• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۲ اسفند
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6004 -
  • ۱۴۰۳ چهارشنبه ۲۲ اسفند

درام‌هاي رُك و انتقادي

نسيم خليلي

هارولد پينتر، نمايشنامه‌نويسي كه نوبل ادبيات گرفته و سال‌ها به عنوان بزرگ‌ترين نمايشنامه‌نويس زنده در جهان شناخته مي‌شده است؛ براي فهم اين اهميت و تاثيرگذاري تامل‌برانگيز همين بس كه در كتابي كه تحت عنوان «خيانت و دو نمايشنامه ديگر»، از او و از سوي نشر نيلا منتشر شده است، پرسه بزني؛ كتابي كه افزون بر نمايشنامه جسورانه خيانت، دربرگيرنده دو نمايشنامه مهم «زبان پشت كوهي» و «خاكستر به خاكستر» هم هست و همين موضوع فرصت فراخي براي زيستن در جهان و گفتمان روايي پينتر را به دست مي‌دهد، گفتماني كه خالقش نويسنده‌اي بوده ا‌ست با معرفت‌شناسي و تاثيرگذاري سياسي و اجتماعي در آن بعد كلان جهان‌وطني‌اش يا چنانكه مترجم كتاب، شعله آذر، در پيوندهاي كتاب تصريح داشته است او «منتقد سياسي رك‌گو و صريحي نيز بود و در كنار نوشتن آثار ارزشمندي براي تئاتر، سينما، راديو و تلويزيون در جايگاه فعال سياسي نيز مطرح بود.» و البته كه فقط اين نبوده است، بلكه مسائل كلان سياسي جهان چنان روح او را درگير مي‌كرده كه شعر هم مي‌سروده، شعرهايي چنان درخشان و ناظر بر رنج و زوال انسان كه جايزه مي‌برده‌اند: «در سال 2003 تاثير جنگ عراق بر پينتر موجب خلق مجموعه شعري به نام جنگ شد كه جايزه ويلفرد اون را از آن خود كرد.» و از همين رو بوده است كه هارولد از يك سني به بعد از نوشتن نمايشنامه -كه در آن استاد مسلمي بود - دست كشيد و تنها شعر سرود، تو گويي هنرمند اسير در چنبر اندوهي جهاني و فرساينده، شرط بقا را در پناه بردن به جهاني لطيف‌تر از نمايشنامه و داستان و ديگر وادي‌ها، در جهان امن و آرام شاعربودگي جست‌وجو مي‌كرده است. چنين تصميمي شايد سويه ديگري هم داشته؛ هارولد تمامي رنج و وحشتي را كه در آلمان هيتلري و در كودكي توانفرساي خويش تجربه مي‌كرده در نمايشنامه‌هايش ريخته و حالا از آن خاطرات كه در قالب نمايشنامه به شكلي روشن و موجز و نمادين مجال بازنمايي داشته است، مي‌گريزد. در اين ميان البته نكته جالب توجهي درباره اين مسير دشوار نويسندگي پينتر وجود دارد و آن هم اينكه سه نمايشنامه نخست او هر چند بحران‌هاي انسان‌شناسانه و مسائل بشري را مورد توجه قرار مي‌داده‌اند، اما چنانچه باز هم شعله آذر تاكيد دارد، «به كمدي‌هاي تهديد معروفند و از آنجا كه بيشتر نمايشنامه‌هاي بعدي‌اش نيز از همين ويژگي‌ها برخوردارند، به‌طور كلي از آثار اصيل يا اقتباسي او با عنوان كمدي تهديد ياد مي‌شود.» آذر همچنين چنين مي‌افزايد كه «اين نمايشنامه‌ها مثل يك واحد ارگانيك به هم مربوطند و انگار هر نمايشنامه چه از نظر تكنيك و چه به لحاظ درون‌مايه، كامل‌كننده اثر پيش از خود است.» و به اين ترتيب است كه منظومه كاملي از جهان‌بيني پينتر را در اين سه نمايشنامه مي‌توان بازيافت؛ آن نگاه نويسنده مبني بر آنكه انسان تهديدي براي آزادي و امنيت فرد ديگري است، در «خيانت» مي‌بيني، آنگاه كه او مي‌كوشد ثابت كند حكومت و قدرت چنين محدوديتي را ايجاد مي‌كند، چنين نگره‌اي را در «زبان پشت كوهي» پيدا مي‌كني و وقتي كه اين هر دو، در كنار هم عامل اندوه و توقف محدوديتند، «خاكستر به خاكستر» رويكرد نويسنده را در اين سه ساحت بازمي‌تاباند از اين رو كه پينتر افزون بر آنكه منتقد نظام‌هاي توتاليتر و سلطه‌گر است، مناسبات ساده انساني را هم به چالش مي‌كشد و گاه از ماليخولياهاي دروني آدم‌ها مي‌گويد وقتي در برابر اين هر دو عامل محدودكننده، به استيصالي فلج‌كننده كشانده شده‌اند. در اين مجموعه نمايشنامه اول خواننده خيانتيم، مناسبات تودرتوي رابرت و اما و جري كه يادآور مثلث عاشقانه مبهم و معيوبي است كه در يك خط زماني جسورانه و نوآورانه روايت مي‌شود يعني از حال به گذشته رفتن و از همين رو است كه مترجم بر اين باور است كه «پينتر در درام خيانت اوج هنر خود را در استفاده از كاركردهاي همزبان و همزمان براي عمق بخشيدن هر چه بيشتر به كنش شخصيت‌ها نشان مي‌دهد. داستان خيانت در يك فاصله زماني نه‌ساله رخ مي‌دهد. در آغاز صحنه نخست نمايشنامه نوشته شده «سال 1977» و در آغاز فصل پاياني آمده «1968»؛ يعني نمايشنامه يك روند معكوس زماني را طي مي‌كند تا خواننده به عمق علل و انگيزه كنش‌هاي شخصيت‌ها و حوادث پي ببرد و در نتيجه درك صحيحي از پيامدها داشته باشد.» به نظر مي‌رسد چنين رويكردي نه فقط يك خلاقيت روايي كه يك رهيافت روانشناختي‌ هم به حساب مي‌آيد از اين رو كه درست در بزنگاهي كه مخاطب مشغول قضاوت چرايي روابط ميان آدم‌هاست، زمان به عقب برمي‌گردد و پرده‌هايي فرو مي‌افتد كه مخاطب از چند و چونش آگاه نبوده و بدون هرگونه پيش‌آگاهي -كه لازمه هرگونه قضاوت اخلاقي بوده - به تحليل كردارشناسانه آدم‌هاي روايت نشسته بوده است: «همچنين گويي اين رفت و برگشت‌هاي زماني، براي بازپس‌گيري گذشته‌اي از دست‌ رفته و پيگيري يك جريان انساني است تا سرچشمه فساد و تباهي به شكل عميق‌تر و موثرتري نشان داده شود.».  اما در «زبان پشت كوهي» مخاطب گفتماني كاملا سياسي را به تماشا مي‌نشيند، تبعيض در تعامل با بي‌قدرتان، فرودستان، زندانيان و خانواده‌هايشان به اين ترتيب كه سربازان و افسران، زنان روستايي را در ملاقات با مردان زنداني از به كار بردن زبان محلي خود باز مي‌دارند آن هم با رويكردي كاملا تحقيرآميز كه مي‌تواند يادآور تبعيض‌هاي ديني آلمان هيتلري باشد. درواقع نويسنده در دل نمايشنامه‌اي كوتاه و نمادين به گونه‌اي تاريخ‌نگاري دست زده است، وقتي كه جرايم آدم‌ها افزون بر خودشان، خانواده و فراتر از آن هويتشان را نيز به بند مي‌كشيده است: «شوهراي شماها، پسراتون، پدراتون، اين مردايي كه منتظر ديدنشون هستين، يه مشت كثافتن. اينا دشمن دولتن. يه مشت كثافتن...حالا گوش كنين. شماها همه پشت كوهي هستين. مي‌شنوين؟ زبون‌تون مرده. قدغن شده. در اين مكان اجازه ندارين به زبون پشت كوهيتون حرف بزنين. حق ندارين با مرداتون به زبون پشت كوهي صحبت كنين. قدغنه. مي‌فهمين؟ نبايد با اين زبون حرف بزنين. خلاف قانونه. بايد فقط به زبون رسمي مركز حرف بزنين. در اين مكان فقط اين زبون مجازه. اگه اينجا مبادرت به تكلم به زبون پشت كوهيتون كنين، شديدا مجازات ميشين. اين يه حكم نظاميه. قانونه. زبون شما قدغن شده. مرده...» و تراژدي آنگاه در اين روايت خود مي‌نماياند كه زنان مسن كه به سختي خودشان را به ملاقات با پسرانشان رسانده‌اند، اساسا زباني جز زبان محلي خود بلد نيستند و در نتيجه زبان عاطفه و احساسات و دلتنگي آنها زبان سكوت مي‌شود: «اكنون شايد بتوان گفت يك راه براي بيان انديشه و احساس و حتي اعتراض اين زن روستايي باقي مانده: سكوت.» و به اين ترتيب است كه نمايشنامه‌نويس قهار افزون بر بازي‌هاي شورمندانه و نمادينش با كلمات، از سكوت نيز به عنوان دستمايه‌اي براي رساندن پيام روايت خود بهره مي‌برد و اين ويژگي بي‌بديلي است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون