي‌كند و در اين تاريخ به صريح‌ترين شكل تاريخ خاص، نگارش رايج و مرسوم دوران روشنگري و تلقي گذشته به مثابه تاريخ امري هستي‌شناسانه مي‌داند و نمي‌توان گذشته و تاريخ را يكسان و يكي گرفت چون هم تاريخ و هم گذشته واجد هستي‌شناسي و معرفت‌شناسي متفاوتي هستند، گذشته برمبناي واقع بر ظرف زماني و مكاني مشخصي رخ مي‌دهد. رويداد بر تصادف برپا است اما رويداد بر نيت‌مندي استوار است و واقعه به صورت آگاهانه ساخته مي‌شود و گذشته در واقع حال قبلي است. مانزلو به تاسي از پست مدرنيسم گذشته را براي پيش بيني آينده غيرقابل پيش‌بيني مي‌داند. تمايز گذشته و تاريخ از نظر مانزلو تاريخ امري تاليفي و ايجادي توسط مورخان است و مورخ نويسنده‌اي است در وضعيتي خاص و نه ناظري بيرون از زمان و مكان. يكي از جنجالي‌ترين مباحث مانزلو اين است كه مورخان قبل از تاريخ‌نويسي بايد يك واقعيت انكار ناپذير را بپذيرند و اين تاريخ و گذشته هستي شناسانه متفاوتي دارند، گذشته زماني قبل از زمان حال دايمي ماست، و مفروض آن در پسامدرنيسم استوار است، در پست مدرنيسم بحران بازنمايي وجود دارد و مانزلو تاريخ را بازنمايي گذشته مي‌داند و به نوعي از امكان بازنمايي برخلاف پسامدرنيست‌ها قائل است و كار مورخ روايت‌هاي اساسي و ادغام و جايگزيني آنها مي‌باشد و اين استدلال باعث مي‌شود كه درگير زيباشناسي تاريخ شويم و مورخ نبايد گذشته را با تاريخ يكي كند و باعث عدم درك صحيح تاريخ و گذشته مي‌شود.

 

گفت‌وگوي حال با گذشته

دكتر هاشم آقاجري به عنوان سخنران پاياني جلسه اذعان داشت براي رسيدن به استانداردهاي مطلوب در علوم انساني سه مرحله لازم است، مرحله اول مرحله ترجمه است، همه تمدن‌ها در حالت پيشاتمدني يك نهضت ترجمه داشته‌اند چه تمدن‌هاي اروپايي چه تمدن اسلامي و ساير تمدن‌ها و مرحله دوم مرحله تفسير است واينكه مرحله سوم مرحله تاسيس است. اگرچه ما هنوز در مرحله ترجمه هستيم اما مي‌توانيم شرح و تفسير نيز در اين مرحله انجام دهيم، تاريخ همانند فلسفه قديم و جديد است.

سياست ترجمه‌اي كارهاي من فقط سياست علمي و آموزشي مورد نظرم بوده براي جبران نيازهاي دانشجويان و قصدم ترويج پست مدرنيسم در اين كتاب نبوده و تنها خواستم خلأ موجود در اين زمينه را پر كنم. ترجمه كتاب بنا به علل گوناگون چندسال طول كشيد و پس از چند نشر به نشرنو رسيد و چاپ شد. مباحثي كه دكتر مصباحيان و دكتر نوذري كردند بسيار مباحث مهمي هستند اما چون وقت نيست وارد اين مباحث نمي‌شوم زيرا اين مباحث عميق معرفت شناسانه تاريخ است.

تاريخ يك يعني آنچه از نظر وجه آنتولوژيك (هستي شناسانه) رخ داده است و تاريخ دو يعني آنچه ما درباره تاريخ يك مي‌گوييم. تاريخ نگاري به سه پارادايم پيشامدرن (سنتي)، مدرن و پست مدرن تقسيم مي‌شود. به غير از پاراديم سنتي و پيشا سنتي، در پارادايم مدرن و پسامدرن تاريخ دو را مساوي تاريخ يك در نظر نمي‌گيرند. ‌اي اچ كار در كتاب «تاريخ چيست؟» كه در سال 1963 ميلادي منتشر كرده است، تاريخ را گفت‌وگوي حال با گذشته مي‌داند و در تاريخ دو حال هميشه حضور دارد و در اينجا مانزلو تاريخ دو را گذشته به مثابه تاريخ مي‌داند يعني گذشته از طريق مورخ تبديل به تاريخ يا تاريخنگاري مي‌شود.

اينجا بحث رابطه تاريخ با مورخ و سه نوع رابطه پيش مي‌آيد، اين رابطه بين سوژه و اُبژه شناسايي است يك نوع رابطه پوزيتويستي (ابژكتيو-آينه‌اي) است. به‌طور مثال در تاريخنگاري سنتي گذشته همچون آينه‌اي در تاريخ دو بازتاب پيدا مي‌كند. در ديدگاه سوبژكتيسم گذشته ناپديد است و گذشته از طريق زبان و ذهن موجوديت پيدا مي‌كند‌. ديدگاه من اين است كه در تاريخ كشف صورت نمي‌گيرد اما ابداع و خلق نيز مشكلات جدي دارد و يكي از دلايلي كه پسامدرنيست‌ها مورخ نيستند و نظريه پردازند همانند تفاوت تاريخ و رمان است. سپس ايشان درباب كلمات انتخاب شده چون ساخت‌گشايي و شالوده‌شكني و ترجمه كلمات تخصصي با دكتر مصباحيان به بحث پرداختند درپايان مهمانان و مترجمان كتاب به سوالات شنوندگان پاسخ دادند.

دانشجوي دكتراي تاريخ ايران اسلامي

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون