• 1404 چهارشنبه 27 فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6020 -
  • 1404 چهارشنبه 27 فروردين

جنگ تجاري بازي قدرت را به نفع چين تغيير مي‌دهد؟

تعرفه؛ هديه ترامپ به «شي»

هوارد دبليو فرنچ

دير زماني از به قدرت رسيدن شي جين پينگ، رهبر چين در سال 2012 نگذشته كه ناظران نزديك متوجه شدند كه او چگونه به راحتي بسياري از فرصت‌هايي را كه اين كشور در طول دهه‌ها ديپلماسي كم تنش و همزمان با رشد اقتصادي جهاني به دست آورده بود را هدر داد. شي در اوايل حكومت خود، سياست خود را براي ادعاي حقوق سرزميني تقريبا بر كل درياي چين جنوبي افزايش داد. چين همچنين فرآيند مدرنيزه كردن ارتش خود را تسريع بخشيد، ناوهاي هواپيمابر جديد و ساير فناوري‌هاي نظامي را عرضه كرد. تاكيد شي جين پينگ بر لزوم آمادگي ارتش براي جنگ نه تنها منجر به نگراني همسايگان چين از وقوع جنگ نشد بلكه نگراني در قبال طرف پيروز در اين جنگ را هم افزايش داد. شي جين پينگ در داخل حكومت خود يك كمپين گسترده‌اي را با هدف مبارزه با فساد آغاز كرد؛ برخي از شخصيت‌هاي سياسي كه احتمال مي‌رفت در آينده به رقباي شي تبديل شوند نيز در اين كمپين حذف شدند. دامنه اين سياست به صداهاي مخالف نيز رسيد. صاحبان برخي از موفق‌ترين كسب‌وكارها مانند علي‌بابا كه در تبديل شدن چين به يك قدرت اقتصادي جهاني نقش داشتند نيز به حاشيه رانده شدند.

چالش‌هاي دموكراسي و احتمال بازتوليد قتدارگرايي بين‌المللي

بسياري از مردم چين اقتدارگرايي را توسل به اين استدلال نه چندان بيگانه توجيه مي‌كنند كه تمركز قدرت در دستان يك حاكم منضبط مي‌تواند زمام امور سياست را در مسير درست قرار دهد. اين امر در سايه بي‌نظمي و هرج ‌و مرج‌هاي برآورده از دموكراسي امكان‌پذير نيست. براي سال‌ها، دانشجويان فارغ‌التحصيل چيني در كلاس‌هابه اين مزيت نظام سياسي خود مي‌باليدند، اما اين شرايط با جوي كه شي ايجاد كرد و به دنبال آن ركود اقتصادي نگران‌كننده‌اي كه شكل گرفت؛ به پايان رسيد. ديري نگذشت كه، گفتمان سياسي حاكم بر چين به چيزي تبديل شد كه نظريه‌پردازان سياسي از آن با عنوان چالش «امپراتور بد» ياد مي‌كردند. نسل جديدي از جوانان از فقدان و گذار از يك دوره معين گلايه مي‌كردند؛ كم‌كم به زندگي تحت حاكميت اقتدارگرايي به عنوان يك شانس محض مي‌نگرند. در يك چشم به‌هم زدن، آنها متوجه شدند يك چهره اقتدارگرا به ظاهر روشنفكر مي‌تواند با يك چهره عجول و بدبين جايگزين شود. براي كساني كه اين نوسان آونگ را تجربه كردند، اقتدارگرايي يك نقطه ضعف اساسي داشت: برخلاف دموكراسي‌ها كه مي‌توانند دولت‌ها را كنار بگذارند، مردم چاره‌اي ندارند جز اينكه بدشانسي خود را از بين ببرند و به جانشيني بهتر اميدوار باشند. با اين حال، اين فقط يك مشكل ذاتي اقتدارگرايي نيست. در روزهاي اخير، مساله‌اي كه بسيار پرواضح است اين است كه قديمي‌ترين و قدرتمندترين دموكراسي جهان اكنون با معضل امپراتور بد مواجه است. با گذر ايام، سيستم كنترل و موازنه پرافتخار ايالات‌متحده نشان مي‌دهد كه تا حد زيادي در محدود كردن قدرت دونالد ترامپ، رييس‌جمهور ايالات‌متحده ناتوان است. همان‌طور كه يكي از ستون‌نويس‌هاي فايننشال تايمز اخيرا گفته دولت امريكا درگير حمله همه‌جانبه و نظم جهاني تازه‌نفس شده است. همزمان در امريكا دولت، حاكميت قانون، نقش قوه مقننه، نقش دادگاه‌ها، تعهد به علم و استقلال دانشگاه‌ها مورد حمله قرار گرفتند. اكنون نظم جهاني ليبرال با چالش زوال و اضمحلال مواجه است.

سياست‌هاي ترامپ، چالشي براي دموكراسي  و نقطه‌اي پاياني براي نظم تك‌ قطبي

درحالي كه اكثر رهبران دموكراتيك انتخاب شده امريكا احساس مي‌كنند كه در قاب محدوديت‌هاي دوره رياست‌جمهوري خود، محدودتر شدند، ترامپ در دوره دوم رياست‌جمهوري خود بي‌ملاحظه‌تر شده است و مكررا شبح افزايش قدرت خود را فراتر از محدوديت هشت ساله قانون اساسي مطرح كرده است. از قضا، برخي از احمقانه‌ترين اقدامات ترامپ معطوف به چين است. روز چهارشنبه، او اعمال خودسرانه و غيرمنطقي تعرفه‌هاي بالا را تقريبا بر همه كشورها -به جز چين- متوقف كرد. اگرچه ترامپ ممكن است متوجه اين موضوع نشود، اما تشديد نمايشي تعرفه‌ها بر چين كه او آن را به 145درصد رساند، احتمالا هديه‌اي به شي خواهد بود. بله، اگرچه پكن در كوتاه‌مدت يا چه بسا در بلندمدت با مشكلات و چالش‌ها مواجه خواهد شد، اما رفتار ترامپ مردم چين را از كاستي‌هاي سياست‌هاي شي منحرف مي‌كند و به پروپاگانداي طولاني‌مدت پكن در مورد برتري نظام سياسي‌اش و طرح‌هاي شرورانه واشنگتن در تلاش براي پايين نگه ‌داشتن چين قوت مي‌دهد. براي كل جهان، چين اكنون مانند يك نيروي معتدل‌تر در نظم بين‌المللي به نظر مي‌رسد كه به سمت ثبات و حفظ وضعيت موجود متمايل است. اگر كشوري مجبور باشد يك ابرقدرت را براي قرار گرفتن در بلوك آن انتخاب نمايند، ممكن است چين به عنوان گزينه ارجح در نظر گرفته شود. اقدامات افراطي ترامپ عليه پكن كانال‌هايي را براي نزديكي چين و همسايگان معمولي بي‌اعتمادش، ژاپن و كره‌جنوبي و چين و اروپا باز كرده است. نياز ناگهاني ترامپ براي اثبات توانايي‌هاي ادعايي‌اش براي انجام معاملات، آن هم در بحبوحه كاهش تورم بازار سهام و اوراق قرضه، احتمالا قدرت مذاكره توكيو و سئول را در مقابل دولتش افزايش داده است. اين تاوان سياستي است كه واشنگتن براي راه‌اندازي يك جنگ اقتصادي جاه‌طلبانه و ناتواني در مهار رييس‌جمهوري آن‌قدر احمق و سرمست از قدرت مي‌پردازد و مي‌بالد رهبران ديگر كشورها در برابر ترامپ سر تسليم فرود آودند. چرا ترامپ فكر مي‌كند كه اين كار ارزشش را دارد؟ همان‌طور كه تحليلگران اغلب اشاره مي‌كنند كه بيشتر جهان‌بيني ترامپ در دهه‌هاي 1970 و 1980 شكل گرفت، يعني دوران رو به زوال برتري صنعتي ايالات متحده. در آن زمان، ترامپ ابتدا ژاپن و سپس چين را به دليل «دزديدن» مشاغل، توليد و ايده‌هاي ايالات‌متحده مقصر دانست. از نظر ترامپ، به نظر مي‌رسد كه موقعيت واشنگتن در صدر سلسله مراتب دولت‌هاي ديگر يك امر نوستالژي قرار دارد، بله، اما در عين حال و به نظر مي‌رسد او فكر مي‌كند كه با مجازات ديگران از طريق تعرفه‌ها، مي‌تواند آنچه را كه ظاهرا از ايالات‌متحده گرفته شده است، بازگرداند. اما او نه تنها اصول اقتصاد را درك نمي‌كند، بلكه تاريخ جهان را نيزاصلا در نمي‌يابد. درست است كه چين احتمالا دارايي‌هاي معنوي را از خارج از كشور ربوده است -از برخي از فناوري‌ها در قطارهاي سريع‌السير چشمگيرش گرفته تا طرح‌هاي جت‌هاي جنگنده‌اش- و راه‌هايي براي محافظت از اقتصاد خود در برابر رقابت در طول دهه‌هاي اخير رشد شگفت‌انگيز ابداع كرده است. با اين حال، به نظر مي‌رسد ترامپ از اينكه قدرت‌هاي در حال ظهور اين كار را در طول عصر مدرن انجام دادند و ايالات‌متحده هنوز هم مانند دوران قرن نوزدهم، بي‌اطلاع است؛ به‌ شدت عصباني و نگران مي‌باشد. اما رهبري چين در حوزه خودرو، حمل‌ونقل، انرژي‌هاي تجديدپذير و رباتيك -و رقابت نزديك با ايالات‌متحده در هوش مصنوعي و اكتشاف فضايي- را نمي‌توان تنها با دزدي توجيه كرد. چيزي كه ترامپ متوجه نيست اين است كه بيشتر دستاوردهاي چين ماحصل تلاش و فداكاري مردم اين كشور، همراه با اختراع مجدد ملي (مهندسي معكوس) مستمر و هدفمند حاصل شده است. در صنعت، اين امر مستلزم شناسايي زمينه‌هاي مرزي، مانند زيست پزشكي و رباتيك و سرمايه‌گذاري هنگفت روي آنها است و اين توسط فشارهاي هماهنگ براي بهبود آموزش عالي و در دسترس قرار دادن آن به ‌طور گسترده پشتيباني شده است.

برداشت نخبگان ترامپ از مولفه‌هاي  اقتصاد جهاني

امپراتورهاي بد نه تنها به خود مطمئن و مغرور هستند، بلكه تمايل دارند كه غيرقابل ‌پيش‌بيني به نظر برسند. اين امر به اين دليل است كه تا زماني كه آنها كاملا بر حزب سياسي و رقباي سياسي خود مسلط نشوند به ندرت رفتاري انجام مي‌دهند كه با ديدگاه آنها در تضاد باشد. ترامپ توهم شكست‌ناپذيري خود را به ايالات‌متحده القا كرده است. از آنجا كه هيچ كس در كشور نتوانسته است در برابر او مقاومت كند، او اكنون تصور مي‌كند كه هيچ كس در جهان نيز نمي‌تواند او را شكست دهد حتي زماني كه اعضاي دولت او اظهارات تحقيرآميزي درباره چين مطرح مي‌كنند كه با نژادپرستي قرابت دارد. جي دي ونس، معاون رييس‌جمهور هفته گذشته گفت كه امريكايي‌ها نبايد از «دهقانان چيني» وام بگيرند. روز يكشنبه، هاوارد لوتنيك، وزير بازرگاني ايالات‌متحده، كارخانه‌هاي چيني را كه انقلاب جهاني گوشي‌هاي هوشمند را ممكن كردند، به عنوان مكان‌هايي تشبيه كردكه انبوهي از كارگران در آنها كاري بيش از سفت كردن «پيچ‌هاي كوچك» را انجام نمي‌دهند. در همين حال، اسكات بسنت، وزير خزانه‌داري ايالات‌متحده، اين هفته گفت كه «مدل تجاري چين شكست خورده است و بدون بازارهاي ايالات‌متحده نمي‌تواند دوام بياورد.» بسنت دنيايي را تصور مي‌كند كه در آن پكن در معرض ديكته واشنگتن باشد: «شما كمتر توازن را حفظ كنيد، ما بايد كمتر مصرف ‌كنيم و بيشتر بسازيم؛ ما زمين بازي را تا حد زيادي برابر خواهيم كرد. اين اظهارات مغرورانه، توسط مردي كه اغلب از آن با عنوان باهوش‌ترين مشاوران ترامپ ياد مي‌كنند، نشانگر اوج ساده‌لوحي او است. اين گزاره منعكس‌كننده رويكرد نوستالژيك ترامپ نسبت به گذشته قدرتمند ايالات‌متحده است. دوراني كه معاملاتي مانند توافق پلازا در سال 1985، رخ داد. توافقي كه ظاهرا با يك حركت قلم، ارزهاي اصلي جهان را با هدف كاهش كسري تجاري ايالات‌متحده با آلمان غربي و ژاپن كه در آن زمان به ‌شدت رقابتي بود، دوباره تنظيم كرد.اما حتي چين كه رشد اقتصادي شروع به كند شدن كرده است و از نظر جمعيتي كوچك شده است، كاملا شبيه ژاپن دهه 1980 است، كشوري بسيار كوچك‌تر كه به تجارت با ايالات‌متحده وابسته و براي امنيت به آن متكي بود. چين نه تنها حدود 11 برابر پرجمعيت‌تر شده است، بلكه در كمتر از يك نسل، به شريك تجاري پيشرو اكثر كشورها، منبع سرمايه مالي بيشتر از بانك جهاني و قدرت نظامي در رتبه اول تبديل شده است. وزارت امور خارجه چين در بيانيه اخير خود گفت: «چين يك تمدن باستاني و سرزميني است كه بر اصل صداقت و عدالت بنا شده است.» ما نه مشكلي ايجاد مي‌كنيم و نه مرعوب مي‌شويم. فشار و تهديد راه درستي در برخورد با چين نيست. چين اقدامات قاطعانه‌اي را براي حفظ حاكميت، امنيت و منافع توسعه خود اتخاذ كرده و خواهد كرد. از لفاظي كه بگذريم، اين بيانيه هوشيارانه پكن اساسا درست است. ايالات‌متحده نمي‌تواند چين را با وضع تعرفه‌ها بترساند و نه از طريق ايده اغراق‌آميز امپراتور بد و دست‌كم گرفتن قدرت و توانايي‌هاي اين كشور. بايد به نقاط ضعف خود نگاه كنيد، نه اينكه با نوستالژي غلط كه ميراث گذشته‌اي است كه هرگز باز نمي‌گردد، برنامه‌اي مثبت و مناسب براي آينده ترسيم كرد.


ستون‌نويس فارين پالسي مترجم :محمد‌رضا بابايي- روزنامه‌نگار

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون