• 1404 شنبه 30 فروردين
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
fhk; whnvhj بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 6022 -
  • 1404 شنبه 30 فروردين

گزارش «اعتماد» درباره تاثير آموزش در جلوگيري از تكرار تعرض و تجاوز به كودكان

بي پناهي دانش‌آموزان

نيره خادمي

ماجراي تعرض يا تجاوز به دانش‌آموزان يك مدرسه پسرانه در شهرري، طي هفته گذشته واكنش‌هاي زيادي برانگيخت. مدير آموزش و پرورش ناحيه يك ري «عزل» شد، دادستان تهران به آن ورود كرد، معلم خاطي به قوه قضاييه احضار شد و بسياري از رسانه‌ها هم آن را بازتاب دادند. اما چه مي‌شد اگر اين حساسيت‌ها پيش از وقوع چنين حادثه تلخي وجود داشت؟ چرا آموزش و پرورش كه مهم‌ترين نهاد انسان‌ساز است، در طول اين دهه‌ها، نتوانسته‌ است به يك استراتژي درست درباره مسائل جنسي كه مساله‌اي انساني است، دست پيدا كند؟ پاسخ به اين سئوالات در چند محور خلاصه مي‌شود كه به اعتقاد بسياري از كارشناسان آموزش و پرورش، نخستين محور آن نبود آموزش‌هاي مرتبط با مسائل جنسي در مدارس است كه اگر در مورد آن اهمال‌كاري صورت نمي‌گرفت، كمتر شاهد سكوت كودكان و خانواده‌ها در برابر تجاوز، تعرض و انواع آزارها در مدارس يا در بدنه خانواده و جامعه و آنچه كه در ماجراي تعرض به كودكان در يكي از مدارس شهرري روي داده است، بوديم.

«ابوالفضل رحماني»، رييس سابق اداره مشاوره آموزش و پرورش شهر تهران يكي از همين كارشناسان است كه دكتراي روانشناسي دارد و چند سالي است كه بازنشسته شده. او در اين باره به «اعتماد» مي‌گويد كه « موضوع مورد نظر، افزايش آگاهي و آموزش مهارت به دانش‌آموز است كه بتواند خودمراقبتي داشته باشد. منتها اين موضوعات در گذشته دستاويزي شد تا گروهي، گروهي ديگر را با چوب بزنند و زير سئوال ببرند. آموزش براي افزايش آگاهي‌هاي جنسي به كودكان به ويژه در زمينه خودمراقبتي بايد در سطوح پايين‌تر انجام شود. با توجه به گسترش فناوري اطلاعات و تنوع مشكلات و چالش‌هايي كه امروزه كودكان و خانواده‌ها با آن مواجه هستند، بايد هر چه زودتر به اين نوع مهارت‌ها مسلح شوند تا از خود در برابر آسيب‌ها مراقبت كنند. به نوعي بچه‌ها را واكسينه كنند و مهارت‌هايي را بياموزند كه بتوانند موقعيت‌هاي آسيب را تشخيص دهند. ما انسان‌ها ذاتا جنسيت‌مان تعريف شده است و بايد از طريق درست و زمان درست از آن استفاده شود. جنسيت را خدا در اختيار ما قرار داده است، اما در كشور ما در بخش امور فرهنگي طرح اين موضوع، محملي شد كه گروهي را تحت فشار قرار دهند. بخشي از آنها دلسوز آينده كشور نبودند و بخش ديگر هم به علت ناآگاهي سر و صدا به راه انداختند. اگر چه نمي‌شود گفت رفتار آنها صددرصد مغرضانه بوده است.»

او از زماني مي‌گويد كه به عنوان مقام مسوول در آموزش و پرورش، دوره‌ آموزشي در اين زمينه در نظر گرفت، اما باز هم با برچسب‌زني و مخالفت‌ها روبه رو شد: «براي تربيت جنسي كودكان دوره‌اي آموزشي در شهر تهران گذاشتم و سر و صداي زيادي به پا كرد. مي‌گفتند چرا چنين چيزي را گذاشتيد؟ در حالي كه ما تربيت جنسي را بايد پيش از دبستان شروع كنيم و بچه‌ها بالاخره بايد در اين زمينه و خودمراقبتي آموزش ببينند و بدانند در موقعيت‌هاي مختلف چطور از خود مراقبت كنند. چندين سال هم بروشوري بود كه در اختيار خانوادها قرار مي‌داديم كه متوجه شوند و يكسري مسائل مرتبط در اين زمينه را رعايت كنند، اما اين هم براي ما داستاني شد كه چرا اين كار را مي‌كنيد. متاسفانه هنوز اين ديدگاه وجود دارد كه نبايد مسائل جنسي را به كودكان گفت و نبايد به آن پرداخت. سال ۹۴، ۹۵ و ۹۶ سه سال با تمامي مشكلاتي كه بود اين كار را انجام داديم، چون به عنوان كسي كه مسوول مشاوره آموزش و پرورش شهر تهران بودم، ۷ سال گزارشاتي كه در اين باره مي‌آمد را مي‌ديدم. اين خلأ وجود داشت اما خانواده نمي‌دانست چه كند؟ مدرسه بسته بود و هيچ اطلاعات اين‌چنيني به بچه‌ها داده نمي‌شد و همچنان هم داده نمي‌شود. از سمت بچه‌ها گزارشاتي مي‌آمد كه حتي توسط افراد نزديك خانواده ابيوز (مورد سوءاستفاده) واقع شده بودند. كودك وقتي ابيوز مي‌شود مخصوصا موقعي كه آن را پنهان مي‌كند، آثار آن سال‌ها در زندگي او مي‌ماند و آينده او تحت‌الشعاع قرار مي‌گيرد. هنوز هم اين ماجرا وجود دارد و تنها راه جلوگيري از آن آموزش به كودكان و خانواده‌ها است. بچه‌ها در مدارس ما مظلوم هستند و هيچ پشتوانه‌اي هم ندارند. حتي آن مدير بيچاره كه اين اتفاق در مدرسه‌اش رخ داده هم بي‌پناه است؛ نيروي انساني كه در اختيار او قرار دادند، توانمند و آگاه نبوده‌اند و فقط گفتند؛ اين نيرو برود، مدرسه را پر كند. از آن ‌طرف به مدير مي‌گويند حق نداريد از خانواده‌ها پول بگيريد و از آن طرف مدرسه‌ها پول آب و برق را ندارند. واقعا آموزش و پرورش نه بر روي مديران، نه خانواده و دانش‌آموز نفوذ دارد.» به گفته رحماني، معمولا در كشورهايي كه در حوزه تعليم و تربيت حرفي براي گفتن دارند اين موضوعات در پايه ابتدايي آموزش‌ داده مي‌شود، نه اينكه آنها مشكل ندارند آنها هم مشكل دارند و با چالش مواجه هستند، منتها حداقل كاري كه انجام داده‌اند، آگاهي‌سازي به بچه‌ها و خانواده‌ها است. آگاهي در اين باره يكي از سرفصل‌هاي آموزشي آنها است و گفتن از اين مساله برايشان تابو نيست، اما در جامعه‌ ما حتي برخي خانواده‌ها هم راغب نيستند كه چنين چيزي مطرح شود و خودشان هم در اين زمينه ضعف دارند. ۳۰ سال مدرس آموزش و پرورش بودم و طي اين مدت بسياري از سئوالات خانواده‌ها از من، در اين باره بوده است.

«محمد داوري»، معلم و مشاور مدرسه هم در گفت‌وگو با «اعتماد» همين موضوع را مطرح مي‌كند. او معتقد است كه لازم است سيستم‌هاي آموزشي، آموزش و آگاهي‌دهي جنسي را در دستور كار خود قرار دهند، اما متاسفانه تفكر سنتي متحجر مانع آن است. داوري مي‌گويد؛ وقتي در زمينه مهارت‌هاي زندگي، خودمديريتي و خودمراقبتي و مراقبت‌هاي جنسي آموزش داده نمي‌شود، دانش‌آموزان اطلاعات لازم در اين زمينه و مهارت‌هاي مربوطه مثل جرات‌مندي را ندارند. كودك نمي‌داند از خود و اندام خصوصي خود چگونه مراقبت كند در حالي كه آموزش و مهارت در اين زمينه بزرگ‌ترين عامل مصونيت و حفظ آنها از چنين تعرضاتي است. كودك در چنين مواقعي در مرحله اول به علت نبود آگاهي اصلا تشخيص نمي‌دهد كه فرد متعرض، قصد تعرض دارد، بنابراين گرفتار مي‌شود. در صورتي‌كه اگر آموزش ديده باشد، از اول متوجه نيت بيمارگونه فرد متعرض ‌مي‌شود. بايد در اين زمينه به مديران تلنگر زده شود، خانواده‌ها از مسوولان آموزشي مطالبه كنند و حتي اگر آموزش و پرورش زير بار آن نمي‌رود، خانواده‌ها خارج از مدارس در اين باره اقداماتي را براي توانمند كردن كودكان انجام دهند. گزارش سازمان‌هاي بين‌المللي از جمله يونسكو نشان مي‌دهد آمارها در كشورهايي كه توجه جدي به اين مساله دارند، پايين است و سلامت و امنيت رواني كودكان بالاست. كشورهاي اسكانديناوي و حتي شرق آسيا در اين زمينه وضعيت‌شان خوب است، مثلا سنگاپور نتايج خوبي در اين زمينه دريافت كرده است.»

او معتقد است نگاهي كه آموزش در اين زمينه را نهي مي‌كند، ريشه در ضعف و نگرش نادرست به روانشناسي كودك دارد و يك تفكر سنتي نادرست است: «حتي برخي خانواده‌هاي سنتي مقاومت مي‌كنند، در حالي كه امروزه علوم تربيتي، روانشناسي و روانشناسي كودك و نوجوان بر چنين آموزش‌هايي تاكيد دارد. تفكري كه چنين آموزشي را هنجارشكني و تابوشكني مي‌داند، غيرحرفه‌اي و غيرعلمي است و ناشي از عدم درك الزامات روانشناختي آموزش و تربيت كودك است. خانواده‌هايي كه چنين نگرشي دارند، بعدها به صورت انفجاري متوجه آسيب‌هاي عميق كودكان‌شان مي‌شوند. خانواده‌هايي كه نسبت به مسائل بازتر هستند، كودكان‌شان كمتر دچار اين مسائل مي‌شوند چون شرم از گفتن ندارند. در مورد اخير، دليل اينكه معلم رفتارش را تكرار كرده، اين است كه نخستين دانش‌آموزي كه دچار تعرض شده به دليل شرم از گفتن تعرض، آن را بيان نكرده است. بنابراين معلم به دانش‌آموزان بيشتري تعرض كرده و به قدري ماجرا ادامه يافته است تا همه متوجه شوند.»

 

افزايش آگاهي‌هاي جنسي به كودكان

مطالبه شود

به گفته اين معلم و مشاور مدرسه، در برخي از مدارس اين جزو مطالبه دانش‌آموزان است تا مربيان و مشاوران پرورشي به اين موضوع بپردازند، اما باز هم ظاهرا آن نگاه سنتي بيشتر است و وقتي مشاور در اين باره با كودكان گفت‌وگو مي‌كند، برخي اوليا اعترض مي‌كنند و به قول قديمي‌ها مي‌گويند؛ چرا سر و گوش بچه‌ها را باز مي‌كنيد. در حالي كه سر و گوش بچه‌ها با گسترش رسانه‌ها و شبكه‌هاي اجتماعي بازتر از اين است كه فكر مي‌كنند. او توصيه مي‌كند كه براي حفظ نسل آينده از آسيب، مدارس تسليم اين نگاه غيرحرفه‌اي نشوند و براي دفاع از دانش‌آموزان اين آموزش‌ها را در دستور كار مدارس قرار دهند: «برخي زمينه‌ها وجود دارد، ولي بايد حمايت بيشتري در اين باره انجام شود. ما در متوسطه اول كتابي تحت عنوان بلوغ داريم كه تاكيدي دارد بر الزامات دوره نوجواني و بلوغ اما بحث فراتر از اين است و بايد از دوره پيش‌دبستاني و دوره ابتدايي به آن پرداخت. بحث آموزش‌ها فقط در يك مقطع و يك پايه و يك جزوه امكان‌پذير نيست، براي تمام مقاطع تحصيلي آموزش مستمر و پيوسته نياز دارد. جسم و جنس به عنوان هويت كودك و نوجوان بايد مورد توجه قرار بگيرد و همانطور كه در مورد مراقبت دهان و دندان و بهداشت آن گفته مي‌شود، بايد درباره اندام جنسي و مراقبت از آن و همچنين مراقبت براي جلوگيري از تعرض به آنها گفته شود. نياز است در اين زمينه تابوشكني شود، اما تفكرات سنتي در اين باره بزرگ‌ترين مانع براي اقدامات پيشگيرانه و آموزش‌هاي توانمندساز شده است با وجود اين برنامه‌ريزي براي پيشگيري و توانمندسازي كودكان و نوجوانان بايد در دستور كار مديران ارشد قرار بگيرد.» داوري معتقد است كه اين اتفاقات نوك كوه يخ آسيب‌هايي است كه كودكان درنظام آموزشي ما با آن مواجه هستند: «كودك و نوجوانان در مدارس ما از جنبه‌هاي مختلف دچار آسيب‌هاي متعددي مي‌شوند و آسيب‌هاي جسمي، جنسي، رواني و اجتماعي چنان گسترده است كه شخصيت آنها دچار اختلال مي‌شود. بنابراين لازم است كه جايگاه مدرسه و نقش عناصر آن از لحاظ كيفي ارتقا پيدا كند تا سلامت كودكان در كانون مدرسه در ابعاد مختلف تامين شود. كودكان و نوجوانان در جامعه ما بي‌پناه هستند؛ خانواده‌ها و نظام آموزشي توانايي ارتقا و تامين سلامت آنها را ندارند به همين دليل قرباني چنين شرايط ناكارآمدي هستند.»

