تركيب سني نامتوازن ازدواج
سپيده جعفريان
هر كشوري فرهنگ و عرف مخصوص خودش را در ازدواج دارد، اما دولتها ميتوانند با قوانين درست، فرهنگسازي و مشوقها، شرايط و معيارهاي ازدواج جامعه را بهبود بخشند. ازدواج و طلاق در سالهاي اخير تبديل به معضلي براي كشور شده است. طبق آمار 20 درصد از دختران دهه شصتي ازدواج نكردهاند يعني يكپنجم كه عمدتا تحصيلكردهها را در برميگيرد كه با احتساب جمعيت زياد دهه شصتيها، رقمی حدود 800 هزار دختر را شامل ميشود و پيشبيني ميشود تعدادي از اينها به تجرد قطعي برسند. البته تعداد پسران مجرد دهه شصتي بيشتر از دختران است كه اگر با اين دختران ازدواج كنند مشكل تا حدود زيادي حل خواهد شد، اما مساله اين است كه در كشور ما اكثريت مردان با زنان خيلي كوچكتر از خودشان ازدواج ميكنند نه هم دهههاي خودشان. بيشتر ازدواجها با فواصل سني ۷ تا ۱۵ سال صورت گرفته و حداقل اين فاصله سني معمولا ۵ سال است و ازدواجهاي با فاصله سني يكي، دو سال يا همسن به ندرت ديده ميشود. ازدواج پسر كوچكتر از دختر هم كه خيلي نادر است برعكس برخي كشورها كه معيار كوچك بودن دختر از پسر در ازدواج وجود ندارد.
طبق اين روند دخترهاي دهه شصت بايد با پسرهاي دهه پنجاه ازدواج ميكردند، اما در دهه پنجاه به تعداد دختران دهه شصت مرد وجود نداشت، چون اين دهه شصت بود كه انفجار جمعيت داشت و همچنين تعدادي از مرداني كه طبق عرف جامعه متناسب ازدواج با دختران دهه شصت ميبودند در جنگ شهيد شدند. مردان بعد از 40 سالگي هم ميتوانند ازدواج كنند، اما براي زنان بعد از اين سن، احتمال ازدواج خيلي كم ميشود. حتي دختراني كه در گروه سني 30 سال به بالا هستند شانس ازدواجشان كمتر از گروه سني 20 تا 30 سال هست.
اين در حالي است كه اكثريت دهه هفتاديها ازدواج كردند و ازدواجهاي دوباره و سه باره نيز در اين دهه زياد است. بيشتر دختران دهه هفتاد با پسران دهه شصت ازدواج كردند بهطوري كه اگر در شهرهاي كوچك يك پسر نيمه اول دهه هفتادي بخواهد دختري از نيمه دوم دهه هفتاد انتخاب كند به سختي ميتواند فرد مناسب خودش را پيدا كند براي همين مجبور ميشود سراغ دهه هشتاديها برود. حتي جديدا مواردي از ازدواج پسران دهه شصت با دختران دهه هشتاد مشاهده ميشود. معلوم نيست يك دهه شصتي چه اشتراكاتي ميتواند با دهه هشتادي داشته باشد!! جالب كه مادران اين دخترها خودشان دهه شصتي هستند و فاصله سني چنداني با داماد ندارند! چنين ازدواجهايي آسيبهاي زيادي هم براي خود افراد و هم جامعه به دنبال دارد.
سوال اصلي اينجاست كه حكومتي كه به دنبال افزايش جمعيت است چرا فكر و برنامهاي براي ازدواج يك ميليون دختر دهه شصتي در سن باروري نميكند؟! برعكس، بيشتر تبليغات و مشوقهايش براي ازدواج در سنين پايين است!! مثل دادن وام ازدواج بيشتر به زير ۲۳ سالها!! در حالي كه 23 سالهها فرصت زيادتري براي ازدواج و باروري دارند. اين دختران دهه شصت هستند كه در دهه چهارم و پنجم زندگيشان هستند و تا كمتر از يك دهه ديگر از چرخه باروري خارج ميشوند، اما مثل تمام برنامههاي ديگر دولتها، دهه شصتيها هيچ وقت در اولويت نبودند. معاون زنان دولت قبل، طرح كالابرگ جهيزيه و وام 500 ميليوني آن هم فقط براي زوجين دهه شصتي روستايي مطرح كرد كه به مرحله اجرا نرسيد و حتي در صورت اجرا هم اين طرح براي تشويق ازدواج با دختران دهه شصت اصلا كافي نبود. اين طرح براي روستاها بود، چون در روستاها و سپس شهرهاي كوچك تعداد دختران دهه شصتي ازدواج نكرده بيشتر از شهرهاي بزرگ است، آن هم به دليل رواج كودكهمسري در اين مناطق و نبود فرصتهاي ازدواج مناسب براي دختراني كه سنشان از ديد عرف براي ازدواج بالاست. اگر تركيب سني ازدواج درست نشود دختراني از دهههاي ديگر نيز از ازدواج باز ميمانند كه در نهايت اين مساله منجر به افزايش آمار زنان خودسرپرست و مشكلات اقتصادي و معيشتي براي آنها ميشود.
به نظر ميرسد دولت بايد هم براي جلوگيري از افزايش طلاق و ساير آسيبهاي مرتبط با ازدواج، هم براي تشويق ازدواج دختران و پسران هر دهه با هم دههاي خودشان، هم افزايش ازدواج و توزيع عادلانه ازدواج براي تمام افراد جامعه، قوانيني براي جلوگيري از ازدواجهاي با فاصله سني زياد و ترويج تركيب سني متناسب در ازدواج تصويب و اجرايي كند و همچنين تا دير نشده، مشوقهاي قويتري براي ازدواج با دختران دهه شصت و فرهنگسازي انجام دهد و نه تنها در ازدواج، بلكه براي حل اشتغال و ديگر معضلات و مشكلات دختران اين نسل راهكارهايي بينديشد. نسلي كه باعث تحولات اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي زيادي براي ايران شدند و نه تعدادشان و نه ويژگيهاي شان در تاريخ كشور تكرار نخواهد شد.