روايت مادران نگران

در اين ميان برخي خانواده‌ها اين مطالبه را به شيوه‌هاي گوناگون مطرح مي‌كنند، به عنوان مثال «سيما» كه مادر يك فرزند است در اين باره به «اعتماد» مي‌گويد: «سيستم آموزشي به هيچ عنوان روي چنين مساله مهمي كار نمي‌كند. مدارس به محلي براي حفظيات يك تعداد كتاب با محتواي بي‌ارزش تبديل شدند و هيچ محتوايي براي مهم‌ترين مسائلي كه بچه‌ها در آينده با آن مواجه هستند وجود ندارد.حتما و حتما بايد كتاب‌ها از لحاظ محتوايي تغيير پيدا كنند و‌ سبك زندگي و محتواهاي مربوط به بهداشت جنسي بايد در كتاب‌ها گنجانده شوند. فقر مضامين مربوط به آگاهي‌هاي جنسي به خصوص در دوره ورود به دوره نوجواني به‌شدت در مراكز آموزشي احساس مي‌شود و در حال حاضر بعضي از كلينيك‌هاي روانشناسي با گرفتن هزينه‌هاي خيلي زياد، اين دوره‌ها را برگزار مي‌كنند. در صورتي كه اين دوره‌ها بايد توسط دولت و در مدارس به بچه‌ها و خانواده‌ها آموزش داده شود.» «مهتاب» مادر ديگري است كه در مواجهه با اين موضوع قرار دارد، مي‌گويد «وقتي با مربيان صحبت مي‌كنيم مي‌گويند؛ مگر ما چطور با اين مسائل مواجه شديم؟ بگذاريد، خودشان متوجه مي‌شوند. در حالي كه نسل ما با نسل بچه‌هاي الان كاملا متفاوت است و اصلا نمي‌توانيم نسخه‌اي كه براي ما پيچيده شد را براي بچه‌هاي الان بپيچيم، چون به هر حال در شرايط امروز جامعه، بچه‌ها متوجه چنين موضوعاتي مي‌شوند.» او البته با تندروي در آموزش در اين باره موافق نيست و معتقد است كه متناسب با سن كودك و شرايط جامعه بايد دستورالعملي در اين باره نوشته و اجرا شود. «مهشاد» هم كه مادر يك پسر نوجوان است از نبود آموزش در اين زمينه‌ها به كودك گلايه دارد. او به «اعتماد» مي‌گويد؛ باتوجه به پايين آمدن سن بلوغ بايد از همان دوران ابتدايي در اين باره به كودكان اطلاع‌رساني شود تا از خطرات احتمالي كه ممكن است از نظر جنسي تهديدشان كند، مطلع شوند و بدانند كه در سن بلوغ ممكن است چه احساساتي را تجربه كنند. همچنين درباره تفاوت‌هايي كه از نظر جنسي و احساسي و ... با جنس مخالف دارند بايد به كودكان اطلاعات داده شود؛ اطلاعاتي كه شايد در آينده به موفقيت بيشتر آنها در روابط هم كمك كند تا آمار طلاق هم كاهش پيدا كند. بهداشت جنسي، واكسيناسيون اجباري اچ‌پي‌وي و در نظر گرفتن جنبه‌هاي رواني معلمان به جاي مسائل عقيدتي ديگر مواردي است كه اين مادر از ضرورت توجه به آنها نام مي‌برد. «سمانه» مادر يك دختر پنج‌ساله هم البته دغدغه‌هاي مشابهي با ساير مادران دارد. او معتقد است كه بايد يك خط قرمز روشن در اين آموزش‌ها تعيين شود: قرار نيست كودك در اين سن با جزييات روابط جنسي آشنا شود. اگر هم كودك در اين زمينه سوالي مطرح كرد، پاسخ بايد بسيار ساده، كوتاه، و متناسب با سن او باشد، بدون ورود به مباحث پيچيده يا بزرگسالانه.

 

تغيير رويه در گزينش معلمان

نخستين‌بار نيست كه ماجراي تنبيه‌هاي‌بدني و انواع آزارهاي فيزيكي و جنسي در مدارس كشور رسانه‌اي مي‌شود، اما اغلب به جايي نمي‌رسد و توجه به آن همچنان در برنامه‌ريزي‌ها مغفول مانده است. آموزش و پرورش هم به جاي برنامه‌ريزي براي چنين موضوعاتي در چند سال گذشته گزينش‌هاي عقيدتي و سياسي را افزايش داد و در آزمون استخدامي عده بسيار زيادي از داوطلبان كد ۱۹ خوردند، اگر چه با تغيير دولت، مشكل برخي از افراد حل شد اما مساله همچنان به قوت خود باقي است.

داوري، معلم و مشاور مدرسه در اين باره توضيح مي‌دهد: «اين رفتار بيمارگونه است و فرد خاطي داراي سلامت ذهني نيست، اما متاسفانه چنين معلمي از فيلترهاي گزينش گذشته است. سيستم گزينشي به شاخص‌هاي سلامت شخصيتي، سلامت رواني و ذهني توجه جدي ندارد؛ به همين دليل چنين معلماني از فيلتر گزينش عبور مي‌كنند و چنين رفتارهاي بيمارگونه‌اي هم از آنها سر مي‌زند. همه اينها در حالي است كه به علت حساسيت اين حرفه و ارتباط آن با كودكان و نوجوانان سيستم‌هاي گزينش بايد علاوه بر دانش معلم براي تدريس و مهارت‌هاي روش تدريس براي مديريت و كلاس‌داري، ويژگي‌هاي شخصيتي آنها نيز مورد توجه قرار گيرد. سلامتي ذهني، رواني و اخلاقي معلم مهم است. براي شروع كار معلم، حتما بايد سخت‌گيري‌هايي در زمينه گزينش وجود داشته باشد، اما مي‌بينيم كه گزينش معلمان در زمينه‌هاي عقيدتي و سياسي سخت عمل مي‌كند و در مقابل در زمينه سلامت رواني و ذهني جديتي وجود ندارد. نظارت بر عملكرد معلمان ضعيف است و نظام آموزشي ما در ابعاد مختلف سيستم نظارتي دقيقي ندارد اما فضاي مدرسه، فضايي است كه پر از دوربين است. يعني چه؟ چشم‌هاي ناظر دانش‌آموزان، مدير، كادر اجرايي و ساير معلمان وجود دارد و وقتي اين همه عوامل انساني در آنجا هستند، رفتار معلم دور از چشمان ناظر معلمان و كاركنان و حتي اوليا و دانش‌آموزان نمي‌ماند. در اين صورت اگر معلمي از سلامت رفتاري و اخلاقي برخوردار نباشد تا حد زيادي قابل تشخيص است، اما به‌طور كلي مسووليت نظارت بر عهده مدير مدرسه است. ساير كادر اجرايي موارد و نشانه‌هايي كه مي‌بينند و احساس مي‌كنند را بايد مورد توجه قرار دهند، مدير هم بايد گزارش‌ها را دريافت و به ادارات و سطوح بالاتر منتقل كند و اجازه ندهد كه اتفاقات وخيمي رخ بدهد.»

ابوالفضل رحماني ديگر كارشناس آموزشي هم معتقد است كه ساختار نيروي انساني در سال‌هاي اخير به دلايلي با نگاه‌هاي خاصي كه گروه‌ها دارند تغيير يافته و به بسياري از مسائل علمي تعليم و تربيت بها داده نشده است: «گزينش‌ها عموما اعتقادي و از نوع خاص آن بوده است. الان بدنه آموزش و پرورش از مجموعه نيروهاي علمي توانمند با تجربه خالي شده است. بسياري بازنشست شده‌اند و نيروهاي جديد هم بر اساس نگاه خاص عقيدتي گزينش شده‌اند. معمولا هم ماجرا براي گزينش اين نبوده كه چقدر تجربه دارند، دانش‌آموخته اين حوزه هستند و فقط در مسائل سياسي و عقيدتي از گروه‌هاي خاصي بوده‌اند بنابراين پذيرفته شده‌اند.»

 

ميل به پنهان‌سازي آمار

آموزش و پرورش هيچگاه در اين باره آمار نمي‌دهد و در كل تمايل بيشتري وجود دارد كه اين مسائل رسانه‌اي نشود تا بر طبق يك كليشه، حيثيت نظام آموزشي كشور زير سئوال نرود. اگر چه اين كليشه تا حدي هم مي‌تواند درست باشد اما تجربه نشان داده است كه تا زماني كه موضوعي رسانه‌اي نشود، زد و بندهاي سياسي ممكن است پيگيري‌ها درباره آن را پوچ كند. در كنار اين ميل به پنهان‌سازي از سوي سيستم‌هاي آموزشي، پنهان كردن ماجرا از سوي كودكان و خانواده‌ها قرار دارد؛ كودكان از گفتن چنين مسائلي شرم دارند و برخي خانواده‌ها هم به تصور حفظ آبرو، ماجرا را پيگيري نمي‌كنند و در اين مورد اگر چه حساسيت‌هاي فرهنگي در زمينه دختر زياد است، اما درباره دانش‌آموزان پسر هم اين مساله صدق مي‌كند. داوري مي‌گويد: «در كشور ما چنين مواردي توسط دانش‌آموزان گزارش داده نمي‌شود و برخي اگر هم گزارش دهند ماجرا توسط مدارس و خانواده‌ها پنهان مي‌شود و رسانه‌اي نمي‌شود. بنابراين آماري نداريم كه چقدر اين موضوع در مدارس ما شيوع دارد. اگر چه در كشور ما بر اساس همين مباحثي كه مطرح مي‌شود يا مواردي كه هيات‌هاي تخلفات آموزش و پرورش بررسي يا افكار عمومي فرهنگيان در مدارس منعكس مي‌كنند خيلي بالا نيست. به‌طور كلي سلامت رواني معلمان قابل دفاع است اما به دليل مهم بودن اين موضوع تعداد معدود آن هم تاسف دارد و بايد آن را بررسي كرد.» رحماني هم معتقد است كه وجود چنين آسيبي در جامعه بزرگ چند ده ميليوني دانش‌آموزي دور از ذهن نيست، اما يك مورد آن هم زياد است چون خانواده‌ها فرزندانشان را به اين نهاد مي‌س‍پارند تا مهارت و دانش ياد بگيرد و براي آن هم هزينه مي‌كنند بنابراين نمي‌خواهند نگران باشند اما اين اتفاقات، اعتماد عمومي خانواده‌ها و جامعه را مخدوش مي‌كند و اين ديدگاه را تقويت مي‌كند كه چرا بايد بروند مدرسه وقتي حتي درسي را هم كه مي‌خوانند به كارشان نمي‌آيد. او مي‌گويد: «سامانه‌اي تحت عنوان نماد داريم كه عموما گزارشات آن نمايشي است و خيلي هم به آن پرداخته نمي‌شود. وقتي گزارشات اينچنيني در مدرسه اتفاق مي‌افتد، برخي دستگاه‌ها اجازه نمي‌دهند كه موضوع نشر پيدا كند و بنابراين مساله باز نمي‌شود و تدبيري هم براي آن انديشيده نمي‌شود. متاسفانه اين موضوع در مدارس وجود دارد اما خيلي دقيق نمي‌شود گفت، چند نفر از دانش‌آموزان ما مخصوصا در دوره بلوغ با اين مساله مواجه هستند. ممكن است شكل آن متفاوت باشد اما مشاوران مدارس و مربيان با انواع آن روبه‌رو هستند.» اگرچه گزارش جامعي درباره ميزان آزار در بين كودكان به‌ويژه آزار جنسي وجود ندارد، ‌اما ارزيابي كه سعيد مدني چند سال پيش از مطالعات مختلف انجام داده به اين موضوع رسيده بود كه بيشترين دختران آزارديده جنسي بين سنين 10 تا 15 سال بوده‌اند و اين آزارها در پسران اغلب بين سنين شش تا 10 سال است. به گفته او، برخي شواهد نشان مي‌دهد كه وقوع آزار جنسي يا تجاوز توسط بزرگسالان و قرباني‌شدن كودكان كم نيست: «در مطالعاتي كه در برخي مدارس و بين دانش‌آموزان انجام شده، گزارش‌هايي منتشر شده كه وقوع آزار جنسي را در مواردي گزارش مي‌كند.» در اين شرايط نه‌تنها مربيان كه خانواده‌هاي امروزي هم اگر بخواهند، كمتر درباره اين موضوعات مي‌دانند كه چطور بايد با آن مواجه شوند در حالي كه بسياري از اين مادران و پدران امروزي، از دهه پنجاه و شصت و اغلب تحصيلكرده هستند، اما نظام آموزشي حتي در دوران دانشگاه هم نحوه برخورد آنها با كودكان‌شان در مواجهه با موضوعات جنسي و توجه به خودمراقبتي در كودكان را آموزش نداده است. تمام رشته‌هاي دانشگاهي ايران در سرفصل‌هاي آموزشي خود دروس عمومي مختلفي دارند؛ از وصايا تا ادبيات و معارف و قرآن، اما دريغ از طرح مباحث مرتبط با روانشناسي كودك. همه اين موارد زماني عجيب است كه مشاهده مي‌كنيم در سال‌هاي اخير درس تنظيم خانواده حذف شده و دولت‌ها سعي كردند به ترويج ازدواج و فرزندآوري بپردازند، اما هيچ نهادي بحث درباره آگاهي‌هاي جنسي و لزوم و چگونگي انتقال آن به كودكان را پيش نكشيده است. تنها موضوعي كه در تمامي سطوح تحصيلي بسيار پر رنگ بوده، مسائل اعتقادي بوده است كه بي‌پرده آن هم در اغلب موارد به نتايج دلخواه منتهي نشده است.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون